کتاب تبهکاران (کتاب اول؛ شرور)
معرفی کتاب تبهکاران (کتاب اول؛ شرور)
کتاب تبهکاران (کتاب اول؛ شرور) نوشتهٔ وی ای شواب و ترجمهٔ محمد جوادی است. انتشارات کتابسرای تندیس این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان برای نوجوانها نوشته شده است.
درباره کتاب تبهکاران (کتاب اول؛ شرور)
کتاب تبهکاران (کتاب اول؛ شرور) حاوی یک رمان برای نوجوانها است؛ رمانی که نامزد جایزهٔ بهترین کتاب فانتزی گودریدز در سال ۲۰۱۳ و از کتابهای پرفروش نیویورک تایمز بوده است. این رمان نخستینبار در سال ۲۰۱۳ میلادی به چاپ رسید. «ویکتور» و «ایلای» در مجموعهٔ تبهکاران، در کالج هماتاقیاند؛ دو پسر نابغه و تنها که احساسی مشابه از بلندپروازی را در یکدیگر میدیدند. در سال ارشد، علاقهٔ مشترک این دو به یک پژوهش علمی، تجارب نزدیک به مرگ و رویدادهایی بهظاهر ماورایی، باعث میشود موضوعی حیرتانگیز را کشف کنند؛ اینکه در شرایط مناسب، یک انسان میتواند تواناییها و قدرتهای خارقالعاده و ابرانسانی به دست آورد. وقتی تئوری آنها از مرحلهٔ نظری به مرحلهٔ آزمایش میرسد، اتفاقاتی رعبانگیز و غیرقابلبازگشت رقم میخورد. با این دو نوجوان همراه باشید. رمان تخیلی شرور اولین از مجموعهٔ تبهکاران به قلم شواب است. اولین فصل از این رمان، با دو شخصیت به نامهای «ویکتور» و «سیدنی» آغاز میشود. آنها به قبرستان میروند و با پیداکردن قبری تازه که بدون سنگ قبر است، شروع به کندنش میکنند! سیدنی دختری است که در یک حادثه مرده و بهصورت معجزهآسایی دوباره زنده میشود. او در بیمارستان پس از برخورد با یک جسد متوجه موضوع عجیبی میشود و با رفتن به سردخانه یقین مییابد که میتواند مردگان را زنده کند.
خواندن کتاب تبهکاران (کتاب اول؛ شرور) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ نوجوانها پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تبهکاران (کتاب اول؛ شرور)
«ویکتور از دیدن عکس تغییرنکردهٔ الی در عکس روزنامه دچار اضطراب شد. گیجکننده بود؛ تمام چیزی که ویکتور از الی داشت تصویر ذهنی مربوط به ده سال پیش بود، که حالا به شکلی بینقص مانند نسخهٔ کپی در کنار عکس روزنامه قرار گرفته بود. این از هر لحاظ همان صورت بود، ولی درعینحال متفاوت بود. گذر زمان به شکل واضحتری روی ویکتور تأثیر گذاشته بود، او را سرسختتر کرده بود، ولی الی را هم دستنخورده باقی نگذاشته بود. او حتی یک روز هم پیرتر نشده بود ولی لبخند همراه با غرور که در دانشگاه نشان میداد، جای خود را به چیزی بیرحمتر داده بود. انگار نقابی که آن همه سال به چهره داشت کنار رفته و تصویر پشت نقاب نمایان شده است.
ویکتور که در شکافتن چیزها مهارت داشت، در درک چکونگی عملکرد چیزها، چگونگی عملکرد او، به عکس نگاه کرد و احساس... تضاد کرد. تنفر کلمهٔ بسیار سادهای بود. او و الی به وسیلهٔ خون، مرگ و علم به هم پیوند خورده بودند. آنها اکنون بیش از هر زمان دیگری به هم شباهت داشتند. و ویکتور دلتنگ الی بود. میخواست او را ببیند. و میخواست زجر کشیدن او را ببیند. میخواست وقتی چشمان الی را از درد شعلهور میکند نگاه او را ببیند. توجه الی را میخواست.
الی مانند خاری زیر پوست ویکتور بود و او را میآزرد. ویکتور میتوانست همهٔ عصبهای بدنش را خاموش کند ولی نمیتوانست برای سوزشی که از فکر کردن به کاردیل احساس میکرد کاری انجام دهد. بدترین بخش بیحس شدن این بود که همهچیز غیر از نیاز سرکوب شده به آزردن، شکستن و کشتن را که مانند شربت غلیظی بر سرش میریخت از بین برده بود، تا جایی که ویکتور وحشت کرد و حسهای فیزیکیاش را بازگرداند.
اکنون که نزدیک شده بود، خار عمیقتر در زیر پوستش فرو رفته بود. الی اینجا در مریت چه میکرد؟ ده سال زمان زیادی بود. ده سال میتواند یک مرد را شکل دهد و همهچیز را دربارهٔ او تغییر دهد. ویکتور را تغییر داده بود. الی چطور؟ او تبدیل به چه کسی شده بود؟»
حجم
۳۱۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
حجم
۳۱۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه