کتاب مترو ۲۰۳۳
معرفی کتاب مترو ۲۰۳۳
کتاب مترو ۲۰۳۳ نوشتهٔ دمیتری گلوخوفسکی و ترجمهٔ فربد آذسن است. انتشارات کتابسرای تندیس این رمان روسی را منتشر کرده است. این اثر اولین کتاب از مجموعهٔ «مترو» است.
درباره کتاب مترو ۲۰۳۳
با کتاب مترو ۲۰۳۳ به متروهای تاریک و نمور روسیه سر میزنید و با چراغقوههایی ضعیف به اعماق تونل و موجودات ترسناکش نگاه میکنید. دمیتری گلوخوفسکی در کتاب حاضر، آینده را ترسیم کرده است؛ جهانی ویرانشده بهدست انسانها در جنگ هستهای؛ ویران تا حدی که تنها نقاط امن برای بازماندگان نسل بشر، ایستگاههای زیرزمینی متروهای شهری هستند. در این رمان پرفروش و پرمخاطب، به جهان آینده سفر میکنید؛ جهانی تاریک در زیر زمین که از ایالتهای مختلفی تشکیل شده و هر کدام از این ایالتها در یکی از ایستگاههای مترو برپا شده است. شخصیت اصلی و قهرمان کتاب «مترو ۲۰۳۳»، «آرتیوم» نام دارد؛ پسر ۲۴سالهای که چند سال پیشاز وقوع جنگ هستهای و ویرانی دنیای کنونی متولد شده است. خلاصهای از زندگی گذشتهٔ آرتیوم در اختیار ما قرار گرفته است. زمانی که جهان درگیر جنگ هستهای میشود، روسیه نیز بینصیب نمیماند. جنگ، تعداد غیرقابلتصوری از انسانها را به کام مرگ میکشاند و اقلیت نجاتیافته را مجبور به یافتن سرپناهی میکند تا از تشعشعات هستهای در امان بمانند. بازماندگان، شبکهٔ زیرزمینی مترو را برای زندگی انتخاب میکنند؛ بیخبر از سایر انسانهای جهان و بدون اینکه بدانند چه بلایی بر سر بقیهٔ شهرها و کشورها آمده است. آرتیوم نیز که در آن زمان کودک بوده، همراه با مادرش در یکی از ایستگاههای مترو ساکن میشود، اما طی اتفاقی ناگوار، مادرش و بقیهٔ افراد ساکن در آن ایستگاه، موردحملهٔ دستهای از موشهای گوشتخوار قرار میگیرند و جان خود را از دست میدهند. در این میان یک افسر نظامی به نام «سوخوی»، آرتیوم را نجات میدهد و او را به ایستگاه محل سکونت خودش میبرد و از آن پس او را بهعنوان پسر خود بزرگ میکند. دمیتری گلوخوفسکی ایستگاههای مختلف مترو را مانند نمادها و برشهایی از مقاطع تاریخی مختلف و حکومتهای متنوعی که جهان و خصوصاً روسیه به خود دیده، ترسیم کرده است. او نوشتن رمان «مترو ۲۰۳۳» را در ۱۸ سالگی شروع کرد؛ رمانی که از ۱۵ سالگی ایدهٔ آن را در سر داشت.
خواندن کتاب مترو ۲۰۳۳ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای علمی - تخیلی و علاقهمندان رمانهای روسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مترو ۲۰۳۳
«صدای كاهن دوباره شنيده شد:
ــ به خاطر تكبر. خزندهی بزرگ بشر رو آخر از همه خلق كرد. بشر هم فرزند مورد علاقش بود، چون بهش عقل عطا كرد، ولی به بقيه نه. اون میدونست عقل اسباببازی خطرناكيه و برای همين دستور داد «در دنيا با خودتان، با زمين، با جانوران و با هر چيزی كه زنده است زندگی كنيد و به من احترام بگذاريد.» بعد از اين، خزندهی بزرگ به اعماق زمين رفت، ولی قبلش گفت: «روزی فرا خواهد رسيد كه من بازگردم و طوری رفتار كنم كه گويی از خودتان هستم.» و مردم از خالقشون اطاعت كردن و تو دنيا با خودشون، با زمين، با جانوران و با هر چيزی كه زندهست زندگی كردن و بهش احترام گذاشتن. بچه به دنيا آوردن، بچههاشون بزرگ شدن و خودشون هم بچه به دنيا آوردن و از پدر به پسر، از مادر به دختر، حرفهای خزندهی بزرگ رو منتقل كردن. ولی كسايی كه اين فرمان رو با گوشهای خودشون شنيدن مردن، بچههاشون مردن و نسلهای زيادی جايگزين شدن، ولی خزندهی بزرگ هنوز برنگشته. بعد مردم پشت سر همديگه به پيمانی كه با خزندهی بزرگ بسته بودن توجهی نكردن و هر كاری كه دلشون خواست انجام دادن. بعد كسايی اومدن و ادعا كردن: «خزندهی بزرگ هيچوقت وجود نداشت و اينك هم وجود ندارد.» بقيه انتظار داشتن خزندهی بزرگ بياد و مجازاتشون كنه. انتظار داشتن با نور چشمهاش اونها رو بسوزونه، بدنشون رو ببلعه و گذرگاه جايی رو كه توش زندگی میكنن خراب كنه. ولی خزندهی بزرگ برنگشت و فقط برای مردم گريه كرد. اشكهاش از اعماق فوران كردن و گذرگاههای پستتر رو فرا گرفتن. ولی كسايی كه از خالقشون رو برگردوندن گفتن: «كسی ما را خلق نكرده است. ما هميشه وجود داشتيم. بشر زيبا و قدرتمند است. ممكن نيست توسط يك خزنده خلق شده باشد!» و گفتن: «تماميت زمين از آن ماست، از آن ما بوده است و از آن ما خواهد بود. خزندهی بزرگ گذرگاههای درون آن را خلق نكرده است، بلكه ما و اجدادمان آنها را خلق كردهايم.» اونها آتيشی روشن كردن تا آفريدههای خزندهی بزرگ رو توش بسوزونن، در حالی كه میگفتن: «اينجا كل زندگی كه در جريان است، به ما تعلق دارد و هر چيزی كه اينجا وجود دارد، برای ارضای گرسنگی ماست.» برای همين ماشين اختراع كردن تا سريعتر بكشن، تا مرگ بكارن و برداشت كنن، تا زندگی خلقشده توسط خزندهی بزرگ رو نابود كنن و دنياش رو تحت اختيار خودشون بگيرن. ولی حتی بعد از اين هم خزندهی بزرگ از اعماق زمين بيرون نيومد. اونها خنديدن و بيشتر از قبل خلاف چيزی كه گفته بود عمل كردن. تصميم گرفتن برای هرچه بيشتر پست جلوه دادنش اسلحههايی بسازن كه مقلد خصوصيات اون باشه. اونها چنين ماشينهايی رو درست كردن، رفتن توشون و با خنده گفتن: «اينجا حال خود ما میتوانيم به عنوان خزندهی بزرگ حكومت كنيم و نه به تنهايی، بلكه به صورت گروهی اين كار را میكنيم. از چشمانمان نور خارج میشود، هنگام خزيدنمان رعد غرش میكند و انسانها از رحمشان خارج میشوند. ما خزنده را خلق كرديم و نه خزنده ما را.» ولی حتی اين هم براشون كافی نبود. نفرت تو قلبشون ريشه دووند و تصميم گرفتن همون زمينی رو كه توش زندگی میكردن نابود كنن. در نتيجه هزاران هزار ماشين مختلف خلق كردن؛ ماشينهايی كه دمشون آتيش بود و بازدمشون آهن و زمين رو تيكهتيكه كردن. نابود شدن زمين و هر چيزی كه توش بود شروع شد. خزندهی بزرگ ديگه نمیتونست تحمل كنه و به همين دليل محكومشون كرد؛ بزرگترين هديهای رو كه بهشون داده بود، يعنی عقل رو ازشون گرفت. ديوونگی بهشون غلبه كرد. از ماشينهاشون عليه هم استفاده كردن و شروع كردن به كشتن همديگه. يادشون نبود برای چی دارن اين كار رو انجام میدن؛ اصلاً نمیدونستن دارن چی كار میكنن، ولی ديگه نمیتونستن بس كنن. بدين ترتيب خزندهی بزرگ بابت تكبرشون مجازاتشون كرد.»
حجم
۵۸۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۷۰۶ صفحه
حجم
۵۸۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۷۰۶ صفحه
نظرات کاربران
۱۶۸. باورم نمیشه بالاخره این مجموعه کتاب به طاقچه اضافه شد! 🤘🏼🎉 سالهااا پیش من نسخه چاپی رو خونده بودم و باید بگم یکی از بهترین کتابهای فانتزی- تخیلی آخرالزمانیه که میتونید بخونید. در سال ۲۰۳۳ عدهای از بمباران هستهای و جنگ، در