کتاب آخرین رز سفید
معرفی کتاب آخرین رز سفید
کتاب آخرین رز سفید نوشتهٔ آلیسون ویر و ترجمهٔ آفاق زرگریان است. انتشارات کتابسرای تندیس این رمان تاریخی را منتشر کرده است.
درباره کتاب آخرین رز سفید
داستات کتاب آخرین رز سفید (the last white rose) براساس تحقیقاتی است که آلیسون ویر برای زندگینامهٔ «الیزابت یورک» (اولین ملکهٔ تئودور) (۲۰۱۳) انجام داده است. الیزابت یورک از نظر تاریخی شخصیتی بسیار مهم بود. او دختر، خواهر، برادرزاده، همسر، مادر و مادربزرگ پادشاهان بود و جدهٔ هر پادشاه انگلیسی تا ۱۵۰۹، هر پادشاه اسکاتلندی تا ۱۵۱۳ و هر پادشاه بریتانیایی تا ۱۶۰۳. او باید اولین ملکهٔ حکمران انگلستان به شمار بیاید، اما در قرن پانزدهم قابلتصور نبود که یک زن در انگلستان حکومت کند؛ چراکه اعتقاد بر این بود که تسلط زن بر مردها، خلاف قوانین خداوند و طبیعت است. اگر دوست دارید بخشی از تاریخ بریتانیا را در قالب یک رمان بخوانید، این کتاب میتواند برای خواندن مناسب باشد.
خواندن کتاب آخرین رز سفید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانها خارجی و علاقهمندان به رمانهای تاریخی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آخرین رز سفید
«عروسی آرتور بود، اما هریِ ده ساله، که با حالتی باشکوه روی اسبش نشسته بود، به افتخارِ راندن به کینگزتون بر ساحل تیمز نائل شده بود تا به اینفنتا خوشامد بگوید و او را تا نزد اسقف اعظم کاخ کنتربری در لامبت همراهی کند. اینفنتا باید تا زمان ازدواجش در آنجا اقامت میکرد. الیزابت نامهای را که هنری در محل سکونت کاترین «اینفنتا» گذاشته بود، دیده بود. در آن نامه هنری خوشحالی و شادی زیاد خودشان را از آمدن او بیان کرده و به او اطمینان داده بود آنها مانند دخترشان با او رفتار خواهند کرد.
بعد از رفتن هری، هنری و الیزابت غرق در غرور به خاطر نقش برجستهٔ هری، با قایق به لندن آمدند و در قلعهٔ بینارد اقامت کردند. در آنجا الیزابت منتظر رسیدن کاترین شد. لیدی مارگارت در کولدهاربر که چندان از تیمز دور نبود، مانده بود و به بازسازی آنجا نظارت میکرد. قرار بود زوج تازه ازدواج کرده در آنجا بمانند.
خانوادهٔ سلطنتی در جای خود پشت پنجرههای طبقهٔ بالای خانهٔ یک فروشندهٔ لباسهای مردانه در کورنهیل ایستادند و تمام ناقوسهای لندن نواختند. از آنجا میتوانستند منظرهٔ خوبی از اینفنتا را تماشا کنند که در رژهٔ دستهجمعی حاکی از پیروزیاش در خیابانهای پایتخت شرکت داشت. الیزابت پنجرهٔ لولادار با قاب لوزی را باز کرد و به بیرون خم شد. هوا سرد بود، اما بچهها با هیجان به هم تنه میزدند تا برای خودشان جا باز کنند؛ سرک میکشیدند تا نمایش باشکوه را تماشا کنند. آرتور کنار پادشاه ایستاد، به شدت از هلهله و شادی مردم قدردانی میکرد. از هر پنجرهای بنری آویزان بود؛ صدای نوازندهها از خیابان تا بالا میآمد و الیزابت میدانست نمایش در طول جاده در مکانهای مختلف ادامه خواهد داشت تا به اینفنتا خوشامد بگویند.
و او آنجا بود: دختری جوان با صورتی شیرین روی مرکوبی به زیبایی آراسته، بین دکتر دو پوبلا و نمایندهٔ پاپ میراند و مؤقرانه به چپ و راست خم میشد. او لباس اسپانیایی پوشیده بود، شامل دامن پهن و شق و رق، یک گیسوپوش و کلاه کوچک قرمز شبیه کلاه اسقف که با روبانی طلایی زیر گلویش گره خورده بود. موهای طلاییرنگ بلندش پشت سرش رها بود. بالا را نگاه کرد، نگاهش با نگاه الیزابت برخورد کرد و دوستداشتنیترین لبخند را به او زد. سرش را به احترام خم کرد. بعد او رفته بود. وقتی از بین جمعیتی رد میشد، تأثیر بانوی جوان شایسته و باوقاری را برجا میگذاشت که میدانست چطور رفتار کند و موهبتی برای خانوادهٔ سلطنتی خواهد بود.»
حجم
۷۰۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۶۸۰ صفحه
حجم
۷۰۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۶۸۰ صفحه