
کتاب بختک
معرفی کتاب بختک
کتاب الکترونیکی بختک نوشتۀ غزل پورنسایی در انتشارات آراسبان چاپ شده است. این کتاب دربارۀ زنی به نام مهرنوش است که پس از جدایی از همسر اول خود، وارد رابطهای جدید با مردی عقدهای و آزارگر میشود. روایت داستان، نمایی از خشونت روانی، اجتماعی و عاطفی در بستر زندگی زناشویی را به تصویر میکشد.
درباره کتاب بختک
بختک، رمانی اجتماعی با محوریت روابط خانوادگی و عاطفی در جامعهٔ امروز ایران است. داستان حول محور شخصیت زن داستان، مهرنوش، شکل میگیرد؛ زنی که پس از جدایی از همسر اولش با مردی به نام آرمین ازدواج میکند. آرمین شخصیتی پرتنش و دارای گذشتهای آشفته است. رفتارهای او پس از ازدواج، روندی از خشونت روانی و وابستگی ناسالم را شکل میدهد. در این میان، مهرنوش با وجود داشتن فرزندی از آرمین، تصمیم به جدایی میگیرد و با کمک شوهر خواهر آرمین، نقشهای برای رهایی و انتقام طراحی میکند.
غزل پورنسایی متولد سال ۱۳۶۳ در تهران و ساکن بندرانزلی است. او دانشجوی دکترای تخصصی روانشناسی تربیتی، مدرس و مشاور دانشگاه، و همچنین روانشناس و پژوهشگر است. از آثار دیگر او میتوان به کتاب به خاطر لیلا اشاره کرد که از سوی نشر برکه خورشید منتشر شده است. نویسنده در این رمان سعی کرده است به مسائلی مانند خشونت خانگی، انتخابهای احساسی، فروپاشی روابط زناشویی، و پیامدهای روانی آن بپردازد. روایت داستان بر پایۀ تعلیق و کشمکشهای درونی و بیرونی پیش میرود و فضای داستانی را به گونهای ترسیم میکند که در آن مرز میان درست و نادرست گاه مبهم است. این رمان با تمرکز بر یک زن، تلاشی است برای بازنمایی تجربهای که بسیاری از زنان ممکن است در زندگی شخصی خود لمس کرده باشند. همچنین به مسألۀ مهمی چون واکنش روانی انسانها در برابر آزار طولانیمدت میپردازد، و به شیوهای داستانی، این واکنشها را در قالب تصمیمات مهرنوش به تصویر میکشد. بختک با زبان ساده و موضوعی پرتنش، به سراغ زوایای پنهان زندگی برخی از زنان در جامعه امروز رفته و نشان میدهد چگونه فشارهای روانی و اجتماعی میتواند به واکنشهایی پیچیده و گاه انتقامجویانه منجر شود.
کتاب بختک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به خوانندگانی که به رمانهای اجتماعی با مضامین خانوادگی و روابط زناشویی پیچیده علاقهمند هستند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بختک
«نشسته بود داخل تاکسی و به زحمت تلاش میکرد جلوی ریزش اشکهایش را بگیرد. باورش نمیشد که کاوه دوباره میخواست ازدواج کند. بود و نبود کاوه چندان برایش مهم نبود، مهم خودش بود و مهر طلاقی که در نوزده سالگی کوبیده شده بود به صفحهٔ شناسنامهاش. هر کس از راه میرسید و میفهمید مطلقه است، طرز نگاهش عوض میشد. یا نگاهش پر از سو ظن و بدبینی میشد و یا پر از هوس و وسوسه. خسته شده بود از آن همه حرفهای ریز و درشتی که پشت سرش قطار میکردند، از مقاومت در برابر مردان چشم ناپاکی که با بهانه و بی بهانه میآمدند سراغش. حالا کاوه خان گندش را زده بود و بی دغدغه میرفت پی زندگی اش؟ اصلا اگر از اول دلش با او نبود چرا آمد سراغش؟ هجده ساله بود که دیپلم گرفت و قید دانشگاه را زد و زن کاوه شد. مهرناز گفته بود مرد خوبی است، نشسته بود زیر پایش و میگفت مرد زندگی است، عاشقش است. خواهرش به او گفته بود زندگی خودش و کامه را ببیند. خوشبخت است، آن وقتها دخترش آیسان را حامله بود. اصلا خودش چه میدانست زتدگی چیست، فکر میکرد زندگی همین است که لباس سپید عروسی به تن کند و یکی دو سال بعد بزاید و بچهاش را بزرگ کند. بله گفت و رفت سر زندگیاش. زندگی ای که مدیریتش با کاوه بود. او میگفت چه بپوشد، چه بخورد، کجا برود، با کی برود، اصلا چه خاکی بر سرش بریزد. شده بود غلام حلقه به گوش کاوه. اگر میگفت بمیر، بدون تردید برایش میمرد. ماریا، دوست صمیمیاش بارها به او گفته بود اینقدر دل به دل شوهرش ندهد، گفته بود اینطور که او خودش را برای شوهرش خار و ذلیل میکند، بعدها از دماغش بیرون خواهد آمد. چند وقت بعد همانی شد که ماریا گفته بود، از دماغش بیرون زده شد و تا به خودش بجنبد شوهرش شد همخوابهٔ حمیرا، همخوابهٔ نسترن، همخوابهٔ شیرین. این اواخر از ترس بیماری دیگر میترسید برود سراغش و حتی به زور خودش را به او تحمیل کند. حالا مهرناز نه صبح آمده بود خانه شان و میگفت کاوه تا چند روز دیگر ازدواج میکند؟ پس هیچ وقت مریض و بیمار نشده بود. شانس داشت، مثل او که بختش سیاه نبود.»
حجم
۴۶۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۰۰ صفحه
حجم
۴۶۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۰۰ صفحه
نظرات کاربران
بیشتر شبیه یک مستند روانشناسی هست تا کتاب رمان. مجموعه ای از افراد دارای اختلال های روانی مختلف رو توضیح دادن،ویراستاری کتاب به شدت افتضاح ،پر از غلط املایی و حتی اسم شخصیت های اصلی چند جای مختلف اشتباه آورده شده