کتاب دروغ هایی که به خود می گوییم
معرفی کتاب دروغ هایی که به خود می گوییم
کتاب دروغ هایی که به خود می گوییم نوشتۀ جان فردریکسون و ترجمۀ ندا حمیدی زاده است. انتشارات آتیسا این کتاب آموزشی را روانۀ بازار کرده است.
درباره کتاب دروغ هایی که به خود می گوییم
کتاب دروغ هایی که به خود میگوییم که در ظاهر دربارۀ رواندرمانی است؛ در واقع دربارۀ معنای آدمبودن است. ما بهوسیلهٔ افکار و روشهایی که دفاع نامیده میشود، دائماً در تلاش هستیم تا به خودمان دروغ بگوییم و از مواجهشدن با حقایق زندگی خود اجتناب کنیم. جان فردریکسون از طریق دهها داستان و نمونه نشان داده است که علت ظاهری مشکلات ما تقریباً هرگز علت واقعی نیست. همۀ ما برای دوریجستن از درد، به خودمان دروغ میگوییم. این یک ویژگی انسانی است، ولی بهخاطر دروغهایی که پذیرفتیم و دروغهایی که به خودمان میگوییم، بیمار میشویم. ما از راه روبهروشدن با حقایق زندگی درونی و زندگی بیرونیمان بهبود مییابیم. این کتاب میتواند کمکتان کند تا نهتنها به دروغهایی که باعث رنجتان میشود، بلکه بهروش روبهروشدن با حقیقت برای رهایییافتن نیز پی ببرید. کتاب دروغ هایی که به خود می گوییم نشان داده است که چگونه میتوانیم با رهاکردن دروغ و مواجهه با واقعیت، زندگی بهتری ایجاد کنیم؛ همچنین نشان میدهد که راه درمان صرفاً یک گفتوگو نیست؛ یک رابطه بین دو نفر است که به مواجهه با عمیقترین حقیقتهای زندگی ما اختصاص یافته تا بتوانیم شفا یابیم.
خواندن کتاب دروغ هایی که به خود می گوییم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران روانشناسی عمومی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب دروغ هایی که به خود می گوییم
«روزی خانمی به مطبم آمد آهی کشید و گفت:« نمیدانم برای زندگی مشترکم چهکار باید انجام دهم همسرم روابط نامشروع دارد ما زوجدرمانی انجام دادهایم؛ اما فایدهای نداشته. است همسرم احساس گناه میکند یا حداقل اینطور به زبان میآورد؛ اما هر بار که قول وفاداری میدهد وارد رابطه نامشروع دیگری میشود. من باید این زندگی را رها کنم؛ اما ماندن در این ازدواج آسانتر از جدایی است.»
«او قول میدهد وفادار باشد؛ اما بعد وارد رابطه دیگری میشود؟»
«بله»
«آیا درست است بگوییم شما پای مردی ماندهاید که دائم قول میدهد و شما میکوشید مردی را فراموش کنید که روابط نامشروع دارد؟»
«اما من نمیتوانم فراموشش کنم!»
«شما نمیتوانید حقایق را فراموش کنید؛ اما اینطور به نظر میرسد که با قولهای او ازدواج کردهاید.»
«حرف شما بیرحمانه است!»
«قصد ندارم بیرحم باشم آیا روابط نامشروع همسرتان نسبت به حس مطلوب شما از مفهوم وفاداری بیرحمانه نبوده است؟»
«بله»
«و اگر شما بهجای عمل، او سخنش را باور دارید آیا باور گفتههایش برایتان دشوار نیست؟»
«متوجه منظورتان هستم.»
«اگر من متوجه شوم که شما خود را آزار میدهید و رفتاری را نادیده میگیرید که باید به آن توجه کنید آیا اجازه دارم آن را به خاطرتان بیاورم تا بتوانیم به درد و رنجتان پایان دهیم؟»
«زمانی که شما موضوع را اینطور مطرح میکنید مسئله منطقی به نظر میآید؛ اما ما دیگر هیچ رابطه زناشویی با یکدیگر نداریم.»
«درک میکنم که شما دیگر هیچ رابطهای با هم ندارید؛ اما ازآنجاکه همچنان در کنار او ماندهاید...»
مکثی کردم و ادامه دادم:
«آیا امکان دارد که شما با دروغهایش زندگی کنید؟»
چشمانش پر از اشک شد و گفت: «چگونه او را ترک کنم؟»
«نیازی به این کار نیست در حال حاضر همسر وفادار شما را ترک کرده است. آیا از من میخواهید به شما کمک کنم که دیگر منتظر بازگشت او نباشید؟»
این زن امید داشت، وفاداریاش همسرش را وفادار کند؛ اما چنین نشد. چرا به خودش دروغ میگفت؟ چرا همه ما به خودمان دروغ میگوییم؟ پذیرفتن آنچه مطلوب ماست، آسانتر از پذیرش آن چیزی است که وجود دارد. من بهعنوان درمانگر آن بیمار نتوانستم در این جلسه به این موضوع پی ببرم که چرا او دروغهای همسرش را میپذیرفت و احتمالاً در جلسه بعدی نیز به این موضوع پی نخواهم برد؛ چون واقعیتها بهمرورزمان آشکار میشوند.»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۶۴ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۶۴ صفحه
نظرات کاربران
سلام دروغ های که به خود بصورت ناخود آگاه می گوئیم را بیان می کند .و انسان را به تأمل وا می دارد .
ترجمه بسیار بد است مثلا در جمله ی زیر: من که از رها کردن او از شر ...ناتوان بودم به جای رها ساختن از رها کردن استفاده شده است اشتباهات و غلط ها متن را نامفهوم کرده است متن نیازمند به
عالییییی