دانلود و خرید کتاب حلقه سامرست موام ترجمه نیما حضرتی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب حلقه

کتاب حلقه

نویسنده:سامرست موام
انتشارات:نشر نی
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب حلقه

کتاب حلقه نوشتهٔ سامرست موام و ترجمهٔ نیما حضرتی است. نشر نی این نمایشنامهٔ کمدی و انگلیسی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب حلقه

کتاب حلقه حاوی یک نمایشنامهٔ کمدی در سه پرده است. این نمایشنامه در سال ۱۹۲۱ روی صحنه رفت. پس از اجرا، روزنامهٔ تایمز نوشت که «حلقه» اولین اثری است از سامرست موام که تماشاچیان آن را در سالن هو کرده‌اند. این روزنامه، پایان‌بندی این نمایشنامه را شجاعانه توصیف کرد و گفت که شاید این اثر برای آن عده‌ای که عقاید سنتی‌تری دارند، زیادی شجاعانه باشد، اما عوام از آن لذت می‌برند. عده‌ای این نمایشنامه را یک کمدی دربارهٔ اخلاق و عده‌ای دیگر آن را راوی احساسات پنهان انسان دانسته‌اند. داستان نمایشنامهٔ حلقه درمورد زن متأهل جوانی است که قصد دارد همسرش را ترک کند و با مرد دیگری زندگی تشکیل بدهد. نگاه او به زوج دیگری است که ۳۰ سال پیش همین کار را کرده‌اند. فضای این اثر، صمیمی و زبان آن شیرین است؛ تصویرهای چشم‌نواز فضای اشرافی نمایشنامه نیز امکان و تجربهٔ لذت‌بخشی را برای خواننده فراهم می‌کند.

می‌دانیم که نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته می‌شود. هر چند این قالب ادبی شباهت‌هایی به فیلم‌نامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانه‌ای جداگانه و مستقل محسوب می‌شود. نخستین نمایشنامه‌های موجود از دوران باستان و یونان باقی مانده‌اند. نمایشنامه‌ها در ساختارها و شکل‌های گوناگون نوشته می‌شوند، اما وجه اشتراک همهٔ آن‌ها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامه‌ها تنها برای خواندن نوشته می‌شوند؛ این دسته از متن‌های نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیده‌اند. از مشهورترین نمایشنامه‌نویس‌های غیرایرانی می‌توان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامه‌نویس‌های ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان»، «علیرضا نادری» و «محمد چرمشیر» بوده است.

خواندن کتاب حلقه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی قرن ۲۰ انگلستان و قالب نمایشنامهٔ کمدی پیشنهاد می‌کنیم.

ویلیام سامرست موام

ویلیام سامرست موام در ۲۵ ژانویهٔ ۱۸۷۴ به دنیا آمد. او داستان‌نویس و نمایشنامه‌نویسی انگلیسی بود. موام را اغلب با رمان‌ها و داستان‌های کوتاهش می‌شناسند، اما او نوشتن را با نمایشنامه‌نویسی آغاز کرد و همواره به نوشتن نمایشنامه نیز مشغول بود. پس از انتشار چند اثر ابتدایی خود، شروع به آموزش‌دیدن در زمینه‌های مختلفی مانند علوم، تاریخ و ادبیات کرد و در این مدت آثار نویسندگان بزرگ را به‌دقت مطالعه و آن‌ها را تحلیل کرد. سامرست موام یکی از پرکارترین نویسنده‌های دوران خود بود. او اولین رمانش را در سال ۱۸۹۷ منتشر کرد. این رمان «لیزا لمبث» نام داشت که با استقبال روبه‌رو شد و موقعیت موام به‌عنوان نویسنده را تقریباً تثبیت کرد. این نویسنده، پس از انتشار نمایشنامۀ «خانم فردریک» جایگاه ویژه‌ای در تئاتر انگلستان پیدا کرد. تجربۀ دیگری که در زندگی و آثار سامرست موام تأثیر بسیاری داشت، جنگ جهانی اول بود. او در این دوران به‌عنوان رانندۀ آمبولانس وارد جبهه‌های جنگ شد و پس از آن بود که نگرشش به زندگی دیگرگون شد. نخستین اثری که سامرست موام تحت‌تأثیر جنگ نوشت «پیرامون اسارت» نام داشت. برخی دیگر از آثار موام عبارتند از «هفتمین گناه»، «شادی‌های زندگی»، «حاصل عمر»، «کاتالینا»، «پرواز در تنهایی»، «مرد با عزت و شپی»، «ماه و شش پشیز»، «بر پرده‌ای چینی»، سفرنامۀ «دن فرناندو»، «لرزش برگ و باران» و نمایشنامهٔ کمدی «حلقه». ویلیام سامرست موام در ۱۶ دسامبر ۱۹۶۵ در فرانسه درگذشت.

بخشی از کتاب حلقه

«صحنه همان صحنهٔ پرده‌های قبل است.

حالا شب همان روزی است که اتفاقات پردهٔ دوم در آن رخ داد.

چَمپین چِنی و آرنلد هر دو با لباس شام ظاهر می‌شوند. چَمپین چِنی نشسته است. آرنلد بی‌قرار در اتاق بالا و پایین می‌رود.

چَمپین چِنی: به نظر من، اگر طبق راهنمایی‌های من عمل کنی، به احتمال زیاد مشکلت حل می‌شود.

آرلند: می‌دانی، خوشم نمی‌آید. این کار خلاف اصول من است.

چَمپین چِنی: آرنلد عزیز، امید همهٔ ما این است که تو شغل برجسته در جهان سیاست در آینده داشته باشی. باید یاد بگیری که مفیدترین جنبهٔ همهٔ اصول این است که همیشه می‌شود آن‌ها را در برابر اقتضائات فدا کرد.

آرلند: ولی اگر این هم نشد چه؟ زن‌ها پیش‌بینی‌ناپذیرند.

چَمپین چِنی: مزخرف است. مردها رمانتیک‌اند. زن همیشه حاضر است که اگر فرصت به او بدهی فداکاری کند. این شکلی ارضا می‌شود.

آرلند: من که نفهمیدم شما دارید شوخی می‌کنید یا کنایه می‌زنید، پدر.

چَمپین چِنی: هیچ‌کدام، پسر عزیزم، فقط دارم صادقانه حرف می‌زنم. ولی آدم‌ها چون به شنیدن حقیقت عادت ندارند حقیقت را با لطیفه یا کنایه اشتباه می‌گیرند.

آرلند: (بی‌قرار.) انصاف نیست چنین اتفاقی برای من بیفتد.

چَمپین چِنی: حواست باشد، پسرم، و همان کاری را بکن که گفتم.

لیدی کیتی و الیزابت وارد می‌شوند. لیدی کیتی لباس شب بسیار زیبایی به تن دارد.

الیزابت: لرد پورتیِس کجا هستند؟

چَمپین چِنی: در بهارخواب. دارد سیگار می‌کشد. (به طرف پنجره می‌رود.) هیوگی!

پورتیِس وارد می‌شود.

پورتیِس: (غرولند کنان.) بله؟ پس خانم شنستن کجاست؟

الیزابت: آه، ایشان کمی سردرد داشتند. دراز کشیده‌اند.

پورتیِس که وارد می‌شود، لیدی کیتی با حالتی بسیار متکبرانه لب‌هایش را منقبض می‌کند و روزنامهٔ مصوری را به دست می‌گیرد. پورتیِس نگاهی عصبانی به او می‌اندازد، یک روزنامهٔ مصور دیگر را برمی‌دارد و آن سر اتاق می‌نشیند. با هم قهرند.

چَمپین چِنی: من و آرنلد تا همین الان در کلبه‌ام بودیم.

الیزابت: داشتم فکر می‌کردم ناگهان کجا غیب‌تان زد.

چَمپین چِنی: امروز بعدازظهر اتفاقی چشمم به یک آلبوم عکس قدیمی افتاد. می‌خواستم آن را قبل از شام با خودم بیاورم این‌جا، ولی راستش فراموش کردم. برای همین من و آرنلد با هم رفتیم و آن را آوردیم.

الیزابت: وای، لطفاً بگذارید ببینم! من عاشق عکس‌های قدیمی‌ام.

چَمپین چِنی آلبوم را به او می‌دهد، و او می‌نشیند روی صندلی و آلبوم را روی زانوهایش می‌گذارد و شروع می‌کند به ورق زدن. چَمپین چِنی بالای سر او می‌ایستد. لیدی کیتی و پورتیِس دزدکی به هم نگاه می‌کنند.

چَمپین چِنی: فکر کردم شاید برایت جالب باشد که ببینی زن‌های زیبای سی‌وپنج سال پیش چه شکلی بوده‌اند. دورهٔ زن‌های زیبا همان دوره بود.

الیزابت: به نظر شما زن‌های آن دوره از زن‌های امروز زیباتر بودند؟

چَمپین چِنی: آه، خیلی! این روزها چشمت به دختر خوشگل زیاد می‌افتد، اما زن زیبای واقعی خیلی نادر است.

الیزابت: چه لباس‌های خنده‌داری دارند.

چَمپین چِنی: (به عکسی اشاره می‌کند.) این خانم لنگتری است.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۲۹ صفحه

حجم

۸۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۲۹ صفحه

قیمت:
۴۶,۰۰۰
تومان