کتاب بدترین پسر دنیا
معرفی کتاب بدترین پسر دنیا
کتاب الکترونیکی بدترین پسر دنیا نوشتۀ اوئن کالفر با ترجمۀ شیدا رنجبر و ویرایش مژگان کلهر در انتشارات افق چاپ شده است. این کتاب دربارۀ ماجراهای پسری است که خود را بدترین پسر دنیا میداند. این کتاب با تصویرگری تونی راس همراه است که به جذابیت آن برای مخاطب کودک و نوجوان میافزاید.
درباره کتاب بدترین پسر دنیا
بدترین پسر دنیا کتابی است که در سال ۲۰۰۷ به زبان انگلیسی منتشر شده و در سال ۱۳۹۵ به فارسی ترجمه شده است. این کتاب بخشی از مجموعه کتابهای فندق از انتشارات افق است که برای مخاطبان کودک و نوجوان منتشر میشود.
داستان کتاب حول محور پسری میچرخد که خود را بدترین پسر دنیا میداند. این کتاب با زبانی ساده و طنزآمیز به مسائل و چالشهایی میپردازد که کودکان و نوجوانان در زندگی روزمره با آنها مواجه میشوند. نویسنده با استفاده از شخصیت اصلی داستان، موقعیتهای مختلفی را خلق میکند که میتواند برای مخاطب جذاب و قابل درک باشد.
یکی از ویژگیهای برجسته این کتاب، تصویرگری آن توسط تونی راس است. تصاویر کتاب به درک بهتر داستان کمک میکنند و فضای طنزآمیز آن را تقویت میکنند. این تصاویر با متن داستان هماهنگی دارند و به جذابیت بصری کتاب میافزایند.
کتاب بدترین پسر دنیا موضوعاتی مانند اعتماد به نفس، ارتباط با دیگران، و مواجهه با مشکلات را به شکلی غیرمستقیم و از طریق داستان مطرح میکند. این رویکرد میتواند به کودکان و نوجوانان کمک کند تا با مسائل مشابه در زندگی خود بهتر کنار بیایند.
اوئن کالفر نویسنده ایرلندی است که بیشتر برای مجموعه کتابهای آرتمیس فاول شناخته میشود. او در نوشتن داستانهای کودک و نوجوان تخصص دارد و آثارش در سراسر جهان محبوبیت زیادی دارند.
کتاب بدترین پسر دنیا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای کودکان و نوجوانانی که به داستانهای طنز و ماجراجویانه علاقه دارند مناسب است. همچنین والدین و معلمانی که به دنبال کتابهایی برای آموزش غیرمستقیم مفاهیم اجتماعی و عاطفی به کودکان هستند، میتوانند از این کتاب استفاده کنند.
بخشی از کتاب بدترین پسر دنیا
«یکی دیگر از چیزهایی که همیشه دربارهاش غُر میزند این است: "چرا برای من میز بیلیارد نمیخرید؟ میتوانید توی پارکینگ بگذاریدش. آنجا فقط یک مشت ابزارهای قدیمی و یک ماشین است که به درد نمیخورند. خودم به محض اینکه فوتبالیست معروفی شدم، یکی برای خودم میخرم."
بابا بعضی وقتها جلوی مارتی مینشیند و به غُر زدنهایش گوش میکند. میگوید مارتی از سریالهای خندهدار تلویزیون خیلی جالبتر است.
بابا میخندد و میگوید: "میز بیلیارد به جای ماشین توی پارکینگ؟ مارتی، پسرم، تو چقدر بانمکی!"
مارتی از این جوابها خوشش نمیآید. برای همین قهر میکند و با اخم و تَخم میرود. یک بار وقتی مارتی بعد از قهر کردن برگشت، بابا یک مجسمهٔ اُسکار مقوایی را به عنوان بهترین هنرپیشه به او جایزه داد.
اسم من ویل است و دومی هستم. بعد از من، دانی، برادر سومی است که "مشکل همیشگیاش" موهایش است. هر قدر مامان آنها را میشوید یا شانه میزند باز هم مرتب نمیشوند.
ــ مامان، پشتش هنوز سیخ ایستاده.
مامان پشت سر دانی دست میکشد و میگوید: "حالا خوب شد؟ برو دیگه دانی."»
حجم
۶٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۹۴ صفحه
حجم
۶٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۹۴ صفحه