کتاب چهار دیواری نیکی
معرفی کتاب چهار دیواری نیکی
کتاب چهار دیواری نیکی نوشتهٔ ماندانا نیک خواه است. انتشارات کتاب نغمه این رمان معاصر ایرانی را منتشر کرده است.
درباره کتاب چهار دیواری نیکی
کتاب چهار دیواری نیکی حاوی یک رمان معاصر و ایرانی است که در ۱۱ فصل نوشته شده است. این رمان در حالی آغاز میشود که راوی از صدای بیوقفهٔ گنجشکها میگوید و میگوید که بیش از نیمساعت است که این صدا میکوشد خواب را از چشمهایی که شاید کمتر از دو ساعت است بسته شده، براند. این راوی اولشخص میگوید که فقط تمرکز کرده است؛ بر روی هیچچیز. او چشمانش را بسته اما روحش مطلقاً تلاشی محض جدایی از جسمش برای لختی استراحت را بر خود نمیبیند. او معتقد است که هیچچیز برای فکرکردن وجود ندارد؛ پس روی تخت غلتی میزند. او کیست؟ چرا چیزی برای فکرکردن ندارد؟ این رمان به قلم ماندانا نیک خواه را بخوانید تا بدانید.
خواندن کتاب چهار دیواری نیکی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب چهار دیواری نیکی
«چیزی کنار بینیام کشیده میشود اما پلکهایم سنگینتر از آنند که بازشان کنم.
دوباره قلقلک دادن بینی و مقاومت من در برابر بیدار شدن.
- نیکی اگه بیدار نشی، بغلت میکنم و میبرمت تو خونه، پس تا سه میشمارم زمان داری که چشماتو باز کنی.
چه شنیده بودم؟! کسی میخواست مرا در آغوش گرفته و به خانه ببرد، دنیل است؟! من کجایم...
قبل از اینکه "ه " سه گفته شود چشمهایم را باز میکنم و با دو گوی مشکی در مماسترین حد شرعی به صورتم روبهرو میشوم.
کمی عقب میروم که دستهایش دورم را میگیرد:
- آبحوض و خالی کن نیکی، آب تو سرما حوضتو خراب میکنه.
حالا شناختمش، ورقاست.
- ساعت سه نیکی، کارش طول کشید، فردا مییاد واسه تست.
گنگ به لبهایش نگاه میکنم و انتظار توضیح بیشتری دارم:
- چرا انقد چشمات خنگ میزنه، چی شده نیکی؟!
خنگ گفتنش خندهآور است، ورقاست! دزدگیر، یادم آمد:
- یادم نمیاومد کی هستی.
- ثابت کنم؟!
از ترس نزدیک شدن دوباره خودم را عقب میکشم اما بیشتر در حصارش فرو میروم.
با دستهایش مرا جلوتر میکشد:
- بیا برو تو خونهات دختر، نه منو زا به راه کن، نه خودتو شرمسار.
پتو را از سر شانههایش میگیرد و روی من میاندازد:
- برو تو، زودم بخواب، فردا ساعت چند میای خونه؟!
کاری نداشتم، اما به مادر چند روزیست سر نزدهام.
- شاید برم خونه مامانم اینا!
- فردا زودتر بیا، کار این دزدگیرو تموم کنیم، چک کنیم بعد برو.
- خودت بیا من حوصلهشو ندارم.
واقعا حوصلهاش را نداشتم، دلم میخواست پیش مادر و پدر زمان بگذرانم.
اما انگار چیزی به خاطرش میآید:
- نیکی من فردا ساعت هشت شب پرواز دارم...
دلم میلرزد، او هم میرود.
- کجا میری؟!
به سرعت به سمتش برگشته و بیاندازه طلبکارانه سؤال پرسیده بودم.
میخندد، گرم. و متفاوت از تمام لبخندهایی که به عمرم دیده بودم.
- وقتی اینجوری خودتو محق میدونی برای حضورم میخوام انقدر تو بغلم فشارت بدم که استخونات خرد بشه.
ابروهایم بالا میپرد:
- سادیسیمی.
آخ، آخی زیر زبانی میگوید:
- بندر عباس.»
حجم
۳۲۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۴۰ صفحه
حجم
۳۲۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۴۰ صفحه
نظرات کاربران
قبل از من ۴ نفر در مورد این کتاب نظر مثبت داده بودند ولی من بعد از خواندن کتاب واقعا تعجب کردم چون اصلا کتاب جالبی نبود و حتی یک ستاره را هم به زور دادم نیکی قهرمان زن داستان
از نظر من کتاب خوبی بود . زندگی یک زن رو به تصویر کشیده با مشکلات پیش رو .
سرگرم کننده و جالب
عالی بود .
عالی بود. شروع به خوندن کردم متن شیوا و روانش باعث میشه کتاب رو نتونی کنار بزاری و تا انتها دنبال کنی 🙏