کتاب آتش از پشت شیشه
معرفی کتاب آتش از پشت شیشه
کتاب آتش از پشت شیشه نوشتهٔ شهلا حایری است. نشر قطره این رمان معاصر ایرانی را منتشر کرده است؛ اثری درمورد اشتباهات زنان ایرانی در زندگی مشترک.
درباره کتاب آتش از پشت شیشه
کتاب آتش از پشت شیشه حاوی یک رمان معاصر و ایرانی است که در ۳۴ فصل نوشته شده است. این رمان، نگاه منتقدانهٔ شهلا حایری بهعنوان یک زن، نسبت به مسائل کلیشهای و اشتباهات زنان در زندگی را در بر گرفته است. داستان دربارهٔ زنی همهچیزتمام است که هر مردی آرزویش را دارد. «مینا»، زنی زیبا و وفادار به همسرش، مادری باگذشت، زنی که همیشه در همهٔ مراحل زندگی و سختیها همراه همسر و فرزندش بوده است، خودش و علایقش را فدای خواستهها و پیشرفتهای خانوادهاش میکند، اما به او خیانت میشود. رمان «آتش از پشت شیشه» بهطور ویژه مشکلات و اشتباهات زنان ایرانی را به تصویر میکشد و از استقلال زنان میگوید. این اثر در قالب روایت داستانی خود از کلیشههایی حرف میزند که در دنیای مدرن امروز جایی ندارد و جامعه تلاش میکند آنها را از بین ببرد. زنانی که بهدنبال تجربهٔ یک زندگی مستقل بهعنوان زن حتی در زندگی مشترک هستند، اما بهطور مداوم شاهد ترجمهٔ نادرستی از کلمهٔ مستقل در بین زنان و مردان هستیم. شهلا حائری، در دانشگاه بوستون در آمریکا در رشتهٔ انسانشناسی فرهنگی تدریس کرده و مدیر برنامهٔ مطالعات زنان در همین دانشگاه بوده است. دیگر آثار او عبارتند از «بیخود و بیجهت»، «فهرست حسرتها» و «دیروز خیلی دیره».
خواندن کتاب آتش از پشت شیشه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آتش از پشت شیشه
«اما در درونم غوغایی است. روزی صد بار در ذهنم دارا را مؤاخذه میکنم. روزی صد بار در خیالم مجسم میکنم که دارا روبهرویم نشسته است و من مانند دادستانی در دادگاه تکتک مدارک و شواهد را ارائه میدهم. میخواهم بدانم چهطور از خودش دفاع میکند. میخواهم شرم و ندامت را در نگاهش ببینم. اما نه. تصمیم خودم را گرفتهام. هیچ به روی خودم نمیآورم. فعلاً.
دارا را میشناسم. با کوچکترین اتهام یا ظنی دست پیش را خواهد گرفت و واکنش تندی نشان خواهد داد. صدایش را میشنوم که فریاد خواهد زد: «چهطور جرئت کردی؟ چهطور به خودت اجازه دادی که سر وسایل شخصی من بری؟ حالا دیگه جاسوسیم رو میکنی.» و من به گریه خواهم افتاد و مانند پلنگ زخمی به سویش حمله خواهم کرد: «طفره نرو. راستش رو بگو. ترسوی بزدل. اون شب با کی بودی که لباستو درآورده بودی؟ چرا پاریس رفته بودی؟» و دارا در را به هم خواهد زد، پنجرهها خواهد لرزید و احتمالاً پیش از بیرون رفتن خواهد گفت: «من حرفی برای گفتن ندارم. تو هم هر غلطی میخوای بکن.»
نه اینکه قبلاً این صحنه را دیده باشم. من و دارا به ندرت با هم دعوا کردهایم، آن هم در حد بگومگو. اما خط قرمزها را میشناسم. میدانم که هرگونه عمل یا حرکتی را که بوی کنترل کردن یا سوءظن بدهد تحمل نمیکند. ممکن است روزی چندین بار با هم تلفنی حرف بزنیم، اما اگر بخواهم پیش از سوار شدن به هواپیما، بعد از رسیدن، قبل از خواب... به من خبر دهد، فکر میکند که میخواهم کنترل و محدودش کنم. خود من هم هرگز در بند این حرفها نبودهام. دلم نمیخواست که احساس کند اسیر من و بچه است. دلم نمیخواست آزادیاش را از او بگیرم و در بندش بکشم. حقیقت وجودش را میشناختم و به صداقتش ایمان داشتم.»
حجم
۱۲۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۲ صفحه
حجم
۱۲۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۲ صفحه