کتاب تباهکار (جلد اول)
معرفی کتاب تباهکار (جلد اول)
کتاب الکترونیکی تباهکار (جلد اول) نوشتۀ فرشته تات شهدوست در انتشارات آراسبان چاپ شده است. این رمان عاشقانه و اجتماعی با داستانی پرتنش به بررسی عشق، نفرت، رقابت و تقابل دو خانواده میپردازد. داستان در فضایی پرتعلیق روایت میشود و شخصیتهای آن درگیر کشمکشهای درونی و بیرونی هستند که به چالشهایی از جنس عشق و قدرت منتهی میشود.
درباره کتاب تباهکار (جلد اول)
تباهکار روایت زندگی ۳ شخصیت اصلی است:
اهورا، مردی که نفرت ناشی از گذشتهای تلخ و انتقامجویانه وجودش را تسخیر کرده است.
طاها، افسری که برای حفاظت از لیلی در برابر اهورا هر کاری میکند.
لیلی، دختری که قربانی معاملهای از سوی پدرش شده و با ترس و اضطراب زندگی میکند.
این رمان داستان دشمنی عمیق دو خانواده را در بستری از نفرت و رقابت عشقی روایت میکند. عشق، که در برابر نفرت و قدرتطلبی قرار گرفته، محور اصلی داستان است و سوال اصلی آن است که آیا عشق میتواند بر نفرت و قدرت پیروز شود یا خیر.
داستان با قلمی توصیفی و روان نوشته شده و با کشمکشهای درونی شخصیتها و روابط پیچیدۀ میان آنها، مخاطب را به دنیای پرهیجان خود میبرد. فضای رمان، ترکیبی از عشق، انتقام و تلاش برای بقا است که شخصیتها را در موقعیتهای سخت و تصمیمگیریهای حیاتی قرار میدهد.
کتاب تباهکار (جلد اول) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای عاشقانه با مضامین اجتماعی و داستانهایی پر از تعلیق و کشمکشهای عاطفی و خانوادگی مناسب است.
بخشی از کتاب تباهکار (جلد اول)
«پوزخند محوی گوشهٔ لبش نشست و از در رستوران بیرون زد! چشم بسته هم میتوانست دستپاچگی و هراس اردلان را پیش چشمانش نقش بزند! خوب میدانست که بلوف نمیزند و اگر ماهان، خود را از این ماجراها کنار نکشد اهورا چه به روزگارش میآورد! سزای در افتادن اردلان و آن برادر ِ احمقش همین دلهرهٔ کشنده بود! هر چند شاید از جانب اهورا بدتر از این ها انتظارشان را میکشید! منتظر یک فرصت بود!
فرصتی که رها با لجبازیهایش، خیلی راحت به دست اهورا داده بود!
پایش را روی پدال گاز فشرد! لحظهای چهرهٔ رها از جلوی چشمانش محو نمیشد. این دخترک ِ دیوانه میخواهد با خودش و زندگیاش چه معاملهای کند؟! از دید اهورا او هنوز هم بچه بود! چرا کمی عاقلانهتر تصمیم نمیگرفت!
ماشینش را جلوی عمارت نگه داشت. با تک بوقی که زد درهای عظیم عمارت توسط نگهبان ها باز شد! ماشین را به آرامی داخل برد. وسط حیاط عمارت نگه داشت و با طمانینه پیاده شد! با دیدن ماشین مهشید اخمهایش ناخودآگاه جمع شد!
برای پایان دادن به یک چنین روز سگی، فقط او را کم داشت که از عالم غیب رسید! از پلههای سنگی عمارت بالا رفت! دو تا از خدمتکارها روی تراس ایستاده بودند!»
حجم
۶۰۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۷۲ صفحه
حجم
۶۰۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۷۲ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب یه سه جلدیه عاشقانه و هیجان انگیز پر از چالش و گره هست یه عشق اهورایی و یه لیلی سرسخت و جنگنده داره فکر نمیکنم کسی این سهجلدی زیبا رو بخونه و پشیمون بشه من که به شدت