کتاب پرونده گربه گمشده
معرفی کتاب پرونده گربه گمشده
کتاب پرونده گربه گمشده نوشتۀ جان آر اریکسون و ترجمۀ فرزاد فربد است. این کتاب را انتشارات کتاب چ منتشر کرده است.
درباره کتاب پرونده گربه گمشده
هنک سگ آقای لوپر است و خودش را مسئول حفظ امنیت مزرعه میداند. هنک از گربهها خوشش نمیآید. از گربهها با پوست و گوشت و خون و تکبهتک سلولهایش متنفر است. در این میان، از پیت، گربهٔ مزرعه بیشتر از همهٔ گربههای دیگر بدش میآید. پیت مدام سربهسر هنک میگذارد و او را اذیت میکند.
یک روز پاییزی، هنک به این فکر میکند که اگر پیت ناپدید شود مزرعهشان مکانی میشود بس زیباتر، شادتر و بهداشتیتر، بی آن که کوچکترین ردی از او باقی بماند... هنک تصمیم میگیرد پیت را به سرزمین کاپوتها ببرد و رهایش کند. اما عذاب وجدان او را رها نمیکند و تصمیم میگیرد، دوست و دشمن دیرینهاش، پیت را نجات دهد...
خواندن کتاب پرونده گربه گمشده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای کودکان نوشته شده است.
درباره جان آر. اریکسون
جان آر. اریکسون در میدلند تگزاس به دنیا آمد. در سهسالگی به همراه خانوادهاش به پریتاون تگزاس رفت و هنوز هم با همسر، سه فرزند و سگشان، سوفی، در آنجا زندگی میکنند. او که کارش را بهعنوان گاوچران و سپس مدیرِ مزرعه آغاز کرد استعدادی ذاتی در داستانسرایی دارد. اریکسون از دید هنک سگ گاوچران که به قول خودش فرمانده حفاظتِ مزرعه - و در اصل سگی بوگندو و عقل کل - است، نگاهی به زندگی روزمره در یکی از مزرعههای منطقهٔ غرب تگزاس، پنهندل، میاندازد. مجموعه داستانهای هنک که تاکنون بیش از هفتاد جلد آن منتشر شده، در تمام کتابخانههای مدارس جزء کتابهای پرطرفدار بوده و میلیونها نسخه از آن به فروش رفته. این کتاب همچنین منتخب «باشگاه کتاب ماه» و نیز در ۱۹۹۳ برندهٔ جایزهٔ بهترین سری کتاب و نوار کودک شده. مجلهٔ پابلیشرز ویکلی هنک را «پدیدهای برای همهٔ مردم» میداند و هفتهنامهٔ یواِساِی تودی آن را بهترین سرگرمی خانوادهها در سالهای اخیر نامیده.
اریکسون در ۱۹۶۶ از دانشگاه تگزاس فارغالتحصیل شد و مدت دو سال در مدرسهٔ الهیات هاروارد به تحصیل پرداخت. هنک و دستیارش، دراور، در واقع دو سگی بودند که اریکسون در دوران مزرعهداری با آنها کار میکرده. داستانهای هنک که ترکیبی از واقعیت، تجربیات زندگی، شوخی و ماجراجویی است باعث شده تا هنک در میان بچهها و بزرگسالان هزاران طرفدار پروپاقرص داشته باشد. اولین جلد این سری - ماجراهای دستاول هنک سگِ گاوچران - در ۱۹۸۳ منتشر و در مدت شش هفته نایاب شد. کمی بعد این داستان کلمهبهکلمه روی نوار کاست ضبط شد که تاکنون این روش ادامه دارد، و هنک را به موفقترین سریِ داستانهای شنیداری در تاریخ نشر تبدیل کرده. طبق آمارِ کتابخانههای تگزاس مجموعه داستانهای هنک سگ گاوچران پرطرفدارترین مجموعه در کتابخانههاست، تاحدیکه حتی کودکانی که با مطالعه بیگانهاند با خواندن اولین کتاب تبدیل به طرفداران پروپاقرص هنک میشوند.
بخشی از کتاب پرونده گربه گمشده
«مخلص شما هنک سگ گاوچران. تابهحال نگفتهام که از گربهها خوشم نمیآید؟ از گربهها خوشم نمیآید.
و گربهای که بیشتر از همه از او بدم میآید گربهای که با تمام روح و تنم از او بیزارم، گربهٔ بخصوصی است که شخصیت خودخواه، موذی، تنبل و تنپرورِ مزرعهٔ من است و پیت گربهٔ انباری نام دارد.
میدانید، همین پیت بود که مرا درگیر پروندهٔ خرگوشِ الوارها کرد. همان جا بود که دیگر طاقتم سر رفت و بخش شیطانی ذهنم به کار افتاد تا نقشهای بریزم و...
هووم. چهطور بگویم که به نظرتان زشت و زمخت نیاید؟ چهطور بگویم، به این نتیجه رسیدم که مزرعهٔ ما مکانی شادتر و بهداشتیتر خواهد شد اگر پیت ناگهان... خُب، ناپدید شود. بدون آنکه اثری از او به جا بماند.
بدون هیچ برگه یا مظنونی. بدون آنکه سالیمی بتواند ارتباطی بین من و آن، اِ، تراژدی پیدا کند. اما انگار دارم جلو، جلو میروم. بهتر است از اول شروع کنم.
قبل از ظهر بود و یادم میآید که فصل پاییز بود. در حولوحوش حصار حیاط بودم و داشتم به سمت جلو خانه میرفتم که با پیت، گربهٔ انبارم، و دستیارم، جناب آقای رفیق نیمهراه، آقای تا لنگ ظهر خواب، آقای زل به ابرها، دراور، مواجه شدم.
روبهروی همدیگر نشسته بودند و داشتند به زمینی که بینشان بود نگاه میکردند. رفتارشان به نظرم مشکوک آمد. آخر میدانید، تا فاصلهٔ دو سهمتری آنها هیچچیز روی زمین دیده نمیشد ــــ البته غیر از خاک ــــ بنابراین چرا داشتند به خاک نگاه میکردند؟
مأموریت اولیهام را کمی به تأخیر انداختم، مسیرم را تغییر دادم و رفتم تا سروگوشی آب بدهم.
«شماره یک، اینجا چه خبره؟ شماره دو، تو باید استراحت کنی تا واسهٔ گشت شبانه آماده باشی، دراور. شماره سه، قاطیشدن با گربهها خلاف مقررات.»
دراور سرش را بلند کرد و همان لبخند احمقانهاش را تحویلم داد. «اوه، سلام هنک، داریم مار و پله بازی میکنیم.»
«ماروپله؟»
جلوتر رفتم.
«این حرفی که میزنی عجیبه، دراور، چون من نه ماری میبینم و نه پلهای.»»
حجم
۴٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۳۴ صفحه
حجم
۴٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۳۴ صفحه