کتاب صبح به خیر هیولا
معرفی کتاب صبح به خیر هیولا
کتاب صبح به خیر هیولا نوشتهٔ کاترین گیلدینر و ترجمهٔ شقایق الکائی است و نشر نیماژ آن را منتشر کرده است. در این کتاب با روانشناسی آشنا میشوید که پنج داستان قهرمانانه از بهبود عاطفی را با شما به اشتراک میگذارد. این کتاب غمانگیز، غافلگیرکننده، الهامبخش و پرمحتواست.
درباره کتاب صبح به خیر هیولا
کاترین گیلدینر در کتاب صبح به خیر هیولا پنج بیمار را معرفی میکند که پیشینههای اجتماعی بسیار متفاوتی دارند، از فرهنگهای متفاوتی میآیند و از همه مهمتر، خلقوخوی بسیار متفاوتی دارند. لائورا و مَدلین که از نظر مالی، در دو سر مخالف طیف اقتصادی قرار دارند، هر دو نماد شجاعتی خالص هستند، سبک رواقی زیست دنی، بخشندگی پیتر و بردباری آلانا نشانگر این است که هر کدام تحتتأثیر وجهی از ذات و طبیعت خود هستند. هرکدام صفات قهرمانانهای دارند. گیلدینر توسط آنها به ما راهکارهای بسیاری برای مقابله با مشکلات میآموزد و اغلب این درسها را خود به کار میگیرد.
کاترین گیلدینر بیستوپنج سال بهعنوان روانشناس بالینی به طبابت خصوصی مشغول بود. زندگینامهٔ پرفروش او با عنوان «خیلی نزدیک به آبشار» مورد تحسین و استقبال بینالمللی قرار گرفته است. او هماکنون ساکن تورنتو است. کاترین در صبح به خیر هیولا زندگی پنج بیمارش را روایت میکند تا با اندوه و رنج آنها و همچنین تلاششان برای مقابله با دردهایشان آشنا شویم.
خواندن کتاب صبح به خیر هیولا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای تدریس نیست، بلکه برای عموم مردم است. بنابراین میتوانید این کتاب را بخوانید و با آن ارتباط برقرار کنید.
بخشی از کتاب صبح به خیر هیولا
«دنی در سال ۱۹۸۸، با معرفی یکی از بیماران سابقم که صاحب شرکت باربری بزرگی بود و اغلب از واحد منابع انسانی خود مراجعینی را به من ارجاع میداد به دفتر من آمد. دنی یکی از رانندگان سفرهای دورش بود. میدانستم این کارمند باید خیلی برای صاحب شرکت مهم باشد که شخصاً با من تماس گرفته بود.
او اینطور شروع کرد که دنی موریسون بهترین رانندهاش است. وقتی خواستم شفافتر توضیح دهد، صاحب شرکت با ضربآهنگ صدای گیرا و کوتاه معمول خود که شبیه جارچیهای سیرک بود، برایم گفت: «حمل محمولههای گرانقیمت دریایی از این سر به اون سر دریا کار خطرناکیه، به کسی نیاز داری که وفادار، شجاع و قوی باشه. فرض کنید یک کانتینر ساعت رولکس از سوئیس با کشتی میرسه. کارگرهای بارانداز این محموله رو تخلیه میکنن و باربرهای لنگر ممکنه مورد حملهٔ دستهٔ دزدها قرار بگیرن. بهشون خبر میدن یه بار کامیون از هالیفاکس بهسمت ونکوور میره. بعدش کامیون راهزنها کامیون من رو تا کانادا دنبال میکنن و منتظر میمونن تا حتی برای چند لحظه، بدون مراقب گیرش بندازن، اونوقت میدزدنش.» او اضافه کرد اگر شرکتش از رانندگان کمکی تازهنفس استفاده میکرد و محموله را به نفر بعدی تحویل میداد، دیگر کسی نمیتوانست مسئول سرقت شناخته شود. صاحب شرکت گفت: «هر رانندهای اونیکی رو مقصر میدونه. درنتیجه کاری که من میکنم اینه که پول هنگفتی خرج میکنم تا مطمئن بشم اون رولکسها بهوسیلهٔ یک نفر، سروقت و با یک کامیون تحویل داده بشه. اون راننده دنی موریسونه. اون مجبوره تو اتاقک راننده بخوابه. نمیتونه کامیون رو هرجایی ولش کنه.»»
حجم
۵۰۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۵۶ صفحه
حجم
۵۰۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۵۶ صفحه
نظرات کاربران
بد نبود