کتاب الکتر
معرفی کتاب الکتر
کتاب الکتر نوشتهٔ سوفوکلس و ترجمهٔ عمادالسلطنه سالور و حاصل گردآوری فرید مرادی و ثمین بزرگمند است. انتشارات دیدآور این نمایشنامهٔ مشهور از یونان باستان را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب الکتر
کتاب الکتر (Electra) حاوی یک نمایشنامهٔ مشهور از یونان باستان به قلم یکی از بزرگترین نمایشنامهنویسان تاریخ ادبیات نمایشی جهان است. «آگاممنون» برای نجات «هلن»، به جنگ با تروا میرود. او برای قدرتگرفتن از الههٔ شکار و طبیعت (آرتمیس)، دختر خود «اینفیگنیا» را قربانی میکند. آگاممنون پس از ۱۰ سال با پیروزی بازمیگردد، اما همسرش (کلایتمنسترا) با همراهی معشوقهاش (اگیستوس) او را میکشد. «اگیستوس» بر تخت شاهی آگاممنون مینشیند. داستان نمایشنامهٔ «الکتر» به قلم سوفوکلس، سالها پس از این اتفاقات شروع میشود. الکترا منتظر بازگشت برادرش (اورستس) از تبعید است. او خود برادرش را به جایی دور فرستاد تا از خطر قتل توسط مادرش در امان باشد. الکترا میخواهد با کمک برادرش برنامهٔ قتل مادرشان را بریزد. مادر الکترا خود را در قتل همسرش مقصر نمیداند؛ چراکه آگاممنون دخترشان را قربانی کرده بود. در مدت زمانی که برادر الکترا در کاخ نبود، با او همچون برده رفتار میشد. روزی خبر قتل برادرش به کاخ میرسد و کلایتمنسترا بهخاطر از دستدادن فرزند دیگرش اندوهگین میشود، اما چون کسی نیست که به خونخواهی پدر برخیزد، خوشحال است. این حقهای بود که «اورستس» زد و ناگهان وارد کاخ شده خود را به الکترا معرفی میکند و با کمک هم مادرشان را به قتل میرسانند. تراژدی الکتر حدود ۴۱۰ یا ۴۰۹ پیش از میلاد مسیح نوشته شده است.
این نمایشنامه را «حسینقلی میرزاسالور» (عمادالسلطنه) یا عمادالسلطنه سالور به پارسی برگردانده است. گفته شده است که اوجگیری نهضت ترجمه در ایران با بازگردانی از زبان فرانسه آغاز شد و در کنار ترجمهٔ آثار ادبی و تاریخی و فلسفی و طبی، ادبیات نمایشی هم موردتوجه مترجمان قرار گرفت. ترجمهٔ آثار نمایشی راه را برای شکلگیری و پیدایی نمایش در صحنه باز کرد و شاهد برخی از اجراها بر مبنای همین آثار در دوران ناصرالدین شاه هستیم. این ترجمهها اگرچه شکل اقتباس دارند، برای آشنایی با یکی از پدیدههای مدرن و پیشروی بشر بسیار اثرگذار بودهاند.
میدانیم که نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب الکتر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی یونان باستان و قالب نمایشنامه پیشنهاد میکنیم.
درباره سوفوکلس
سوفوکلس پیش از میلاد مسیح به دنیا آمد و از دنیا رفت. او نمایشنامهنویس بزرگ یونان باستان است. سوفوکل پسر فردی ثروتمند از اهالی آتیکا بود. او چند سال پیش از نبرد ماراتون به دنیا آمد. اولین موفقیت هنری سوفوکلس در سال ۴۶۸ ق.م بود؛ هنگامی که در رقابتهای نمایشی دیونیسیا در رقابت با آیسخولوس که استاد نمایشنامهٔ آتن بود، جایزهٔ اول را از آنِ خود کرد. اگرچه پلوتارک، تاریخنگار یونانی بیان کرده است که این اولین اثر پلوتارک است، اکنون این عقیده وجود دارد که اولین دستاورد او احتمالا در سال ۴۷۰ ق.م بوده است. اولین نمایشنامههای سوفوکلس، دیرتر از آیسخولوس و زودتر از اوریپید نوشته شده است. باتوجهبه «سودا» (دایرهالمعارف قرن ۱۰) سوفوکلس ۱۲۳ نمایشنامه در طول دوران زندگی خود نوشته که فقط ۷ عدد بهطور کامل باقی مانده است. او برای تقریباً ۵۰ سال پرافتخارترین نمایشنامهنویس در رقابتهای نمایشی دولتشهر آتن بود که در جشنوارههای مذهبی لنایا و دیونیزا بر پا میشد. سوفوکلس در ۳۰ رقابت شرکت کرد و حدود ۲۴ بار برنده شد و هیچگاه مقامی پایینتر از مقام دوم کسب نکرد. از تراژدیهای او میتوان به «افسانه های تبای» (شامل یک سهگانه به نامهای «اودیپ شهریار»، «آنتیگونه» و «اودیپ در کولونوس»)، «الکترا»، «زنان تراخیس»، «فیلوکتتس» و «آژاکس» اشاره کرد.
بخشی از کتاب الکتر
«کریزوتمیس: آنچه دیدهام برای شما میگویم. وقتی به مقبرهٔ کهنهٔ پدر رسیدم، دیدم بالای قبر مقدار زیادی شیر تازه ریخته شده و اقسام گلها به اطراف مقبره بستهاند. تعجب کردم! و از هر طرف چشم انداختم ببینم کسی هست یا نه، همین که دیدم هیچ صدایی نمیآید، نزدیکتر رفتم. در انتهای مقبره دو حلقه زلف تازهبریده دیدم. به محض آن که آن را دیدم، به هوش و ذهنم یک مرتبه همچو آمد که اینها وصل آمدن اورست است که از همه کس پیش ما عزیزتر است. زلف را همراه آوردم، بدون آنکه حرفی بزنم و از خوشحالی چشمانم پر از اشک شد. حالا هم مثل آن وقت مطمئن هستم که این تعارفات ترحمانه از کسی سوای او نیامده. من که این کار را نکردهام، تو هم که نکردی، چطور تو میتوانی آنجا بروی که از قصر نمیگذارند خارج بشوی؟ حتی برای رفتن به معابد و غیره هم مأذون نیستی! اما مادرمان همچون خیالات هرگز نمیکند و اگر میکرد البته ما میدانستیم و مطیع میشدیم. اورست فقط این هدایای غراء را آنجا آورده! پس خواهر عزیزم با جرئت باش!
تقدیرات برای انسان همیشه به یک منوال نیست، اقبال و طالع ما تا حالا سخت و جانگداز بود، ولی محتمل است امروز اول طلوع خوشبختی و خوشحالی باشد!
الکتر: آه...! خیلی وقت است که از بیعقلی تو شکایت میکنم!
کریزوتمیس: چطور این حکایت که کردم تو را خرم و خندان نکرد؟
الکتر: تو نمیدانی، که از کجا سرگردان شده و به چه خیال خودت را انداخته [ای]!
کریزوتمیس: چطور، چیزی که به چشم خودم دیدم نمیدانم؟
الکتر: اورست مرده بدبخت! کمکی که از او تصور میکردی خواهد رسید، دیگر تمام شد.
کریزوتمیس: بدبخت من! کی به تو گفت؟
الکتر: کسی که وقت تلف شدنش، آنجا حضور داشته.
کریزوتمیس: این مرد کجاست! من گیج شدم.
الکتر: در قصر تشریف دارند و حضور همچو آدم خوش خبر به مادرم مکروه نمیآید.
کریزوتمیس: بدبخت من! پس چه کس این هدایا را سر مقبرهٔ پدرم آورده یا فرستاده؟
الکتر: همچو تصور میکنم که مرد مجهولی به یادگار مردهٔ اورست این یادگار را آنجا گذاشته.»
حجم
۷۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۹۰ صفحه
حجم
۷۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۹۰ صفحه