کتاب آناکارنینا (جلد دوم)
معرفی کتاب آناکارنینا (جلد دوم)
کتاب آناکارنینا (جلد دوم) نوشتۀ لئو تولستوی و ترجمۀ سودابه مبشر است. انتشارات آتیسا این رمان کلاسیک را روانۀ بازار کرده است.
درباره کتاب آناکارنینا (جلد دوم)
آناکارنینا یکی از مشهورترین رمانهای کلاسیک متعلق به دوران طلایی ادبیات روسیه، در سال ۱۸۷۸ توسط لئو تولستوی بزرگ نوشته شده است. آناکارنینا برخلاف «جنگوصلح» که فضایی خشک و خشنِ مرتبط به جنگ دارد، درونمایهای عاشقانه و اجتماعی بهسبک تراژدی دارد که از زبان راوی سومشخص و مجهول نقل میشود. «آناکارنینا» تنها یکی از شخصیتهای اصلی کتاب است که تأثیر بسیاری بر روند داستان میگذارد، اما این داستان بر مبنای اتفاقاتی که بین اشخاص مختلف داستان صورت میگیرد و با چندین محوریت پیش میرود. آناکارنینا در واقع یکی از شاخههای فرعی این محوریتها است. بقیۀ داستان دربارۀ فردی به نام «لوین» است. این دو شخصیت در داستان رابطۀ دورادوری با هم دارند. آنا کارنینا خواهرِ دوست لوین است. در طول داستان، این دو شخصیت فقط یک بار و در اواخرِ داستان با هم روبهرو میشوند؛ پس این رمان فقط به زندگی آناکارِنینا اشاره ندارد و در آن به زندگی و افکار شخصیتهای دیگرِ داستان نیز پرداخته شده است. آنا نام این زن است و کارِنین نام شوهرِ او است و او به مناسبت نام شوهرش آناکارنینا (مؤنثِ «کارِنین») نامیده میشود.
خواندن کتاب آناکارنینا (جلد دوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به علاقهمندان به رمان کلاسیک پیشنهاد میکنیم.
درباره لئو تولستوی
«لیِو نیکُلائِویچ تولستوی» در ۹ سپتامبر ۱۸۲۸ در یاسنایا پولیانا در دویستکیلومتری جنوب مسکو به دنیا آمد. او را از بزرگترین رماننویسهای تمام ادوار تاریخ میدانند. او از سال ۱۹۰۲ تا ۱۹۰۶ هر سال نامزد دریافت جایزۀ نوبل ادبیات شد و در سالهای ۱۹۰۱، ۱۹۰۲ و ۱۹۰۹ نامزد جایزهٔ صلح نوبل شد، اما هرگز برنده نشد. از آثار ارزشمند او میتوان به «جنگوصلح»، «آناکارنینا»، «مرگ ایوان ایلیچ» و «رستاخیز» اشاره کرد. لئو تولستوی مادرش را در دوسالگی و پدرش را در نهسالگی از دست داد. سرپرستی این هنرمند در ابتدا بر عهدۀ یکی از بستگان دور و پس از مرگ پدر، به عمهاش «کنتس الکساندرا ایلینیچنا» سپرده شد. تولستوی تا سال ۱۸۴۱ یعنی تا زمان مرگ عمهاش پیش او ماند و بعد از آن به کازان نزد سرپرست جدیدش، یعنی عمهٔ دیگرش نقلمکان کرد. تحصیلات لئو تولستوی ابتدا بهوسیلۀ معلمی فرانسوی انجام شد. او در سوم اکتبر ۱۸۴۴ و هنگامی که ۱۶ سال داشت، تحصیل در رشتۀ ادبیات شرقی (عربی - ترکی) را در دانشگاه سلطنتی کازان آغاز کرد، اما در آزمون انتقالی پایان سال مردود و مجبور شد دوباره در برنامۀ سال اول شرکت کند. پس از این به دانشکدۀ حقوق رفت و آنجا نیز با نمرات برخی از دروس، مشکلات ادامه داشت، اما بالاخره توانست آزمون انتقالی پایان سال را قبول شود و سال دوم از درس خود را آغاز کند. لئو تولستوی پس از چند رفتوآمد، به مسکو بازگشت و در آنجا اغلب اوقاتش را به قمار گذراند. این روند بر وضعیت مالی او تأثیر منفی گذاشت. او در این دوره از زندگی، علاقۀ خاصی به موسیقی پیدا کرد؛ پیانو را بهخوبی مینواخت. اشتیاق به موسیقی بعدها او را بر آن داشت تا سونات «کریتسرووی» را بنویسد. آهنگسازان موردعلاقۀ تولستوی، باخ، هندل و شوپن بودند. او در زمستان ۱۸۵۰ - ۱۸۵۱ شروع به نوشتن کتاب «دوران کودکی» کرد؛ سپس بهدعوت برادرش به ارتش ملحق شد و نوشتن داستان «قزاقها» را در آن دوران آغاز کرد. بعد از چاپ چند اثر، لئو تولستوی در زمرۀ نویسندگان بزرگ جوان آن دوران جای گرفت و شهرت ادبی یافت.
نگارش کتابها و داستانهایی مانند «بریدن جنگل»، مجموعه داستانهای «سواستوپل»، «لوسرن» و یا داستان «آلبرت»، همه حاصل سفرهای تولستوی، حضور در ارتش و دیدار با آدمها و زندگیهای گوناگون بود. تولستوی در سال ۱۸۶۲ با زنی به نام «سوفیا» ازدواج کرد. حاصل این ازدواج ۱۳ فرزند بود. او در سال ۱۸۶۹ «جنگوصلح» را به چاپ رساند. در طول ۱۲ سال، «جنگوصلح» و «آنا کارنینا» را نوشت. در سال ۱۹۰۱ با انتشار کتاب «رستاخیز» که انتقاد شدید از آیینهای کلیسا در آن جای داشت، بهوسیلۀ شورای مقدس از کلیسای ارتودکس تکفیر شد. کمکم تولستوی، بهگفتۀ خودش دچار بحران معنوی شد و برای یافتن پاسخی به پرسشها و شبهاتش که دائماً او را نگران میکرد، به مطالعۀ الهیات روی آورد؛ از هوسها و راحتیهای یک زندگی غنی چشمپوشی کرد و کارهای بدنی بسیاری انجام داد، سادهترین لباسها را میپوشید، گیاهخوار شد، تمام ثروت بزرگ خود را به خانوادهاش بخشید و حقوق مالکیت ادبی را نیز کنار گذاشت. او سه سال پس از مرگ دوست قدیمیاش، «ایوان تورگِنیِو»، کتاب «مرگ ایوان ایلیچ» را به چاپ رساند که در ابتدا غدغن شد؛ اما پس از ملاقات او با تزار و با دستور مستقیم آلکساندر سوم، تزار روسیه به چاپ رسید. لئو تولستوی معتقد بود ادبیات و داستان و رمان، وسیلهای برای بیان مفاهیم اخلاقی و اجتماعی است. او فکر میکرد که قصهها تنها برای سرگرمی نیست که نوشته میشود؛ بلکه او میخواهد از قضاوتهای بیرحم انسانها کم کرده و به گسترش مهربانی و خوشاخلاقی کمک کند. لئو تولستوی در ۷ نوامبر ۱۹۱۰ و پس از یک بیماری سخت و دردناک، در ۸۳سالگی درگذشت. در ۹ نوامبر ۱۹۱۰، چندین هزار نفر در یاسنایا پولیانا برای تشییع جنازۀ این نویسندۀ بزرگ گرد هم آمدند.
بخشی از کتاب آناکارنینا (جلد دوم)
«پرنسس اشچرباتسکی میاندیشید که عروسی دخترش قبل از چله روزه و پرهیز تا پنج هفته دیگر ممکن نیست؛ زیرا تا آن زمان تنها نیمی از جهیزیه را میتوانست آماده کند. درعینحال نمیتوانست با لوین موافقت نکند که اگر زمان عروسی را به بعد از چله روزه موکول کنند بسیار طولانی خواهد شد؛ زیرا عمه پیر پرنس اشچرباتسکی شدیداً ناخوش بود و امکان داشت تا آن زمان فوت کند و در این صورت ایام سوگواری میتوانست عروسی را حتی تا مدتی طولانیتر به تعویق اندازد؛ بنابراین پرنسس تصمیم گرفت جهیزیه را به دو بخش تقسیم کند، یعنی جهیزیه بزرگ و جهیزیه کوچک و همچنین اجازه داد که عروسی قبل از چله روزه برگزار شود. او تصمیم گرفت جهیزیه کوچک را هم اکنون آماده سازد و جهیزیه بزرگ را بعداً بفرستد. پرنسس از لوین بسیار رنجیده بود؛ زیرا لوین نمیتوانست جوابی جدی بدهد که آیا با این برنامه موافق است یا نه این برنامه از آن لحاظ مناسبتر بود که عروس و داماد بیدرنگ پس از مراسم ازدواج مجبور بودند به ده بروند؛ بنابراین آنجا به وسایل مربوط به جهیزیه بزرگ نیاز نداشتند.
لوین هنوز همان وضع جنونآمیز قبلی را داشت؛ یعنی همواره به نظرش میآمد که خود او و سعادت او یگانه هدف اصلی هستی به شمار میآید و در این زمان ابداً نیاز ندارد درباره چیزی تفکر یا تأمل، کند؛ زیرا دیگران همه کارها را برای او میکنند و خواهند کرد. او حتی برای زمان آینده هیچگونه برنامه و هدفی نداشت و حق تصمیمگیری درباره آن را به عهده دیگران گذاشته و میدانست همه چیز قرین شادی خواهد بود برادر، لوین، یعنی سرگی ایوانویچ، استپان آرکادیویچ و پرنسس در کارهایی که لوین باید انجام میداد وی را راهنمایی میکردند. تنها کاری که لوین انجام میداد موافقت بدون چونوچرا با کارهای توصیه شده به خود بود. برادرش برای او پول فراهم کرد پرنسس به او سفارش کرد که پس از عروسی مسکو را ترک کند. استپان آرکادیویچ به او توصیه کرد به خارج از کشور برود او با همه این اندرزها موافقت کرد و نزد خوداندیشید: اگر این کارها باعث خوشحالی تو میشوند هر کاری ترجیح میدهی بکن من سعادتمندم و بهخاطر کاری که تو میکنی سعادت من نمیتواند کموزیاد گردد.»
حجم
۳٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۹۶ صفحه
حجم
۳٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۹۶ صفحه