کتاب ثروت مشترک
معرفی کتاب ثروت مشترک
کتاب ثروت مشترک نوشتهٔ مایکل هارت و آنتونیو نگری و ترجمهٔ فواد حبیبی است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب ثروت مشترک
کتاب ثروت مشترک (بدیلی فراسوی سرمایه) [Commonwealth] با بحث درمورد جهانی كه در آن زندگی میكنیم، آغاز شده است. با همهٔ ویرانیها، ناكامیها، رنجها، بحرانها و فجایعی كه بهیمن «كاپیتالیسم فاجعه» هرروزه گوشهای از دنیا را تحتتأثیر خود قرار میدهد، درست در همین جهان و در همین جامعه است كه امكانها و كنشهایی در راستای تولید یک هستی جدید و جامعهای سعادتمند رخ مینماید. مایکل هارت و آنتونیو نگری به این موضوع پرداختهاند. این دو نویسنده بیرون از دوگانهٔ امر خصوصی و عمومی، ثروت مشترک را در مقام بدیل وضعیت مفصلبندی کردهاند. این دو فیلسوف و نظریهپرداز، امر مشترک را در مسیری دموکراتیک، یک خودحکومتی مبتنی بر ثروت اشتراکی دیدهاند که با فهم وضعیت معاصر، بدیلی برای بیرونشدن از شرایط فقدان هستی است که ناگزیری و محتومی این چیزی است که جهان نولیبرال برای ما ساخته است؛ در واقع ثروت مشترک، تبیین امکانهای ساختن بهشت است، در جهنم. در این باره بیشتر بدانید. گفته شده است که کتاب ثروت مشترک ذهن خواننده را با سؤالات متفاوت درگیر نگه میدارد؛ حتی شاید بعد از خواندن کتاب به این نتیجه برسید که هیچ پاسخ قطعیای برای پرسشها وجود ندارد و شاید فقط بتوان با پاسخ به این پرسشها، به قسمتی از حقیقت دست یافت. مفهوم «اشتراک» در این اثر تبیین شده است. مایکل هارت و آنتونیو نگری عقیده دارند که ما فقط در منابع طبیعی اشتراک نداریم؛ بلکه در زبان، سنتهای فرهنگی و اجتماعی و بسیاری از چیزهای دیگر اشتراک وجود دارد.
خواندن کتاب ثروت مشترک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران جامعهشناسی و علوم سیاسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ثروت مشترک
«وصلت یکجانبهگرایی ایالات متحده و نولیبرالیسم اقتصادی وحدتی نسبتاً متأخر محسوب میشود. رابطه نزدیک این دو احتمالا با کودتای ۱۹۷۳ شیلی به رهبری آگوستو پینوشه شروع شد، کودتایی تحت حمایت سیا که برنامهای اقتصادی را به اجرا گذاشت که میلتون فریدمن و «بروبچههای شیکاگو» آن را تدوین کرده بودند. ماجرا زمانی جدیتر شد که مارگارت تاچر در سال ۱۹۷۹ برای تصدی مقام نخستوزیری در بریتانیا انتخاب شد. اما این وحدت تازه زمانی به کمال خودش رسید که رونالد ریگان در دهه ۱۹۸۰ پا به کاخ سفید گذاشت. در آن زمان طبیعی و ناگزیر به نظر میرسید که سیاست اقتصادی خصوصیسازی اساسی کالاها، خدمات و صنایع عمومی، حمله بیامان به سازمانهای کارگری، و ایدئولوژی تجارت آزاد دست در دست سلطه ایالات متحده بر امور سیاسی و نظامی جهانی پیش برود. طبق اسطوره رایج، ریگان دیوار برلین را در هم شکست و نهفقط اتحاد شوروی بلکه خود سوسیالیسم را چنان مضمحل ساخت که اینک در سراسر جهان هیچ بدیلی برای سیاست اقتصادی نولیبرالی تحت حمایت قدرت ایالات متحده وجود ندارد.
بیتردید، با وجود همه لفاظیهای خلاف این، بدیلهایی وجود داشت. چنانکه در بخش ۴ دیدیم، در سراسر این دوره بهویژه تنظیمات چندجانبهگرایانه گوناگونی از قدرت جهانی، که اغلب شامل توافق و همکاری میان کشورهای اروپایی میشد، با یکجانبهگرایی ایالات متحده در رقابت بود. صدالبته، گزینههای چندجانبهگرایانه با کاپیتالیسم ضدیتی نداشت، اما آمیزههای متفاوتی از کنترل دولتی و خصوصیسازی، ساختارهای رفاهی و بازارهای آزاد را عرضه میکرد. بهواقع، میتوان گفت رقابت بر سر این بود که کدام یک از این تنظیمات سیاسی بهتر میتواند سودها و تداوم نظام کاپیتالیستی جهانی را تضمین کند. تصمیم سیاسی برای ایجاد وحدت مابین نولیبرالیسم و یکجانبهگرایی ایالات متحده ــ تصمیمی که، صدالبته، نه در اتاق هیئترئیسه شرکت یا ادارهای حکومتی، بلکه در سراسر طیف وسیعی از کنشگران اتخاذ شده است ــ استیلای کاپیتالیستی را به منظور کنترل گذار اقتصادی جهانی ارتقا بخشید و متمرکز ساخت، گذاری به قول برخی اقتصاددانها از فوردیسم به پسافوردیسم، یا از پارادایمی مبتنی بر تولید صنعتی به پارادایمی متکی بر تولید زیستیسیاسی. با نگاهی بهویژه رو به پس میتوان گفت که اتخاذ این تصمیم بهغایت دشوار بوده، لیک این دشواری نشانهای است از عظمت وظیفهای که انتظار میرفت تحقق یابد و از دشواری مدیریت گذار مزبور.»
حجم
۵۶۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۰۴ صفحه
حجم
۵۶۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۰۴ صفحه