کتاب اخلاق نوشتن
معرفی کتاب اخلاق نوشتن
کتاب اخلاق نوشتن نوشتهٔ حسین معصومی همدانی است. نشر فرهنگ معاصر این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر درمورد نگارش و ترجمه و ویرایش سخن گفته است.
درباره کتاب اخلاق نوشتن
کتاب اخلاق نوشتن یک مجموعه مقاله را در بر گرفته است. این مقالهها دربارهٔ نوشتن و ترجمه و ویرایش است. مقالههای این کتاب که قرار است جلد اول از این مجموعه باشد، در چهلوچند سال گذشته نوشته شده و بیشتر آنها در همان زمان نوشتن در مجله یا کتابی منتشر شده است. نویسنده در این یادداشت هیچ کوششی نکرده که میان مقالات این کتاب پیوندی برقرار کند. این مقالات، هر یک ساختار و زبان و هدف جداگانهای دارد و در پی بیان مطلب یا مدعایی است که شاید با مطلب یا مدعای مقالات پس و پیش آن بهکلی متفاوت باشد. از سوی دیگر، بسیاری از آنها در وبگاههای ویژهٔ علوم انسانی در دسترس خواهندگان است. تنها چیزی که انتشار این نوشتهها را در یک کتاب توجیه میکند ربط موضوعات آنها با یکدیگر است. همهٔ آنها با زبان و بهویژه زبان فارسی سروکار دارد و هر یک نظر نویسنده را دربارهٔ یکی از وجوه و کاربردهای گوناگون زبان (خواندن، نوشتن، ترجمه و ویرایش) و مسائل و مشکلات آن بیان کرده و انتشار آنها در یک جا شاید بتواند دیدگاه کلی نویسنده را در این باره روشنتر نشان دهد. کتاب حاضر چهار بخش اصلی دارد که نام آنها عبارت اسنت از «فرهنگ»، «نوشتن»، «ترجمه» و «ویرایش».
خواندن کتاب اخلاق نوشتن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران حوزهٔ نگارش و ترجمه و ویرایش پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب اخلاق نوشتن
«یکی از بختهای ما ایرانیان این است که زبان ملی و زبان علمیمان یکی است. ملتهایی در جهان و در کشورهای اطراف ما هستند که، یا به حکم اوضاع و احوال تاریخی یا دانسته و به این گمان که اختیار کردنِ یک زبان اروپایی بهعنوان زبان علمی میتواند ایشان را در کار انتقال علوم و غلبه بر عقبماندگی علمی موفق کند، زبان ملی خود را برای کاربردهای روزمره نگاه داشتهاند و برای کاربردهای علمی، لااقل در سطوح دانشگاهی، یک زبان اروپایی را برگزیدهاند. زیانهای این گزینش بهحدی است که بر فواید احتمالی آن میچربد. جدایی نخبگان علمی از مردم، تشکیل یک گروه بسته یا کاست اجتماعی که به اعتبار آشناییاش با یک زبان بیگانه مزایایی بیش از لایههای دیگر اجتماعی به دست میآورد و مثل هر کاست دیگر این مزایا را در درون خود انتقال میدهد، و بریده شدن رابطهٔ عامهٔ مردم با علم از جملهٔ این زیانهاست. چون مدار زندگی جدید بر پایهٔ علم و فنآوری است، وقتی زبان ملی در بیان علمی و فنی ناتوان شود، اندکاندک حوزههای وسیعی از زندگی را به زبان بیگانه و به لایههای اجتماعیای که حامل آن زباناند واگذار میکند و خود و حاملانش روزبهروز بیشتر به حاشیه رانده میشوند. اگر در گذشته چنین زبانی میتوانست در گوشههایی از میدان اجتماع زنده بماند و حتی شکوفا شود، به دلیل غلبهٔ علم و فنآوری در زندگی جدید، نمیتوان انتظار داشت که زبانی که قلمرو علم را ترک کرده است امروزه حتی در حوزهٔ ادبیات هم نیرومند باشد و نیرومند بماند.
از این بابت همهٔ ما باید سپاسگزار کسانی باشیم که، از همان ابتدای ورود علم جدید به ایران، زبان فارسی را بهعنوان زبان علم برگزیدند و کوشیدند این زبان را برای بیان مفاهیم علمی توانمند کنند. این انتخاب هرچند امروزه به نظر ما طبیعی مینماید، کاری ساده نبوده است. دشواری آن هم به دلیل وضع تاریخی زبان فارسی است.
این دشواری ریشه در این واقعیت دارد که زبان فارسی، پیش از دوران جدید، هیچگاه زبان علم نبوده است. کسانی ممکن است این نظر را نامنصفانه و افراطی بدانند و سیاههای از آثاری را که ایرانیان در طول نزدیک به ده قرن در دوران اسلامی در همهٔ زمینههای علمی به فارسی پدید آوردهاند شاهد بیاورند. حتی میتوان بر این سیاهه فهرستی از آثار علمیای که در بیرون از قلمرو سیاسی و جغرافیایی ایران، بهویژه در شبهقارهٔ هند و ترکیهٔ عثمانی، به فارسی نوشته شده است، افزود. بااینحال، ادعای من این است که در سراسر دوران اسلامی هیچ تلاش پیگیری برای آنکه زبان فارسی بهصورت یک زبان علمی درآید صورت نگرفته است.
بر این ادعا چند دلیل میتوان آورد. نخست اینکه شمار آثار علمیای که در این دوران به فارسی نوشته شده در برابر آثار نوشته شده به عربی بسیار اندک است. دراینباره کافی است که حجم آثار عربی ابوریحان بیرونی یا ابنسینا یا خواجهٔ طوسی را با آثار فارسی ایشان مقایسه کنیم. بهویژه که بسیاری از دانشمندان ایرانی که در دوران تکوین علم اسلامی، یعنی در قرنهای سوم و چهارم هجری، میزیستند ناگزیر بودند به مرکز فعالیت علمی آن دوران که شهر بغداد بود کوچ کنند و لاجرم آثار خود را در آن محیط به عربی نوشتهاند. حتی پس از تشکیل نخستین دولتهای ایرانی هم این کوچ علمی تا مدتی ادامه داشت، و بههرحال در آن زمان هم که دانشمندان ایرانی میتوانستند در وطن خود بمانند و در همانجا به کار علمی ادامه دهند، یعنی از اواخر قرن چهارم، زبان عربی دیگر بهصورت زبان مشترک علمی ایشان درآمده بود.
دلیل دوم این است که غالب آثار علمی نوشته شده به فارسی به مقولهٔ علم همگانی تعلق دارد. البته در این میان استثناهایی هم هست، اما بسیاری از این آثار به قصدِ عرضهٔ روایتی ساده و همهفهم از علم به کسانی نوشته شده است که اولاً عربی نمیدانستند و ثانیاً اهل علم نبودند. بههمیندلیل است که از این آثار غالباً در مراحل مقدماتی آموزش استفاده میشد. اگر بپذیریم که تکوین زبان علمی با تولید علمی به یک زبان خاص ارتباط دارد، تولید علمی به زبان فارسی ناچیز بوده است. در واقع بسیاری از آثار علمی فارسی ترجمهٔ آثاری است که پیشتر به عربی نوشته شده بوده است، و مؤلفان بسیاری از این آثار خود در مقدمهٔ اثر خود به این معنی اشاره یا تصریح کردهاند.»
حجم
۳۲۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۵۸ صفحه
حجم
۳۲۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۵۸ صفحه