دانلود و خرید کتاب دور دنیا در هشتاد روز (متن کوتاه شده) ژول ورن ترجمه محسن فرزاد
تصویر جلد کتاب دور دنیا در هشتاد روز (متن کوتاه شده)

کتاب دور دنیا در هشتاد روز (متن کوتاه شده)

نویسنده:ژول ورن
انتشارات:نشر افق
امتیاز:
۳.۸از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دور دنیا در هشتاد روز (متن کوتاه شده)

کتاب دور دنیا در هشتاد روز (متن کوتاه شده) نوشتهٔ ژول ورن و ترجمهٔ محسن فرزاد است. نشر افق این کتاب را منتشر کرده است. این اثر یکی از جلد‌های مجموعه‌ٔ «کلسیون کلاسیک» این نشر و شامل نسخه‌های کوتاه‌شده‌ٔ رمان‌های محبوب جهان است.

درباره کتاب دور دنیا در هشتاد روز (متن کوتاه شده)

ژول ورن کتاب دور دنیا در هشتاد روز (متن کوتاه شده) را در سال ۱۸۷۳ منتشر کرد. او در این رمان، داستان مردی به نام «فیلئاس فوگ» را روایت می‌کند که با دوستانش بر سر ۲۰ هزار پوند شرط می‌بندد. شرط آنان بر سر سفر به دور دنیا در ۸۰ روز است. فیلئاس فوگ که مردی منظم و دقیق است، در این شرایط باید برنامهٔ زندگی‌اش را تغییر دهد و به‌همراه خدمتگزار فرانسوی خود «پاسپارتو»، بی‌درنگ به مقصد شهر دوور در انگلستان به راه افتد. آن‌ها با سفر از طریق قطار، کشتی، قایق‌های بادبانی، سورتمه و حتی فیل باید بر طوفان‌ها، آدم‌ربایی‌ها، بلایای طبیعی، حملات بومی‌ها و البته یک بازپرس پلیس چیره شوند؛ بازپرسی که باور دارد فوگ از بانک انگلستان دزدی کرده است. این رمان از بدو انتشار، نظر خوانندگان و منتقدان را به خود جلب کرده است. ژول ورن با تلفیق کاوش در ناشناخته‌ها، ماجراجویی و مسابقه‌ای هیجان‌انگیز با زمان، یکی از ماندگارترین داستان‌های دنیای ادبیات را نگاشته است. او برای نوشتن این کتاب راجع‌به کشورهای زیادی تحقیق کرد. او در این رمان خیابان‌های شلوغ شهر لندن، بیابان‌های قاره‌ٔ آمریکا، عظمت اقیانوس آرام و طبیعت شگفت‌انگیز کشور هند را توصیف کرده است. ورن در این رمان فرهنگ‌ها و آداب‌ورسوم کشورهای مختلف را به خوانندگان می‌شناساند.

خواندن کتاب دور دنیا در هشتاد روز (متن کوتاه شده) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های کلاسیک خارجی و علاقه‌مندان به قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ژول ورن

ژول ورن در سال ۱۸۲۸ در شهر نانت در فرانسه به دنیا آمد و در ۱۹۰۵ درگذشت. او یک رمان‌نویس مشهور است. ژول ورن ۸۰ رمان (یا داستان بلند) نوشته است؛ همچنین تعداد بسیاری کتاب عامه‌فهم مانند جغرافیای مصور فرانسه و مستعمراتش (۱۸۶۸)، تاریخ سفرهای بزرگ و جهانگردان بزرگ (۱۸۷۸)، کریستف کلمب (۱۸۸۳) را نوشت و حدود ۱۵ نمایش را به‌تنهایی یا با همکاری دیگران به روی صحنه برد. او نوشتن را با نگارش شعر و نمایشنامه آغاز کرد. در ۱۸۴۴ در دبیرستان نانت ثبت‌نام کرد و آنجا علوم بلاغت و فلسفه آموخت. پس از گرفتن دیپلم، در رشتۀ حقوق مشغول به تحصیل شد. او را می‌توان صنعتگری اعجاب‌انگیز در خلق داستان‌های خیالی، افسون‌گری با جذابیت‌های بی‌پایان و تا حدی مانند پیشگویی که قادر است عجیب‌ترین اختراعات علمی نیم‌قرن بعد (یا حتی یک قرن بعد) را پیش‌بینی کند، دانست. او انسان عصر خود بود؛ کسی که به اکتشافات علمی آن دوره علاقه‌مند بود و با دقت و وسواس آن‌ها را دنبال می‌کرد. شهرت این نویسنده به بیش از یک قرن می‌رسد؛ یعنی از سال‌های ۱۸۶۳ - ۱۸۶۵ که اولین رمان‌های مهمش به چاپ رسیدند؛ «پنج هفته در بالن» و «سفر به مرکز زمین» و «از زمین تا ماه». ژول ورن با کشتی‌های خود به سفر می‌رفت. در سال‌های ۱۸۸۶ - ۱۸۸۷، پس از یک اتفاق ناگوار که چیز زیادی از آن نمی‌دانیم، کشتی تفریحی خود را می‌فروشد و از زندگی آزاد و پرسفر خود دست می‌کشد. پس از این، او وقت خود را صرف امور شورای شهر می‌کند. سرانجام ژول ورن در ۲۴ مارس ۱۹۰۵، در خانه‌اش در آمیئن، پس از گذراندن یک زندگی پرفرازونشیب چشم از جهان فرو می‌بندد. نام بعضی دیگر از آثار ژول ورن را در فهرست زیر بخوانید:

«فرزندان ناخدا گرانت» (۱۸۶۷)، «بیست‌هزار فرسنگ زیر دریا» (۱۸۶۹)، «دور دنیا در هشتاد روز» (۱۸۷۳)، «جزیرۀ اسرارآمیز» (۱۸۷۴)، «میشل استروگف» (۱۸۷۶)، «هندوهای سیاه» (۱۸۷۷)، «ناخدای پانزده‌ساله» (۱۸۷۸)، «مصایب یک چینی در چین» (۱۸۷۹)، «پانصد میلیون بگوم» (۱۸۷۹)، «اشعۀ سبز» (۱۸۸۲)، «کرابان لجباز» (۱۸۸۳)، «مجمع‌الجزایر در آتش» (۱۸۸۴)، «ماتیاس سندورف» (۱۸۸۵)، «روبور فاتح» (۱۸۸۶)، «دو سال تعطیلات» (۱۸۸۸)، «کاخ کارپات‌ها» (۱۸۹۲)، «جزیرۀ پروانه‌دار» (۱۸۹۵)، «در برابر پرچم» (۱۸۹۶)، «اورنوک باشکوه» (۱۸۹۸)، «یک درام در لیونی» (۱۹۰۴) و «استاد جهان» (۱۹۰۴).

بخشی از کتاب دور دنیا در هشتاد روز (متن کوتاه شده)

«راهنما گفت: «می‌توانید به من اعتماد کنید، ولی باید خیلی مواظب باشیم. اگر ما را بگیرند ممکن است شکنجه‌مان کنند و یا حتی بکشند.»

فاگ گفت: «به نظرم باید قبل از هرکاری صبر کنیم تا هوا تاریک شود.»

راهنما گفت: «بله درست است.»

آقای فاگ پرسید: «حالا این زن کی هست؟»

راهنما گفت: «اسمش آدا۵۴ ست. دختر یک تاجر ثروتمند بمبئی است. پدرش آدم بلندپروازی بود و دوست داشت دخترش با شخص مهمی ازدواج کند. به همین دلیل گذاشت تا آدا خوب تحصیل کند، اما سه ماه قبل، مادر دختر مرد و پدرش آدا را مجبور کرد تا با این راجهٔ پیر ازدواج کند. می‌گویند یک‌بار هم فرار کرده، اما دوباره او را به خانهٔ شوهرش برگردانده‌اند.»

با شنیدن این حرف‌ها، عزم آقای فاگ و بقیه برای نجات زن جَزم‌تر شد. با فیل به طرف معبد حرکت کردند و تا آن‌جا که می‌توانستند به معبد نزدیک شدند. سپس، پشت درختان منتظر شدند تا شب فرار رسد.

چند ساعت بعد، کیونی را به درختی بستند و چهار نفری بی‌سروصدا و در تاریکی به طرف معبد رفتند. در زیر روشنایی مشعل‌ها، چند نفر روی زمین خوابیده بودند و محافظ‌ها، بیرون از معبد نگهبانی می‌دادند. معلوم بود که خوب مراقب آن طرف معبد هستند. وقتی چند قدم آن طرف‌تر رفتند، کنار ساحل رودخانه‌ای کوچک با تَلی از هیزم‌هایی که قرار بود مرده را با آن‌ها بسوزانند، روبه رو شدند. روی هیزم‌ها نفت ریخته بودند و همه چیز برای اجرای مراسم آماده بود. روی هیزم‌ها، جنازهٔ راجهٔ پیر در پرتو نور مشعل‌ها معلوم بود.

آن‌ها، ساکت و بی‌صدا و سینه‌خیز به پشت معبد رفتند. پشت معبد نگهبان‌های بیش‌تری به آرامی قدم می‌زدند. وقت به سرعت می‌گذشت. آن‌ها، زمزمه کنان با هم صحبت می‌کردند. ظاهراً ورود به معبد و نجات زن، غیرممکن بود. تعداد آن‌ها کم بود و نمی‌توانستند به نگهبان‌های معبد حمله کنند. با طلوع آفتاب هم دیگر نمی‌شد زن را نجات داد. فاگ و همراهانش زیر چند درخت دراز کشیدند و خوب فکر کردند. از آن‌جا، کسانی را که روی زمین خوابیده بودند، می‌دیدند.

سِرفرانسیس گفت: «فایده‌ای ندارد. بهتر است برویم.»

راهنما هم گفت: «بله، کاری از دست‌مان برنمی‌آید.»

آقای فاگ گفت: «یک لحظه صبر کنید. من تا ظهرِ فردا وقت دارم تا به الله‌آباد برسم.»

ــ اما چند ساعت دیگر آفتاب طلوع می‌کند.

سِرفرانسیس کم‌کم داشت نگران می‌شد. فکر کرد شاید آقای فاگ می‌خواهد موقع سوزاندن به نگهبان‌ها حمله کند. با این‌حال احساس کردند که همگی باید منتظر پایان این نمایش وحشتناک شوند.

پاسپارتو در تاریکی از آن‌ها جدا شد. از درختی بالا رفت و بین شاخه‌های پایین درخت، پنهان شد. فکری به نظرش رسیده بود. به خودش گفت: «این کار دیوانگی است، اما انگار تنها راه نجات آن زن است.» او با خود گفت: «چرا نکنم؟ تا چند لحظهٔ دیگر همه در حالت خلسه فرو می‌روند.» سپس بی‌صدا و در پناه درختچه‌ها پیش رفت.»

معرفی نویسنده
عکس ژول ورن
ژول ورن
فرانسوی | تولد ۱۸۲۸ - درگذشت ۱۹۰۵

ژول ورن با نام کامل ژول گابریل ورن، ۸ فوریه ۱۸۲۸ در نانت فرانسه به دنیا آمد. خانواده او وضع مالی خوبی داشتند. پدر ژول ورن دوست داشت پسرش در رشته حقوق تحصیل کند و البته که پسر به خواسته پدر احترام گذاشت. اما علاقه او به ادبیات، داستان و نمایشنامه‌نویسی به حدی زیاد بود که زندگی حرفه‌ای آینده او را شکل داد. او در آن دوران نمایشنامه‌های تراژدی می‌نوشت و این موضوع، سبب برانگیخته شدن مخالفت اعضای خانواده‌اش با او شده بود. آن‌ها از اینکه می‌دیدند او مطالبی غمگین می‌نویسد، ناراحت بودند.

Artin8386
۱۴۰۳/۰۶/۱۴

این کتاب واقعا یکی از بهترین کتابهایی بود که خوندم پیشنهاد میکنم اگه نخوندید حتما بخونید خیلی هم زیاد نیست ۱۲۰ صفحه هستش

Sanam
۱۴۰۳/۰۶/۰۴

من خیلی این کتاب رو دوست داشتم.شایداول کتاب فکر کنید که خیلی کتاب کند و یکنواختی هست ولی وسطای داستان از شدت هیجان که بعدش چه اتفاقی میوفته یک باره همه ی کتاب رو میخونید.من از نشر افق این کتاب

- بیشتر

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
۴۲,۰۰۰
۳۰%
تومان