کتاب لوی استروس
معرفی کتاب لوی استروس
کتاب الکترونیکی «لوی استروس» نوشتهٔ ادموند لیچ با ترجمهٔ حمید عنایت در انتشارات خوارزمی چاپ شده است. این کتاب به تحلیل و بررسی اندیشههای کلود لوی استروس، یکی از برجستهترین انسانشناسان قرن بیستم، میپردازد. ادموند لیچ با بررسی دقیق و منظمی که از آثار لوی - استروس ارائه میدهد، به خوانندگان امکان میدهد تا با اصول اولیه و پیچیدگیهای نظریهٔ ساختارگرایی آشنا شوند و تأثیرات آن بر تحلیلهای فرهنگی و اجتماعی را درک کنند.
درباره کتاب لوی استروس
این کتاب معرفی جامعی است از نظریهپردازیهای ساختارگرایی لوی استروس. نویسنده در این اثر با زبانی ساده و روان به توضیح نظریات اغلب پیچیدهٔ لوی - استروس میپردازد. این کتاب علاوه بر اینکه مقدمهای بر اندیشههای لوی - استروس است، نشاندهندهٔ تلاش لیچ برای فهم بهتر و تسهیل دسترسی به نظریههای پیچیدهٔ ساختارگرایی است. لیچ با استفاده از دانش خود در زمینهٔ انسانشناسی اجتماعی، توانسته است اندیشههای لوی - استروس را با نگاهی عمیق و در عین حال قابل فهم برای خوانندگان عرضه کند. این کتاب، که بر مفاهیمی چون ساختار، نماد و رابطهٔ انسان با طبیعت و فرهنگ متمرکز است، به خوانندگان کمک میکند تا درک بهتری از چارچوبهای نظری ساختارگرایی و تأثیر آنها بر علم انسانشناسی داشته باشند. ادموند لیچ در این کتاب، علاوهبر تحلیل آثار لوی - استروس به نقد و بررسی آنها نیز میپردازد و به این ترتیب خواننده را به مطالعه و تأمل بیشتر در این اثر و آثار مشابه ترغیب میکند.
کتاب لوی استروس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این اثر به دانشجویان و پژوهشگران علوم انسانی و دوستداران موضوعات انسانشناسی، فلسفه و فرهنگ پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب لوی استروس
«آنچه ما دربارهٔ جهان خارج میدانیم از راه حواس خود درکشان کردهایم. پدیدههایی که درمییابیم خصوصیاتی دارند که ما بهآنها نسبت میدهیم زیرا مغزمان طوری کار میکند و طوری ساخته شدهاست که محرکهایی را که بر آن وارد شود تنظیم و تأویل میکند. یکی از مختصات بسیار مهم این فراگرد تنظیم (مدرکات ما) آن است که ذهن ما پیوستارهای زمان و مکان پیرامون ما را بهبخشهایی پارهپاره میکند، و در نتیجه ما میل داریم چنین تصور کنیم که محیط ما از شماره بیکرانی چیزهای پراکنده و وابسته بهانواع و اصنافی معین پدیدآمدهاست و گذشت زمان را نیز مرکب از توالی واقعیات جدا از هم پنداریم. بههمین گونه وقتی ما بهعنوان افراد انسانی چیزهای مصنوعی میسازیم (که همان افزارهای گوناگون باشند) یا تشریفات و مراسمی ابداع میکنیم یا تاریخ گذشته را مینویسیم در همه حال از مدرکات خود از طبیعت تقلید میکنیم، یعنی همچنان که فراوردههای طبیعت را جدا از هم و در عین حال دارای نظم فرض میکنیم فراوردههای فرهنگ خاص ما نیز جدا از هم و در عین حال دارای نظم است.
بگذارید مثال بسیار سادهای برای توضیح مقصودم بزنم. طیف رنگ که از بنفش آغاز میشود و پس از گذشتن از آبی و سبز و زرد بهقرمز میرسد، یک پیوستار یا سلسلهٔ پدیدههایی است که با هم پیوستگی ذاتی دارند. هیچ نقطهٔ طبیعی در یک طیف نمیتوان یافت که در آن رنگ سبز بهزرد یا زرد بهقرمز مبدل شود. شناخت ذهنی ما از رنگ، واکنشی در برابر تغییرات حاصل در کیفیت نوری است که مغز درک میکند مخصوصاً در برابر شدت روشنایی، چنانکه در مورد تاریکی و روشنایی رخ میدهد، و در برابر طول امواج، چنانکه در فرق میان موج دراز و کوتاه مؤثر است. وقتی از رنگ زیر قرمز بهطرف ماورای بنفش (فرابنفش) برویم طول موج کمتر میشود و در همان حال چنانکه گرماسنج نشانمیدهد درجه حرارت نیز کاهش مییابد. شدت روشنایی در آغاز و پایان طیف صفر است و در وسط آن یعنی رنگ زرد بهبالاترین حد خود میرسد. مغز آدمی با عمل تفاوتگذاری، این پیوستار را بهپارههای جداگانه بخش میکند و در نتیجهٔ آن ما احساس میکنیم که آبی و سبز و زرد و قرمز و جز آن، رنگهایی کاملاً متفاوت هستند. این دستگاه تنظیمکننده در مغز چنان قوی است که هر کس کوررنگ نباشد میتواند دریابد که رنگ سبز «ضد» رنگ قرمز است همچنان که سیاه مخالف سفید است.»
حجم
۳٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۲۲ صفحه
حجم
۳٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۲۲ صفحه