کتاب داس مرگ (جلد اول)
معرفی کتاب داس مرگ (جلد اول)
کتاب داس مرگ (جلد اول) به قلم نیل شوسترمن و ترجمهٔ صالحه ترابی نوا را انتشارات نگاه آشنا منتشر کرده است. این کتاب داستانی علمیتخیلی با محوریت شخصیت دو نوجوان است که برای کشتن آموزش میبینند و با چالشهایی جدی برای پذیرش این مسئولیت مواجهند.
درباره کتاب داس مرگ (جلد اول)
داستان این کتاب در آینده میگذرد، زمانی که بر اثر پیشرفتهای فناورانه در علم پزشکی و هوشمند شدن زندگی با کمک رباتها و هوش مصنوعی،انسانها عمر طولانی پیدا کردهاند و نمیمیرند. حال سازمانی روی کار آمده تا جمعیت اضافی را از بین ببرد و برای این مأموریت خونبار و خوفناک دست به جذب و تربیت افرادی میزند تا این هدف سریعتر محقق شود. داس مرگ عنوان نخستین جلد از مجموعهای سهجلدی بهقلم نیل شوسترمن است که شخصیتهای اصلی آن دو نوجوان به نامهای سیترا و روئن هستند؛ نوجوانانی که علیرغم میل قلبیشان کارآموز این تشکیلات مخوف شدهاند و حال با چالشهایی در این راه دستبهگریبانند. دو جلد بعدی این مجموعه هر کدام به مفاهیمی چون زندگی، مرگ، دوستی و کشمکشهای اخلاقی بشر با این مسائل است.
خواندن کتاب داس مرگ (جلد اول) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به داستانهای علمیتخیلی و نیز دوستداران کتابهای پادآرمانشهری و نوجوانان جویای هیجان و چالش از مطالعهٔ این کتاب سود خواهند برد.
درباره نیل شوسترمن
نیل شوسترمن (زادهٔ ۱۲ نوامبر ۱۹۶۲) نویسندهٔ آمریکایی بیش از ۳۰ کتاب کودکان و نوجوانان است. او در سال ۲۰۱۵ برای کتاب چلنجر دیپ، برندهی جایزهٔ ملی کتاب آمریکا برای ادبیات جوانان شد و رمان مشهور او یعنی رمان داس مرگ نیز جوایز متعددی را از آن خود ساخته است. بسیاری از آثار نیل شوسترمن در دستهبندی پرفروشترینهای نیویورک تایمز قرار گرفتهاند، ازجمله سهگانهٔ داس مرگ، چلنجر دیپ، برزخ رهاشدگان و خشکسالی. این نویسنده همچنین فیلمنامههایی را برای فیلمهای سینمایی و برنامههای تلویزیونی نوشته است.
بخشی از کتاب داس مرگ (جلد اول)
«در یک بعد از ظهر سرد ماه نوامبر داس از راه رسید. سیترا پشت میز ناهارخوری نشسته بود و سخت مشغول حل یک مسئلهٔ جبر بود. از زمانی که این متغیر جدید و بسیار مهلکتر وارد معادله زندگیاش شد کمی گیج شده بود و نمیدانست که باید x را به دست بیاورد یا y را. مهمانان زیادی به آپارتمان ترانوواها رفتوآمد میکردند بنابراین زمانی که زنگ در به صدا درآمد در خانهٔ آنها نه خبری از نگرانی و دلشوره نه کم نور شدن خورشید و نه خبری از فرارسیدن مرگ بود شاید این جهان باید طوری طراحی میشد که چنین هشدارهایی بدهد اما در مجموع داسها نیز به اندازهٔ مأموران مالیات فراطبیعی بودند. آنها میآمدند کار ناخوشایندشان را انجام میدادند و می رفتند. مادرش در را باز کرد سیترا مهمان را ندید چون وقتی در باز بود نمیتوانست او را ببیند، اما مادرش را دید که یک دفعه بیحرکت در جایش ایستاد، طوری که انگار رگهایش در درونش خشک شدند انگار اگر کمی خم میشد، روی زمین میفتاد و میشکست.«خانم ترانووا میتونم بیام تو ؟» لحن صدایش هویتش را لو داد. صدایش مانند صدای یکنواخت زنگ آهنی پرطنین و گریزناپذیر بود. از صدایش مشخص بود که به توانایی صدای گوشخراش خود شکی ندارد و میداند که صدایش به گوش کسانی که باید برسد میرسد. سیترا حتی قبل از این که او را ببیند فهمید که یک داس است. خدای من یک داس به خانه ما آمده است.»
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
نظرات کاربران
عاالللیییی خیییلی باحاله
داس مرگ فقط یک رمان نیست بلکه داستان مرگ را تعریف می کند