کتاب درباره مرگ
معرفی کتاب درباره مرگ
کتاب درباره مرگ نوشتهٔ ناصر مهدوی در انتشارات دوستان به چاپ رسیده است. کتاب حاضر پیش از این با عنوان «یاد مرگ: (پنجرهای به روی زندگی) » توسط همین نشر منتشر شده بود.
درباره کتاب درباره مرگ
برخی مسائل و مشکلاتی که به زندگی تحمیل میشوند، برخاسته از جنبهٔ معیشتی و حوادث روزمرهٔ زندگی ما است. برخی مسائل جنبهٔ روحی و روانشناختی دارند، اما برخی مسائل پیش روی انسانها، علاوهبر مسائل و مشکلاتِ طبیعی مثل وقوع زلزله یا سیل و طوفان، مشکلاتی است که به آن مسائل وجودی گفته میشود. مسائلی که به تمامیت وجود و هویت ذهنی و روحی آدمی بازمیگردد. مثل پرسش از معنای زندگی، چرایی تولد آدمی، هدف زندگی، جاودانگی، بحث خدا و آزادی بشر، بحث سرنوشت و جبر روزگار. مفهوم مرگ، حادثهٔ مرگ و یاد مرگ در میان این گروه از مسائل قرار دارد. مرگ، معمایی است که بهعنوان جدیترین مسائل ذهنی، روحی و وجودی، همیشه در کنار آدمی قرار دارد و شب و روز با او دستوپنجه نرم میکند. کتاب دربارهٔ مرگ به ۴ پرسش اساسی در مورد مرگ میپردازد. پرسشهایی مانند ماهیت واقعی مرگ و امکان انتقال به جهان دیگری پس از مرگ. این اثر بر این نکته تمرکز دارد که یاد مرگ چگونه میتواند به افزایش کیفیت زندگی و غنیسازی شخصیت فردی کمک کند.
کتاب درباره مرگ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به دوستداران مطالعهٔ کتابهایی با موضوعات معنوی و دینی و با تمرکز بر پاسخگویی به پرسشهای بنیادین بشر، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب درباره مرگ
«ابنسینا همچنین استدلال میکند که ما آدمیان، موجوداتِ خودآگاهی هستیم و بر خویشتنِ خویش علم داریم، درحالیکه هیچ موجود صرفاً مادی و یا حتی حیوانات از چنین امتیازی، یعنی خودآگاهی برخوردار نیستند و همین حکایت میکند که در انسانها وجود شعور و خودآگاهی با اسباب و علل مادی قابل تبیین نیست. یعنی نمیتوان گفت، شعور و آگاهی و خودآگاهی همان عناصر مادی است و بعد خود را قانع کرد. زیرا در این صورت، هر پدیده مادی دیگر نیز میبایست برخوردار از شعور و نیروی خودآگاهی باشد درحالیکه واضح است چنین نیست. برای توضیح مطلب بالا میگویم: این امتیاز فقط ویژه انسان است که چون از نفس و روحی فرامادی برخوردار است هم قادر است جهان اطراف خود را بشناسد و هم به خویشتنِ خویش آگاهی داشته باشد. علاوه بر نکاتی که ذکر شد، به نظر میرسد، براساسِ یافتههای علمی و فلسفی، ادراکاتِ کلی انسان گونهای نیستند که در مکان و موطنی همچون جسم یا مغز قرار گیرند ـآنگونه که امروزه در فلسفه ذهن مطرح میشودــ گرچه همزمان با آغاز فرایند آگاهی و بروز عواطف و احساسات، بخشهای معینی از مغز شروع به فعالیت میکنند ولی این همزمانی و مقارنت به این معنی نیست که درک و فهم آدمی، همان فرایند عصبی است. زیرا به هر میزان هم که فرایند عصبی و تغییرات مغزی کسی قابل تجربه و ارزیابی علمی باشد، بازهم نمیتوان به نحوه اندیشه، کیفیت اندیشه، موضوع اندیشه و چرایی اندیشه کسی پی برد. بهعنوان مثال، ممکن است با بروز غم، بخشی از سیستم عصبی و مغزی آدمی تحریک شود و بتوان آن نقطه و آن مدار را شناسایی کرد ولی اینکه این غم از چه شدتی، برای چه موضوعی، از چه عمقی برخوردار است را نمیتوان از طریق تجزیه و تحلیل صرفِ واکنشهای عصبی شناخت.»
حجم
۲۵۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۷۰ صفحه
حجم
۲۵۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۷۰ صفحه