کتاب پیشرفت و عقلانیت در علم
معرفی کتاب پیشرفت و عقلانیت در علم
کتاب پیشرفت و عقلانیت در علم نوشتهٔ پل فایرابند، ایمره لاکاتوش، توماس کوهن، لری لاودن، بری بارنز، دیوید بلور و فیلیپ کیچر و ترجمهٔ محمدمهدی هاتف و محمدرضا اسمخانی و حامد بیکران بهشت است. بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه این کتاب را منتشر کرده است. نویسندگان در این اثر نظریههای فلسفی در باب پیشرفت عقلانیت و علم را بیان کردهاند.
درباره کتاب پیشرفت و عقلانیت در علم
کتاب پیشرفت و عقلانیت در علم مجموعهای است از متون کلاسیک به قلم فلاسفهٔ علم نیمهٔ دوم سدهٔ بیستم. اشتراک این متون دو موضوع کلیدی و چالشبرانگیز در فلسفهٔ علم معاصر است: «پیشرفت» و «عقلانیت» در علم. در مقالهٔ نخست با عنوان «تبیین، تقلیل و تجربهگرایی»، که در ۱۹۶۲ انتشار یافته، پل فایرابند رگههای اولیهٔ موضع آنارشیسم معرفتشناختی خود را آشکار کرده و نشان داده شرحهای صوری - منطقی از تقلیل و تبیین برای نظریههای عام ناممکن هستند. گام اصلی او در این مقاله، رد کردن الگوی پوزیتیویستیِ تقلیل بینانظری است؛ الگویی که سابقاً سازوکاری برای پیشرفت انباشتی بین نظریههای متوالی را فراهم میکرد. مقالهٔ «سنجشپذیری، قیاسپذیری، مفاهمهپذیری» درواقع مقالهٔ اصلی نشستی است در گردهمایی دوسالانهٔ انجمن فلسفهٔ علم در سال ۱۹۸۲ که بعدتر در مجموعه مقالاتی از او با عنوان راههای پس از ساختار (۲۰۰۰) نیز به چاپ رسید. در این مقاله، توماس کوهن در دو گام ایدهٔ نخستین خود از سنجش ناپذیری را تعدیل میکند. ایمره لاکاتوش در مقالهای با عنوان «تاریخ علم و بازسازیهای عقلانی آن» عقلانیت و پیشرفت علم را با تاریخیت آن گره میزند. برخلاف دو متن قبلی، در نوشتهٔ لاکاتوش خبری از بحثهای زبانی و معنایی نیست. درعوض او نظریههای متداول روش علمی در فلسفهٔ علم را بهکار میگیرد تا نشان بدهد تاریخنگاری علم در پرتو این روششناسیها چه مختصاتی خواهد داشت. لری لاودن، فیلسوف دیگر این مجموعه، اما تجدیدنظری اساسی در نسبت میان عقلانیت و پیشرفت صورت میدهد. در طرح او این عقلانیت است که بر اساس پیشرفت تعریف میشود. در این مجموعه دو متن از لاودن آورده شده است. متن اول بخش سوم از کتاب «فراسوی پوزیتیویسم و نسبیگرایی» (۱۹۹۶) اوست، با عنوان «روشها و پیشرفت». او در مقالهٔ «پیشرفت یا عقلانیت؟ دورنماهای طبیعتگرایی هنجاری» مشاهده کرد که در ۱۹۸۷ به نگارش درآمده است، مدعی است که هنجارها و قواعدِ روششناختی محتوای تجربی دارند و هنجارها و قواعد مقبول، در تحلیل نهایی، آنهایی است که از پشتوانهٔ روالعمل تاریخیِ موفق، بهمنزلهٔ یکی از مخازن مهم شواهد تجربی، برخوردار است. مقالهٔ بعدی در این مجموعه از جدیترین و البته افراطیترین نقدهای وارد به عقلگرایی در فلسفهٔ علم است؛ آنقدر افراطی که فیلسوفان پیشگفته در این مجموعه را نیز هدف میگیرد. «نسبیگرایی، عقلگرایی و جامعهشناسی معرفت» (۱۹۸۲)، نوشتهٔ بری بارنز و دیوید بلور، دفاعیهای است فلسفی از نسبیگرایی در باب علم؛ و درواقع دفاعیهای است فلسفی از پروژهٔ برنامهٔ قوی در جامعهشناسی معرفت علمی. فیلیپ کیچر، بهعنوان نگارندهٔ مقدمه و آخرین چهرهٔ کلیدی کتاب حاضر، نظریهٔ پیشرفت و نیز عقلانیت خود را در امتدادِ کارهای کوهن و لاودن صورتبندی کرده است.
خواندن کتاب پیشرفت و عقلانیت در علم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران فلسفهٔ علم پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پیشرفت و عقلانیت در علم
«یک منتقد شاید حاضر باشد بپذیرد که برخی از اهداف شناختیِ نیوتن با اهداف ما متفاوتاند، درحالیکه تأکید ورزد برخی اهداف دیگرش با برخی اهداف ما یکی است (آشناترین نامزد: «یافتن نظریههای صادق دربارهٔ جهان»). مسلماً درست است که دانشمندانِ گذشته برخی از همان اهدافی را به اشتراک دارند که ما به عنوان اهداف مقتضی برای پژوهش علمی میپذیریم، خاصه اینکه اگر آنها را در چنان تعابیرِ عامی تقریر کنیم که تفاوتهای مرتبط را پوشش میدهد [و از آنها صرفنظر میکند]. با این حال، چنین اشتراکی چنانکه هست معلوم میشود ناکافی است تا مقتضیبودنِ ارزیابیِ عقلانیت کنشهای دانشمندانِ گذشته در برابر اهداف ما را اثبات کند. چنین همپوشانیِ جزئیِ اهداف فایدهٔ اندکی دارد، زیرا ما عقلانیتِ کنش کنشگر را با تعیین این امر نمیسنجیم که آیا او به گونهای عمل کرد که تنها یک هدف از میان خوشهٔ اهدافاش را پیش ببرد [یا خیر]. کنشهای کنشگر میتوانند به عنوان «عقلانی» قضاوت شوند فقط در نسبت با مجموعهٔ وزندهیشدهٔ منفعتهای شناختیاش، نه در نسبت با زیرمجموعهٔ محضی از این منفعتها. از اینرو، حتی اگر نیوتن یا داروین حقیقتاً برخی از اهدافی را به اشتراک داشتند که در بُنِ ژرفاندیشیهای روششناختی ما قرار دارد، این نتیجه حاصل نمیشود که میتوانیم عقلانیت آنها را با تعیین این امر بسنجیم که آیا کنشهای ایشان برخی از این اهداف را پیش بُرد (بهویژه آنهایی که با ما اشتراک دارند). برخلاف، کنشهای آنها میتوانند تعیین شوند که «عقلانی»اند [یا نه] صرفاً در نسبت با محصولِ به طرز مناسب وزندهیشدهٔ منفعتهای شناختیشان. اگر این دومی با هر درجهٔ چشمگیری با ما متفاوت باشد، که مجموعهٔ متعلق به نیوتن یا داروین یا اینشتین آشکارا چنین است، آنگاه فایدهای ندارد که، در ارزیابی عقلانیت کنشهای آنها، بپرسیم آیا آنها [طوری] عمل کردند تا اهداف ما را پیش ببرند.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه