کتاب آرتمیس فاول و انتقام اپال
معرفی کتاب آرتمیس فاول و انتقام اپال
کتاب آرتمیس فاول و انتقام اپال نوشتهٔ اوئن کالفر و ترجمهٔ شیدا رنجبر است. نشر افق این کتاب ایرلندی را روانهٔ بازار کرده است. این رمان حاوی جلد چهارم از مجموعهٔ «آرتمیس فاول» و برای نوجوانان است.
درباره کتاب آرتمیس فاول و انتقام اپال
کتاب آرتمیس فاول و انتقام اپال (جلد چهارم) که رمانی برای نوجوانان است، ۱۱ فصل دارد. داستان چیست؟ «آرتمیس فاول» تابلوی گرانقیمت «دزد اجنه» را از صندوق امانات بانک مونیخ میدزدد و به اتاقش در هتل میبرد تا آزمایشهای لازم را روی آن انجام دهد. درست در همین موقع دشمن او «اوپال»، طبق برنامه، موشکی مسلح به بیوبمب بهسوی او میفرستد. آرتمیس، نوجوانی نابغه از خانوادهای ثروتمند است که از تحقق آرزوهایش لذت میبرد. شخصیت او بیانگر خودشیفتگی، خودپسندی و برتریطلبی است و نقطهٔ ضعف او عواطفش در قبال والدینش است. «باتلر»، محافظ و مستخدم باوفای اوست که پدرش نیز در استخدام فاولها بوده است. بسیاری از دیگر شخصیتها، موجوداتی فراطبیعی و متعلق به دنیای اجنه هستند. داستان، تلفیقی است از تکنولوژی مدرن و افسانههای پریان و نویسنده در پی اثبات آن است که یک انسان خردمند و باهوش میتواند بسیار کاراتر از فناوری پیشرفته باشد. اتحاد میان آرتمیس با قوم خاص، اجنههای زیرزمینی، بنا به مصالح هر دو قوم است و درعینحال آرتمیس که همواره در پی منافع خود است نیز در خلال ماجراهای این کتاب تغییرات مثبتی در شخصیتش پدید میآید و منافع جامعه را بر منفعت خود مقدم میداند. آرتمیس، ۱۲ساله و لاغر با موهای مشکلی و چهرهای رنگپریده است.
خواندن کتاب آرتمیس فاول و انتقام اپال را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آرتمیس فاول و انتقام اپال
«در مرکز پلیس هم دربارهٔ کاوشگر زیتو حرف میزدند. بعد از ماجراهای اخیر فقط همین یکی را کم داشتند. نیروی ویژه معمولا هنگام عملیات، افراد زیادی از دست نمیداد. ولی حالا دوتا، آن هم در یک نوبت کاری. فلی موضوع را خیلی جدی گرفته بود، به ویژه از دست دادن هالی شورت را. از دست دادن دوست در راه انجام وظیفه چیز دیگری بود، ولی اینکه آن دوست اشتباهی متهم به قتل شود واقعاً غیرقابل تحمل بود. فلی نمیتوانست تحمل کند که قوم خاص هالی را برای همیشه به عنوان یک قاتل بیرحم به خاطر بیاورد. سروان شورت بیگناه بود، او قهرمانی بود که مدال گرفته بود و حقش بود همینطور هم از او یاد شود.
نمایشگرِ ارتباطی که روی دیوار بود، جرقهای زد و روشن شد؛ این یکی از دستیاران فنیاش در خارج از اداره بود که او را در جریان خبرهای دست اول میگذاشت. گوشهای نوک تیز این اِلفها همیشه برای هیجان میلرزد.
ــ کاوشگر داره به هزار کیلومتری میرسه. باورم نمیشه آدمیزادها بتونن اینقدر پایین بیان.
فلی هم نمیتوانست باور کند. در تئوری، چند دهه طول میکشید تا آدمیزادها آنقدر در کار با لیزر پیشرفت کنند تا بتوانند بدون برشته کردن نیمی از قارهشان، پوستهٔ زمین را سوراخ کنند. اینطور که معلوم بود جووانی زیتو بدون اینکه نگران برآوردهای فلی در حفظ امنیت نوع خودش باشد، لیزرش را ارتقا داده بود و در کارش پیشرفت زیادی کرده بود.
فلی تقریباً افسوس خورد که مجبور است جلوی پروژهٔ زیتو را بگیرد. این سیسیلی یکی از تیزهوشان و امیدهای آیندهٔ نژاد بشر بود. نقشهاش برای مهار کردن انرژی هستهٔ بیرونی زمین خیلی خوب بود، ولی بهای آن نابودی جن و پریها بود که بهای بسیار زیادی بود.
فلی با حالتی که سعی میکرد خودش را به موضوع علاقهمند نشان دهد، گفت: «خوب مواظبش باش. به خصوص وقتی مسیرش با E۷ یکی شد. نمیخوام بیخودی نگران باشم، ولی چشمهاتو خوب باز کن، شاید مشکلی پیش بیاد.»
ــ بله، قربان. اوه، راستی، سروان وربیل روی خط دو هستن. از روی زمین.
جرقهٔ کوچکی از امید چشمهای سنتور را روشن کرد. وربیل؟ این اسپرایت گذاشته بود مالچ دیگامز یک شاتل پلیس را بدزدد. مالچ درست روزی که دوستانش در نیروی پلیس کشته شده بودند، فرار کرد، یعنی اتفاقی بود؟ شاید. شاید هم نه. فلی پنجرهای را در نمایشگرش باز کرد که بالای زمین را نشان میداد. ولی فقط سینهٔ وربیل را دید.
فلی آهی کشید و گفت: «چیکس! داری پرواز میکنی. بیا پایین تا ببینمت.»
چیکس روی زمین آمد.
ــ ببخشید. میدونی که من یه کمی احساساتیام. فرمانده کلپ همین حالا حسابی سؤالپیچم کرد.
ــ حالا میخوای چهکار کنم، چیکس؟ نازت کنم یا ماچت کنم؟ من خودم به اندازهٔ کافی فکرم ناراحته.»
حجم
۲۷۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۴۴ صفحه
حجم
۲۷۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۴۴ صفحه