کتاب ایوت و سه داستان کوتاه
معرفی کتاب ایوت و سه داستان کوتاه
کتاب ایوت و سه داستان کوتاه نوشتهٔ گی دو موپاسان و ترجمهٔ محمدجواد کمالی و علی صادق دقیقی و ویراستهٔ مهدی سجودی مقدم است. انتشارات مهراندیش این مجموعه داستان کوتاه و فرانسوی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب ایوت و سه داستان کوتاه
کتاب ایوت و سه داستان کوتاه حاوی یک مجموعه داستان کوتاه و فرانسوی است. عنوان این داستانها عبارت است از «بازگشت»، «رهاشده» و «شب عید». «ایوِت» (Yvette)، عنوان اولین داستان از این مجموعه است که نخستینبار در سال ۱۸۸۴ میلادی منتشر شد. «مارکیز اباردی» در این داستان، مادر دختر زیبایی به نام «ایوِت» است. او تصمیم دارد پای دختر بیتجربهاش را به محفل خود باز کند؛ مکانی که تنی چند از مردان برجسته و ثروتمند جامعه در آن آمدوشد دارند. «ژان دو سروینی» یکی از این مردها، سخت دلباختهٔ این دختر میشود، ولی میخواهد که او بهلحاظ برخورداری از مرتبهٔ اجتماعی پایینتر، فقط در حد یک معشوقه برایش نقش ایفا کند.
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب ایوت و سه داستان کوتاه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۱۹ فرانسه و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره گی دو موپاسان
آنری رنه آلبر گی دو موپاسان در ۵ آگوست ۱۸۵۰ در نورماندی به دنیا آمد. او را در کنار استاندال، انوره دو بالزاک، گوستاو فلوبر و امیل زولا از بزرگترین داستاننویسان قرن نوزدهم فرانسه میدانند. گی دو موپاسان عمر کوتاهی داشت، اما آثار بسیاری خلق کرد؛ از جمله داستان کوتاه «تپلی» که از شاهکارهای دنیای داستان کوتاه به حساب میآید. او ۶ رمان، ۳ سفرنامه و ۳۰۰ داستان کوتاه از خود به جا گذاشت؛ داستانهایی آنچنان جذاب که سامرست موآم را واداشت تا دربارهاش اینطور بگوید که میتوانید این داستانها را پشت میز شام یا در اتاق استراحت کشتی نقل و توجه شنوندگان خود را جلب کنید. او در ۶ ژوئیهٔ ۱۸۹۳ در پاریس چشم از دنیا فروبست.
بیوگرافی و بررسی نوشتههای گی دو موپاسان را در صفحه این نویسنده در طاقچه مطالعه کنید.
بخشی از کتاب ایوت و سه داستان کوتاه
«کمی در اتاقم راه رفتم. نشستم و دوباره بلند شدم. طبعاً تحتتأثیرِ جو خوشگذرانی و عجیبوغریب خارج از خانه قرار گرفتم و آنجا بود که وادادم. خدمتکارم را صدا زدم و به او گفتم: "آنژل، برو هرچیزی که برای شامی دونفره نیاز است بخر و بیار. چند تا صدف، یک کبک یخزده، چندتایی خرچنگ، مقداری ژامبون و کمی هم شیرینی. همچنین دو بطری نوشیدنی. آنها را بخر و غذا را آماده کن. خودت نیز برو بخواب!" او خیلی تعجب کرد اما چیزی نگفت و رفت اوامرم را اجرا کند. وقتی همهچیز آماده شد، پالتوام را روی دوشم انداختم و از خانه بیرون رفتم. اما مسئله این بود که قرار بود کی با من شام شب عید بخورد؟ آخر همهٔ دوستانم به مهمانیهای مختلف دعوت شده بودند و خیلی باید شانس میآوردم که یکیشان مهمانی نرفته باشد تا میتوانستم بروم با او شام بخورم. لحظهای بعد فکر خوبی به سرم زد و پیش خودم فکر کردم ایدهٔ خوبی است. در دل گفتم: پاریس پر از دختران زیبا و نیازمندی است که حتی نان شب ندارند بخورند یا برای جمعکردن چندرغاز پول از پسران پولدار، توی کوچه و خیابان پرسه میزنند. خواستم حاتم طایی و منجی یکی از آن دختران باشم. بهسمتِ مکانهای تفریحی رفتم. پرسوجو کردم، چون میخواستم کسی را انتخاب کنم که با معیارهایم جور درمیآمد. شروع کردم به راه رفتن در شهر و نگاه انداختن به پایین و بالایش. طبعاً دختران فقیر زیادی را دیدم که دنبال یک اتفاق غیرعادی میگشتند، اما یا آنقدر زشت بودند که اشتهای مرا کور میکردند یا آنقدر لاغر و نحیف که اگر وامیایستادند، از سرما یخ میزدند. همانطور که میدانید، دختران توپُر نقطهضعف من هستند! یعنی دختران چاق را ترجیح میدهم و اگر بسیار چاق باشند دیگر هوش و حواس برایم نمیگذارند! در همان هیاهو بودم که روبهروی سالن تئاتر دِواریته نیمرخِ چهرهای را دیدم که خیلی باب میلم بود.»
حجم
۱۴۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۱۴۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه