دانلود و خرید کتاب ماهیگیر و پسرش زولفو لیوانلی ترجمه پئریکا گلیاری
تصویر جلد کتاب ماهیگیر و پسرش

کتاب ماهیگیر و پسرش

معرفی کتاب ماهیگیر و پسرش

کتاب ماهیگیر و پسرش نوشتهٔ زولفو لیوانلی و ترجمهٔ پئریکا گلیاری و پدرام رمضانی است. نشر ثالث این رمان معاصر را منتشر کرده است؛ از نویسنده‌ای ترکیه‌ای و گرجستانی‌تبار.

درباره کتاب ماهیگیر و پسرش

کتاب ماهیگیر و پسرش (balikci ve oglu) دربردارندهٔ یک رمان معاصر از نویسنده‌ای ترکیه‌ای و گرجستانی‌تبار است. این کتاب که جزو مجموعهٔ «عهد لاله» از نشر ثالث است، شما را با «مسعوده» و «مصطفی» آشنا و همراه می‌کند. این دو روزی به «اولا» رفتند و پرسان‌پرسان زندان قدیم را پیدا کردند که اکنون مبدل به مرکز برگرداندن پناهجویان شده بود. زندان را تعطیل کرده و زندانی‌ها را به جای دیگری انتقال داده بودند. راوی می‌گوید پناهجویانی که نجات پیدا کرده یا دستگیر شده بودند، پیش از آن که به کشورهایشان بازگردانده شوند، آنجا نگه داشته می‌شدند. دو شخصیتِ رمان حاضر چه ارتباطی با زندان قدیم و پناهجویان دارند؟ بخوانید تا بدانید.

خواندن کتاب ماهیگیر و پسرش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر جهان (ترکیه و گرجستان) و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب ماهیگیر و پسرش

«زن از آن اتاق خارج و از راهرو وارد اتاقی دیگر شد. مسعوده هم دنبالش رفت. در آن اتاق خانم‌های دیگری هم بودند. بعضی سیاهپوست و برخی هم سفیدپوست. به مسعوده زل زدند. از چشمانشان ناامیدی عمیقی خوانده می‌شد. زیلها روی لبهٔ یکی از تخت‌های دوطبقه نشست، پستانش را در آورد و در دهان نوزاد گذاشت. بچه با اشتیاقی بی‌حد شروع به مکیدن کرد. در آن لحظه نوک پستان‌های مسعوده سوختند. کنار زن نشست و به همدیگر نگاه کردند. زبان مشترکی نداشتند و حرف نمی‌زدند. مسعوده برای این‌که به آن زن قوت بدهد، دستش را روی شانهٔ استخوانی و لاغرش گذاشت. گویی می‌خواست هر آنچه از محبت و احساسات مادرانه‌ای را که برایش باقی مانده به انگشتانش منتقل کند. زن به مسعوده نگاه کرد و مدتی طولانی به هم خیره ماندند. نوزاد با سروصدا پستان مادرش را می‌مکید. زیلها دست مسعوده را گرفت و روی سر نوزاد گذاشت. کاری که مسعوده دلش می‌خواست انجام دهد، ولی نمی‌توانست، حالا رخ داد. با اشتیاق بیش از حدی که به نوازشش داشت و نمی‌توانست مقابل آن مقاومت کند، سر نوزاد را نوازش کرد. با چشمانی سرشار از قدردانی به زن نگاه کرد. در عمق چشمانش غمی بزرگ دید، ولی بر لب‌هایش لبخند کمرنگ حزن‌انگیزی جا خوش کرده بود.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۱۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۲۶ صفحه

حجم

۱۱۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۲۶ صفحه

قیمت:
۳۱,۰۰۰
تومان