کتاب هیاهوی بسیار برای هیچ
معرفی کتاب هیاهوی بسیار برای هیچ
کتاب الکترونیکی «هیاهوی بسیار برای هیچ» نوشتهٔ ویلیام شکسپیر با ترجمهٔ عبدالحسین نوشین در نشر ثالث چاپ شده است. هیاهوی بسیار برای هیچ یکی از کمدیهای معروف ویلیام شکسپیر است که اولین بار در حدود سال ۱۵۹۸ نوشته و اجرا شده است. این نمایشنامه بارها در تئاترها و سینما به تصویر کشیده شده است، از جمله فیلم موفق سال ۱۹۹۳ به کارگردانی کنت برانا که تحسین منتقدان را برانگیخت.
درباره کتاب هیاهوی بسیار برای هیچ
هیاهوی بسیار برای هیچ داستان عشق و دسیسههای دو زوج، بندیک و بئاتریس، و کلودیو و هرو را روایت میکند. داستان در شهر مسینا در ایتالیا اتفاق میافتد، جایی که حاکم، لئوناتو، از بازگشت شاهزاده دون پدرو و همراهانش، بندیک و کلودیو، استقبال میکند. کلودیو به زودی عاشق هرو، دختر لئوناتو، میشود و با او نامزد میکند. در عین حال، بندیک و بئاتریس که هر دو به شدت از ازدواج و عشق بیزارند، با یکدیگر درگیر بازیهای زبانی و طعنهزنی میشوند. با این حال، دسیسههای دون جان، برادر ناتنی و حسود دون پدرو، منجر به بحرانهایی در مسیر عشق و شادی زوجها میشود.
ویلیام شکسپیر شاعر، نمایشنامهنویس و بازیگر انگلیسی بود که بهعنوان یکی از بزرگترین نویسندگان تاریخ ادبیات جهان شناخته میشود. او بیش از ۳۰ نمایشنامه، ۱۵۴ سونات و چندین شعر بلند نوشته است. آثار او به زبانهای مختلف ترجمه شده و در سراسر جهان به اجرا درآمدهاند. نمایشنامهٔ هیاهوی بسیار برای هیچ به خاطر طنز و بازیهای زبانی پیچیدهاش، در بین آثار شکسپیر بسیار محبوب است و تاکنون بارها در تئاترها و فیلمها به نمایش درآمده است.
این نمایشنامه به بررسی مضامین متعددی از جمله عشق، خیانت، شایعات و افترا و همچنین قدرت و ضعف انسانها در مقابل احساسات و نظرات دیگران میپردازد. شکسپیر با استفاده از زبان بازیگوشانه و شخصیتهای زنده و پویای خود، نمایشی خلق کرده است که همچنان مخاطبان را جذب و سرگرم میکند.
کتاب هیاهوی بسیار برای هیچ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به ادبیات کلاسیک، نمایشنامهها، و آثار شکسپیر پیشنهاد میشود. همچنین این اثر برای کسانی که به طنز و داستانهای عاشقانه با پیچیدگیهای روانشناختی علاقه دارند، انتخاب مناسبی خواهد بود.
درباره ویلیام شکسپیر
ویلیام شکسپیر (۱۵۶۴ - ۱۶۱۶) شاعر و نمایشنامهنویس انگلیسی است که بسیاری او را بزرگترین نمایشنامهنویس تاریخ و بسیاری نیز او را بزرگترین نویسندهٔ انگلیسیزبان تاریخ میدانند. ویلیام فرزند «جان شکسپیر» و «ماری اردن» بود. پدرش یکی از مرفهان شهر بود و مادرش، دختر زارعی دولتمرد، اما روزگار به کام ویلیام خوش نماند و در سال ۱۵۸۷ پدرش ورشکسته شد. ویلیام تحصیلات ابتدایی و مقدماتی از زبان لاتین را در دبیرستانی در استنفورد گذراند، اما در ۱۳سالگی بهدلیل تنگدستی پدر، مدرسه را رها کرد. او پنج سال بعد با «آنا هاتاوی» ازدواج کرد که هشت سال بزرگتر از خودش بود و نتیجهٔ این ازدواج یک فرزند دختر و دو پسر بود. در سال ۱۵۸۵ ویلیام، استنفورد را ترک کرد و به لندن رفت و آنجا در تماشاخانهای مشغول به کار شد. او به بازیگری پرداخت و در نهایت همانجا شروع به نمایشنامهنویسی کرد که بهدلیل هوش و قریحهٔ فطری مورد استقبال بسیاری واقع شد. اشتغال به نمایشنامهنویسی و فعالیت در هنر تئاتر برای او موقعیتهای فراوانی به بار آورد و از این طریق ثروت بسیاری کسب کرد. آثار مکتوب او به سه دستهٔ تراژدی، کمدی و تاریخی تقسیم شدهاند. از مهمترین آثار شکسپیر میتوان به تراژدیهای «اتللو»، «مکبث»، «هملت»، «شاه لیر»، «رومئو و ژولیت» (تراژدی)، «رؤیای شب نیمهٔ تابستان»، «شب دوازدهم» (کمدی)، «ژولیوس سزار» (تاریخی) اشاره کرد. او نمایشنامههای بسیاری نوشته است. ویلیام شکسپیر در سالهای پایانی عمرش در استرانفورد ساکن شد و بهندرت به لندن رفت؛ تا اینکه در سال ۱۶۱۶ درگذشت.
بخشی از کتاب هیاهوی بسیار برای هیچ
«صحنه نخست
[مسین ـ کاخلئوناتو، لئوناتو، هیهرو، بئاتریس، قاصد، لئوناتو، نامهای در دست دارد، در این نامه نوشته شده که دون پدرو امیر آراگون امشب به مسین وارد میشود.]
قاصد: الان باید موکب امیر نزدیک شهر باشد. سه میل بیشتر از شهر دور نبود که من از او جدا شدم.
لئوناتو: خوب در این جنگ چند مرد از دست دادند.
قاصد: مردان با لیاقت خیلی کم، سردار سرشناس هیچ.
لئوناتو: در این صورت پیروزی کامل است. چون وقتی فاتح با تلفات ناچیز جنگ را فتح کند پیروزی دوبار نصیبش شده. درین نامه خواندم که دون پدرو القاب و انعام و افتخارات زیادی به یک جنگجوی جوان فلورانسی به نام کلودیو بخشیده.
قاصد: بله سینیور بزرگوار. این جوان سزاوار این اجر بزرگ بود، دون پدرو هم با بزرگواری به او اجر داد.کلودیو در این نبرد از آنچه سنش اقتضا میکرد خیلی برتر بود. او با سیمای یک گوسفند کارهای یک شیر زورمند را انجام میداد. برتری او به دیگران بالاتر از همه بود به طوری که من از توصیف آن عاجز و ناامیدم.
لئوناتو: او در این شهر عمویی دارد که از شنیدن پیروزیهای او حتماً بسیار خوشحال خواهد شد.
قاصد: من پیش از آنکه به کاخ بیایم نامههایی را کهکلودیو برای عموی خودش نوشته بود به او رساندم خیلی خوشحال شد به حدی که اختیار احساسات از دستش در رفت و به گریه افتاد.
لئوناتو: اشک میریخت؟
قاصد: مثل ابر بهار.
لئوناتو: این طغیان احساسات بسیار بجا و شیرین است. صدیقترین و صمیمیترین چهرهها همان است که با چنین اشکی سیراب شود. آه خیلی بهتر است انسان از شادی به گریه بیفتد تا از گریه دیگران شاد شود.
بئاتریس: [به قاصد] راستی خواهش میکنم بگویید ببینم آیا سینیور کوهبر، جنگجویی که با یک ضربه شمشیر کوه را به دو نیم میکند از جنگ برگشته یا نه؟
قاصد: کوهبر؟ من کسی را به این نام نمیشناسم. هیچ مرد سرشناسی در سپاه ما به این نام نیست.
لئوناتو: برادرزاده عزیز، مقصودت کیست؟
هیهرو: مقصود پسرعموی من سینیور بندیک است.
قاصد: آها! بله بله. سینیور بندیک خوش و خرم از جنگ برگشته و شوختر و بذلهگوتر از پیش خدمت شما خواهد رسید.
بئاتریس: آها، پس خوب میشناسیدش. لابد این را هم خوب میدانید که شهرت خودستایی بندیک همهجا رسیده. در همین مسین جارچی انداخته بود که هر کس در تیراندازی خود را حریف بندیک میداند به میدان بیاید. حتا [کوبیدن] ربالنوع عشق را که در تیراندازی یکتاست به جنگ طلبیده بود. البته هیچکس محلش نگذاشت. فقط دلقک عموی من به جای کوبیدن دعوتش را قبول کرد که با تیرکمان با او تیراندازی کند. راستی بگویید ببینم چندنفر را در این جنگ کشت و خورد؟
لئوناتو: راستی بئاتریس تو سینیور بندیک را خیلی کوچک میگیری و مسخره میکنی. اما من حتم دارم که تلافی خواهد کرد و جواب دندانشکنی به تو خواهد داد.»
حجم
۷۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۲۴ صفحه
حجم
۷۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۲۴ صفحه