کتاب پادشاهی قباد (شیرویه)، اردشیر، گراز (فرائین)، بوراندخت، آزرمدخت، فرخزاد، یزدگرد شهریار
معرفی کتاب پادشاهی قباد (شیرویه)، اردشیر، گراز (فرائین)، بوراندخت، آزرمدخت، فرخزاد، یزدگرد شهریار
کتاب پادشاهی قباد (شیرویه)، اردشیر، گراز (فرائین)، بوراندخت، آزرمدخت، فرخزاد، یزدگرد شهریار نوشتۀ ابوالقاسم فردوسی و ویراستۀ سید محمد دبیرسیاقی در نشر قطره به چاپ رسیده است. این کتاب، بیستوششمین مجلد از مجموعۀ نامورنامه است که داستانهای شاهنامه را به نثر و بهتصحیح محمد دبیرسیاقی انتشار دادهاند. این کتاب که درواقع بخش پایانی داستانهای شاهنامه است از روی کار آمدن قباد یا شیرویه فرزند خسرو پرویز آغاز میشود، دورۀ تزلزل پادشاهی ساسانی، برآمدن پیدرپی شاهان تا دورۀ پادشاهی یزدگرد سوم را شرح میدهد. با حملۀ اعراب و انقراض ساسانیان، داستانهای شاهنامه نیز به پایان میرسد.
درباره کتاب پادشاهی قباد (شیرویه)، اردشیر، گراز (فرائین)، بوراندخت، آزرمدخت، فرخزاد، یزدگرد شهریار
حکیم ابوالقاسم فردوسی شاعر و حماسهسرای بزرگ ایران، گنجینهای برای ایران و ایرانیان بر جای نهاد که نمیتوان آن را تنها به تاریخ و روایات اساطیری فروکاهید. آنچه در شاهنامه آمده است فرهنگ ایرانی است از آغاز آن تا پایان قرن چهارم هجری قمری با همۀ مظاهرش. پندهایی که در دل حوادث و رخدادها یا اندرزهایی که در زمانۀ سختی و سرنوشت مردان بزرگ میدهد، ارجی که به خرد و هوش و دانش میگذارد، همه اندیشههای بلندی است که از دل تاریخ ایران و از نهاد یکی از مردان بزرگ آن بیرون تراویده است. از این روست که خواندن شاهنامه یعنی سند فارسیدانی و نیز آگاهی از فرهنگ و معارف ایران تا عصر فردوسی. بر همین مبنا، بر هر ایرانی است که این اثر سترگ را بخواند و معانی و محتوای آن را بیاموزد و راهنمای بسیاری از امور خویش قرار دهد. بیهوده نیست که سخن شاهنامه را با سخن از آسمان به زمین آمده، برابر کردهاند.
مجموعه داستانهای شاهنامه که با اهتمام نشر قطره به چاپ رسیدهاند، این حماسه را بر حسب هر داستان، بخشبخش کرده و در قطعهای کوچکتر، داستانها را به نثر و با افزودن توضیحات واژهها در پای هر صفحه نقل کرده است. تمام این داستانها از متن شاهنامه نقل شدهاند و آنگونه که محمد دبیرسیاقی خاطرنشان کرده جز ابیاتی که انتساب آنها به فردوسی محل تردید هستند چیزی حذف نشده است. نسخۀ مبنای شاهنامه در این مجموعه، تصحیح محمد دبیرسیاقی است که از روی نسخۀ چاپ کلکته بهاهتمام ترنر ماکان انجام شده و البته اصلاحاتی از روی چاپ شوروی و فلورانس نیز در نظر گرفته شده است. ابیات هر داستان مانند متن شاهنامه شمارهگذاری شدهاند و در بالای صفحه قرار گرفتهاند تا اگر کسی بخواهد بیتی از شاهنامه را بیابد با رجوع به این شمارهها محلش را پیدا کند. مبنای تقسیمبندی شمارهها هم ولف آلمانی است که به هر کدام از شاهان در شاهنامه شمارهای داده است؛ مثلاً کیومرث که آغازین شاه است شمارۀ یک دارد و یزدگرد شمارۀ پنجاه. داستانهای فرعی که در داخل هر داستان اصلی مربوط به شاهان آمدهاند با حروف لاتینی مشخص شدهاند؛ مثل b c d. تمام سرگذشتها و داستانها بر حسب ترتیب خود شاهنامه شمارهگذاری و چاپ شدهاند.
پادشاهی قباد (شیرویه)، اردشیر، گراز (فرائین)، بوراندخت، آزرمدخت، فرخزاد، یزدگرد شهریار جلد بیستوششم و آخر از مجموعۀ نامورنامه است. این کتاب بخش پایانی داستانهای شاهنامه به حساب میآید و شامل برآمدن قباد یا شیرویه، روی کار آمدن پیدرپی شاهان در نتیجۀ تزلزل حکومت ساسانی، پادشاهی یزدگرد سوم، حملۀ اعراب به ایران و انقراض ساسانیان است. این بخش از شاهنامه تصویری از زوال و فروپاشی قدرت ساسانیان و ورود مسلمانان به ایران ارائه میکند. در این بخش، فردوسی با غم و اندوه، تصویری تلخ از سقوط و پایان دورانی که تا آنجا در شاهنامه به توصیف قهرمانان و افتخارات آنها پرداخته بود، رسم میکند.
خواندن کتاب پادشاهی قباد (شیرویه)، اردشیر، گراز (فرائین)، بوراندخت، آزرمدخت، فرخزاد، یزدگرد شهریار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به همۀ دوستداران شاهنامه پیشنهاد میکنیم.
درباره ابوالقاسم فردوسی
ابوالقاسم فردوسی را پرچمدار هویت ایرانی دانستهاند. او در روزگاری که زبان فارسی مهجور مانده و آنطور که باید قدر نمیدید، نه با شمشیر و زره پولادین، بلکه با قلم فرهنگ و سرمایهٔ عمر، به جنگ با نادیدهانگاری این زبان برخاسته و آن را از خطر نابودی نجات داد. حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاعر بزرگ حماسهسرا و سرایندهٔ کتاب ارزشمند شاهنامه، همواره میان مردم ایران و جهان از موقعیتی والا برخوردار بوده است. برخی بر این باورند که فردوسی در سالهای ۳۲۵ یا ۳۲۶ هجری قمری یا در حدود سالهای ۳۲۹ تا ۳۳۰ هجری قمری به دنیا آمده است. شواهد و قرائن موجود حاکی از آن است که در روزگار جوانی فردوسی، فردی به نام «ابومنصور احمد بن محمد دقیقی» که گویا از همشهریان فردوسی بوده، به نظم داستانهای کهن فارسی بر مبنای شاهنامهٔ ابومنصوری همت گماشته، اما قبل از اینکه کار سرایش این داستانها را به سرانجام برساند، توسط غلامش کشته شده و این عاملی شده است تا فردوسی تصمیم بگیرد کار نیمهتمام او را به پایان برساند. دیری نپایید که فردوسی بهواسطهٔ سرودن داستانهای کهن ایرانی در بین مردم آن روزگار شهرت یافت و همه مشتاق بودند تا بخشی از سرودههای او را بشنوند. هر چند فردوسی در طول زندگی خود از اثر ماندگارش قدر ندید، اما با مرگ او روزبهروز بر ارج و قرب این اثر نزد مردم افزوده شد و عدهٔ بسیاری، داستانهای کهن ایرانی را در قالب اشعار شاهنامه برای فرزندان خود نقل کردند و بدینوسیله زبان فارسی نیز در میان مردم جایگاه خود را بازیافت. پس از مرگ فردوسی، مردم جسم بیجانش را به قبرستان مسلمانان بردند تا به خاک بسپارند، اما فرد متعصبی، فردوسی را بیدین و کافر (رافضی) خوانده و اجازهٔ دفن او میان مسلمانان را نداد؛ بنابراین فردوسی را در میانهٔ باغی که به خود او تعلق داشت به خاک سپردند. مزار او در طوس در استان خراسان پایدار است.
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۴۰ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۴۰ صفحه