کتاب چگونه یک اسب را به پرواز درآوریم (خلاصه کتاب)
معرفی کتاب چگونه یک اسب را به پرواز درآوریم (خلاصه کتاب)
کتاب چگونه یک اسب را به پرواز درآوریم (خلاصه کتاب) نوشتهٔ کوین اشتون و ترجمهٔ گروه مترجمان شنیدار است. شنیدار نگار نوین این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر در باب افسانهٔ آفرینش، نوآوری و خلاقیت است.
درباره کتاب چگونه یک اسب را به پرواز درآوریم (خلاصه کتاب)
کتاب چگونه یک اسب را به پرواز درآوریم (خلاصه کتاب) [How To Fly a Horse] در باب تاریخچهٔ مخفی آفرینش، نوآوری و اکتشاف سخن گفته است. کوین اشتون با مثالهایی از موتزارت (Mozart) تا ماپتها (Muppets) و از ارشمیدس (Archimedes) تا اپل (Apple) و از کاندینسکی (Kandinsky) تا کوکاکولا (Coca - Cola) نوشتهای ضروری برای کسانی فراهم آورده است که دوست دارند نوآور و خلاق باشند. میدانیم که انسان یعنی خلقکردن و آفرینندگی. کوین اشتون، یکی از پیشگامان تکنولوژی است که مستقیماً همهٔ چالشهای فرساینده در فرایند آفرینش را تجربه کرده است. با او همراه شوید.
خواندن کتاب چگونه یک اسب را به پرواز درآوریم (خلاصه کتاب) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب آفرینش، نوآوری و خلاقیت پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب چگونه یک اسب را به پرواز درآوریم (خلاصه کتاب)
«همانطور که در بخشهای قبل گفتیم، ایدههای ناب، در یک لحظه به ذهن افراد نمیرسند و لحظه «یافتم، یافتم» افسانهای بیش نیست. آفرینش و نوآوری فرآیندی آرام و قدم به قدم است.
برای مثال، تلفنهای همراه را در نظر بگیرید. تلفنهای اولیه، از زمین تا آسمان با تلفنهای هوشمند امروزی تفاوت داشتند. اما این تحول یکشبه اتفاق نیفتاده و با برداشتن قدمهایی کوچک به دست آمده است.
بهخوبی میتوان تدریجی بودن نوآوری و خلاقیت را به کمک فرآیند خلق گوشیهای آیفون برند اپل نشان داد.
استیو جابز یک شبه آیفون را خلق نکرد. در عوض، او مدام تلفنهای همراه موجود در بازار را مورد بررسی قرار میداد و درباره کاستیهایشان تفکر میکرد. مشکل تلفنهای همراه اولیه صفحه کلید سخت و بدقواره آنها بود. راه حل جابز برای این مشکل، استفاده از صفحهای بزرگتر و یک اشارهگر بود.
سپس مشکلی جدید سر راهش قرار گرفت: او باید از چه نوع اشارهگری استفاده میکرد؟ راه حلی که به ذهنش رسید، استفاده از یک ماوس بود. اما مشکل دیگر آن بود که هیچکس حاضر نمیشد همهجا با خود یک ماوس حمل کند. راه حل این مشکل میتوانست یک قلم باشد. اما مشکل استفاده از قلم این بود که بهراحتی گم میشد. جابز برای این مشکل، راهکاری درخشان به ذهنش رسید و آن چیزی نبود جز استفاده از انگشتان!
در واقع، هیچ لحظه «یافتم، یافتم» خاصی برای استیو جابز در فرآیند خلق آیفون وجود نداشت. او در هر مرحله، بهدقت مشکلات را بررسی میکرد، برای آنها راهکارهایی مییافت و بهترین راهکار را انتخاب میکرد.
یکی از مشکلاتی که ممکن است فرآیند خلاقیت و نوآوری را مختل کند، پدیدهای در روانشناسی به نام «کوری ناشی از بیتوجهی» است.
کوری ناشی از بیتوجهی زمانی رخ میدهد که ما چیزی را نمیبینیم یا در واقع، مغزمان اجازه نمیدهد آن را ببینیم، تنها به این خاطر که فکر میکنیم به ما ربطی ندارد. به عبارتی، اگر ما نخواهیم چیزی را ببینیم، انتظارش را نداشته باشیم یا نتوانیم توضیحی برایش پیدا کنیم، مغزمان آن را از جلوی چشممان محو میکند!
در یک پژوهش، محققان دلقکی را با یک تکچرخ به خیابانی شلوغ فرستادند. بسیاری از افرادی که در آنجا حضور داشتند، مشغول کار کردن با تلفنهای همراهشان بودند. نتیجه این تحقیق باورنکردنی بود! تنها تعداد اندکی از افراد متوجه حضور دلقک در خیابان شدند! با آنکه همه افراد دلقک را دیده بودند اما این اتفاق واقعاً در ذهن بسیاری از آنها ثبت نشده بود. آنها آنقدر مشغول پیام دادن، تلفن زدن و کارهای دیگر بودند که دچار کوری ناشی از بیتوجهی شدند.»
حجم
۱۶٫۳ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۲ صفحه
حجم
۱۶٫۳ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۲ صفحه