کتاب سه شنبه ها با موری
معرفی کتاب سه شنبه ها با موری
کتاب سهشنبهها با موری نوشتهٔ میچ آلبوم و ترجمهٔ رضا زارع است. انتشارات باران خرد این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این کتاب اولین بار در سال ۱۹۹۷ انتشار یافت.
درباره کتاب سه شنبه ها با موری
کتاب سهشنبهها با موری دربارهٔ روابطی است که برای هرکس به شکلی متفاوت ممکن است تجربه شود. روابطی که اثرات ماندگاری میگذارد و هرگز فراموش نمیشود. آن شخص صبور و خردمندی که شما را درک می کند و در مواقع سختی با نصیحتها و راهکارهای مفید به شما کمک میکند، دوست، معلم و یا همکارتان باشد. این شخص برای میچ آلبوم، استاد کالج او در حدود ۲۰ سال پیش، موری شوارتز بود. شاید شما هم مانند میچ با گذر زمان این شخص راهنما را گم کرده باشید؛ در این صورت آیا دوست نخواهید داشت که دوباره او را ببینید و سوالهایتان را از او بپرسید؟ میچ آلبوم این فرصت دوباره را یافت و در آخرین ماههای زندگی موری، دوباره او را پیدا کرد. این نویسنده که از بیماری کشندهٔ موری باخبر بود، هر سهشنبه با او ملاقات میکرد و درسهای ارزشمندی را دربارهٔ «چگونه زندگیکردن» از این شخصیت عجیب و تأثیرگذار میگرفت.
خواندن کتاب سه شنبه ها با موری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران پیشنهاد میکنیم.
درباره میچ آلبوم
میچ دیوید آلبوم در ۲۳ می سال ۱۹۵۸ در نیوجرسی آمریکا به دنیا آمد. او نویسندهٔ آمریکایی و روزنامهنگار، فیلمنامهنویس، نمایشنامهنویس، مجری رادیو و تلویزیون و نوازنده بوده است. کتابهای میچ آلبوم بیش از ۳۵ میلیون نسخه در سراسر جهان فروخته شدهاند. میچ آلبوم را البته بهخاطر داستانهای الهامبخشش میشناسند. از آثار معروف او که به زبان فارسی ترجمه شده و از استقبال خوبی هم برخوردار بوده، میتوان به «یک روز دیگر»، «در بهشت پنج نفر منتظر شما هستند»، «نفر دیگری که در بهشت ملاقات میکنید»، «سهشنبهها با موری» و «به اولین تماس تلفنی از بهشت» اشاره کرد.
بخشی از کتاب سه شنبه ها با موری
«در تابستان ۱۹۹۴ محکوم به مرگ شد. وقتی نگاهی به گذشته میکرد، خیلی پیش از این تاریخ میدانست که اتفاقی ناخوشایند در راه است. در سن شصت سالگی به بیماری آسم از نوع شدیدش مبتلا شد، به حدی که نمیتوانست بهراحتی نفس بکشد.
استاد پیر من یک رقصنده بود. موسیقی هرچه بود مهم نبود. موسیقی پاپ، جاز، بلوز. موری به همهٔ آنها عشق میورزید. چشمهایش را میبست و با لبخندی شیرین آهسته و آرام حس توازنش را به حرکت درمیآورد. حرکاتش همیشه زیبا نبود، اما نگران هم نبود تا یک همرقص برای خود پیدا کند، موری یکه و تنها میرقصید.
عادت کرده بود هر چهارشنبه شب برای مراسمی که به آن «آزادانه برقص» میگفتند به کلیسایی در میدان هاروارد برود. در این مراسم چراغهای چشمکزن فراوان و بلندگوهای پرطنین وجود داشت و موری با تیشرت سفید آستینکوتاه و شلوار گرمکن مشکی و حولهای که دور گردنش میانداخت در میان جمعی که بیشترشان دانشجو بودند پرسه میزد و فرق نمیکرد چه موسیقیای پخش میشد، او با آن موسیقی میرقصید. با آهنگهای جیمی هندریکس۵ رقصِ لیندی۶ میکرد. میچرخید و تاب میخورد و مانند رهبر ارکستری که آمفتامین خورده باشد دستانش را تکان میداد تا اینکه قطرات عرق از میان کمرش به پایین سرازیر میشد. در آنجا هیچکس نمیدانست که او استاد برجستهٔ جامعهشناسی است و سالهاست که تدریس میکند و چندین کتاب معتبر دارد. فکر میکردند که موری پیرمردی خلوچل است.
یک بار همراه خودش نوارِ کاست رقص تانگو آورد و آنها را وادار کرد که آن را از بلندگوها پخش کنند. سپس همچون معشوقی مدیترانهای خودش را به جلو و عقب پرتاب کرد و پیست رقص را به تصرف خود درآورد. رقصش که تمام شد همه تشویقش کردند. موری میتوانست تا ابد در همان لحظه باقی بماند.
اما دیگر رقص تمام شد.»
حجم
۱۵۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۹۰ صفحه
حجم
۱۵۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۹۰ صفحه