کتاب زهره سیاه
معرفی کتاب زهره سیاه
کتاب زهره سیاه نوشتهٔ برزو نادرلویی است. شرکت رسانه ساز دانش این مجموعه داستان کوتاه، معاصر و ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب زهره سیاه
کتاب زهره سیاه حاوی یک مجموعه داستان کوتاه و معاصر و ایرانی است. عنوان این داستانها عبارت است از «زهره سیاره»، «اعترافنامه»، «داییناصر» و «زاویهٔ چهلم». برزو نادرلویی برای نوشتن این چهار داستان کوتاه، از ادبیات محاورهای و همچنین عناصر فرهنگی مشترکی استفاده کرده است. نویسنده توضیح داده است که در نگارش داستانها، از برخی مفاهیم و دیدگاههای روانشناختی و جامعهشناختی بهشکلی که به بدنۀ داستان لطمه وارد نشود، استفاده کرده و در توصیف وقایع، بهشکلی نامحسوس از این مفاهیم بهره برده است.
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب زهره سیاه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب زهره سیاه
«بهزاد دیگه آروم و قرار نداشت، هر روز صبح و عصر زودتر از همه میزد از خونه بیرون و دم در مینشست و چشمهاشو به در خونۀ زهره میدوخت تا ببینه که زهره چه موقع از خونه همراه خواهرهاش بیرون میاد. خودش هم نمیدونست چِش شده، یه بیقراری عجیب خوشآیندی داشت، یه اضطراب جذابی تو دلش موج میزد که نمیدونست از کجا میاد. هرچی که بود باعث شده بود بهزاد انگیزهٔ مضاعفی تو همه کار پیدا کنه. به هر دلیلی از خونه میپرید بیرون. بهزادی که قبلاً به هر بهانهای سعی میکرد از خرید نون طفره بره، حالا داوطلبانه میرفت و از مادرش میپرسید که نون نمیخوایم؟»
حجم
۵۱۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۷ صفحه
حجم
۵۱۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۷ صفحه