کتاب حافظ معلم بزرگ زندگی
معرفی کتاب حافظ معلم بزرگ زندگی
کتاب حافظ معلم بزرگ زندگی نوشتهٔ ناصر مهدوی است و انتشارات دوستان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب حافظ معلم بزرگ زندگی
حکیمان و متفکرانی که در دو قرن اخیر پژوهشهای گستردهای در زمینهٔ شناسایی معیارهای زندگی خوب انجام دادهاند بر این باورند که بیاعتنایی انسان به رشد و شکوفایی درون، غفلت از لذتهای معنوی و چشمپوشی و کمتوجهی به زیباییهای روح میتواند یکی از جدیترین عوامل غمناکی انسان معاصر باشد. رشد ناموزون شخصیت آدمی و کمتوجهی به جنبههای باطنی انسان از او موجودی رنجور و بیقرار به جای گذاشته است. زیستن در چنین وضعیتی متفکران و بهدنبال آنان روانشناسان را بر آن داشته تا برای درمان آشوبهای وجودی انسانها چارهای بیندیشند. گروهی از اهل نظر برآناند که گمشدهٔ آدمیان رنجور معاصر را در هنر و ادبیات گرانبهایی میتوان یافت که قرنها پیش در قالب داستان، متن و نثر دلفریب ادبی و نیز شعر آفریده شده است. بهاینترتیب، شناخت و تبیین ادبیات کهن و جدیانگاشتن هنر و زیبایی یکی از بهترین راهها برای درمان بیماریهای روحی است و نیز انگیزهای است برای شکوفایی و تربیت سازندهٔ انسانی.
ناصر مهدوی در کتاب حافظ معلم بزرگ زندگی با چنین نگاهی به سراغ حافظ رفته تا پرسشهای عمیق روحی بشر امروز را با او در میان بگذارد و برای آنانی که در پی تجربهٔ زندگی خوب تلاش میکنند درمانی معرفی کند.
شناخت اندیشه و زبان حافظ به این دلیل مهم است که انسانهای سرگشتهٔ این دوران، علاوهبر شناخت قابلیتهای مهم روحی خویش، نیازمند توجه دوباره به آثار و افکار فرزانگانی هستند که نقش ایشان نواختن طبل بیداری و یاریرساندن به افراد عاقل و متوسطی است که جاذبههای محدود و سطحی زندگی چشمانشان را بسته و آنان را در خوابی بهظاهر خوش و بهواقع دردآور فروبرده است.
شعر و شخصیت حافظ ذهن و زبان شورانگیزی دارد که با خواندن و فهم آن، روح تازهای در هستی آدمی دمیده میشود و میلِ برخاستن از خاکستر درون و تجربهٔ زندگی لطیف و زیبای اخلاقی و معنوی را در وی پرورش میدهد.
کتاب حافظ معلم بزرگ زندگی در چند فصل با عناوین «حافظ و درد تنهایی»، «ارزش زندگی»، «حافظ معلم عشق و شیدایی» و «حدیث رندی و سرفرازی» تنظیم شده است.
خواندن کتاب حافظ معلم بزرگ زندگی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ذهن و زبان حافظ پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب حافظ معلم بزرگ زندگی
«آدمی موجود شگفتانگیزی است. تنها پای به این جهان میگذارد و تنها نیز از جهان میرود و پس از مرگ نیز باید مسئولیت زندگی خود را بهتنهایی بر دوش کشد. هریک از ما آدمیان موجودی منحصربهفرد هستیم که باید به وجدان خود پاسخ دهیم که لحظههای عمر را چگونه میگذرانیم و در بین شیوههای گوناگون زندگی که پیش رو داریم، کدام مسیر را آگاهانه برمیگزینیم و به آن گردن مینهیم. بهباور من، انسان از سایر آفریدهها متمایز است و با شیوهای از زندگی که برمیگزیند، مدام شخصیت خود را میسازد و سرنوشت خود را رقم میزند. او علاوهبر آنکه اطلاعات بسیاری از جهان به دست میآورد، کمکم فرامیگیرد که در این جهان چگونه باید زندگی کند، به چه کارهایی باید اقبال ورزد و از چه اموری باید دوری و پرهیز کند. همین دلسپردن و انتخابکردن و همین کنارهگیری و ادبار ورزیدن میزان بینش آدمی را نشان میدهد و با چنین منطقی است که باید مسئولیت زندگیاش را بپذیرد و پاسخگوی سرنوشت خود باشد. علاوهبر خصلت انتخابگر انسان، او موجودی است اجتماعی که با حضور در میان دیگران میتواند مشکلات زندگی را شناسایی و حلوفصل کند و با نقد و نظر آنان شناخت بهتری از خود به دست آورد و البته مسیر زندگی را بهدرستی طی کند. یکی از راههای مؤثر برای بهدستآوردن آرامش روان ایجاد تعادل بین این دو ساحت وجودی انسان است. آدمی برای حفظ استقلال و کرامت نفس لازم است که گاهی در خلوت نشیند و احوال خود را مرور و ارزیابی کند. شخصی که در پی روشنایی است باید صدای درون خود را بشنود تا اگر خطایی از او سر زده باشد توبه کند و ــ اگر درگیر افکاری منفی بوده است ــ علفهای هرز را از ذهن خود پاک کند. این همان خلوتگزینی و تنهایی مثبتی است که انسان از روی شوق به آن روی میآورد تا در مسیر کمال معنوی قرار گیرد. چنین تفسیری از تنهایی آنچنان از اهمیت بالایی برخوردار است که حافظ خود را در این معنا خلوتنشین میخواند و میگوید:
حافظ خلوتنشین دوش به میخانه شد
از سر پیمان برفت با سر پیمان شد
گریهٔ شام و سحر شکر که ضایع نگشت
قطرهٔ باران ما گوهر یکدانه شد
در شرح این ابیات گفتهاند: حافظ که سالها زاهد و پارسا و در خلوت و تنهایی خویش مشغول تهذیب دل بود، سرانجام در دل شب به میخانه رفت و توبه و پیمان خود را شکست و دیگر بار به بادهنوشی روی آورد. به نظر میرسد این بیت با زبانی زیبا و نمادین خبر از یک تحول بزرگ در شخصیت حافظ میدهد که او از مرحلهٔ زهد و پارسایی پای به ساحت عشق و شیدایی گذاشته و به تجربهٔ درخشان روحی دست یافته است. این تحول ژرف در خلوت و با تأمل در حالات درونی رخ داده است زیرا در بیت بعدی میگوید: سپاس پروردگار بزرگ را که ناله و لابههای شامگاهی و سحری ما هدر نشد و قطرهٔ اشکم، همچون قطرات باران که در دهان صدف میافتد و به مروارید تبدیل میشود، تمنای من نیز مقبول معشوق افتاد.»
حجم
۳۰۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۳۲ صفحه
حجم
۳۰۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۳۲ صفحه