کتاب نظیره های غنایی منظوم
معرفی کتاب نظیره های غنایی منظوم
کتاب نظیره های غنایی منظوم نوشتهٔ سیدمرتضی میرهاشمی است. نشر چشمه این مجموعه داستان کهنِ بازنویسیشده را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب نظیره های غنایی منظوم
کتاب نظیره های غنایی منظوم حاوی داستانهای بازنویسیشدهای از شعر و ادبیات کهن ایران است. این داستانها عبارتند از «هشتبهشت»، «جمشید و خورشید»، «همای و همایون»، «یوسف و زلیخا» و «فرهاد و شیرین». در مقدمه توضیح داده شده است که کلمهٔ «نظیره» در لغت بهمعنی مثل و مانند است. این واژه در اصطلاح ادبی به اثری گفته میشود که پدیدآورندهٔ آن در خلق و آفرینش اثر خویش به یکی از چهرههای برجستهٔ پیش از خود و آثار او نظر داشته است؛ ازاینرو باید داستانهای کتاب حاضر را نظیرههایی به قلم سیدمرتضی میرهاشمی در نظر گرفت. این نویسنده در خلاصهکردن داستانها ابیاتی را که نادیدهگرفتنشان خللی به پیکرهٔ داستان نمیرساند، حذف کرده است. او این اثر را با دو هدف نوشته است؛ وجود درسی با عنوان «نظیرههای داستانی» برای رشتهٔ ادبیات داستانی که رشتهای نوظهور در میان رشتههای تحصیلی دانشگاهی است و نیز برگزیدن و در دسترس قراردادن چند نظیرهٔ برتر از میان نظیرههای داستانی بیشمار.
خواندن کتاب نظیره های غنایی منظوم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی کهن ایران و قالب نظیره (داستان) پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب نظیره های غنایی منظوم
«در روزگاران کهن پادشاهی در چین حکم میراند و او را فرزندی بود که از جان عزیزترش میداشت. به فرمان شاهزاده که جمشید نام دارد، شبی محفل سروری مهیا میشود و همگان به عیش مینشینند. شاهزاده سرمست و مخمور به خواب میرود و در خواب جایی خرم را میبیند با قصری باشکوه و پریرویی زیبا که سبب بیقراریش میشود. وقتی از خواب برمیخیزد همچنان آشفته و پریشان است. بیقراری شاهزاده سبب نگرانی پرستاران او میشود و از این رو پادشاه را از حال فرزند آگاه میکنند. فغفور که سبب پریشانی فرزند را دریافته، زیبارویان زیادی را در دربار خویش میآورد تا جمشید یکی از آنان را برگزیند. جمشید موضوع خواب خود را با پدر و مادر در میان مینهد. پدر که نگران حال وی است، میکوشد تا او را از این امر باز دارد. اما نصایح او بیفایده است.
جمشید بازرگانی را میشناسد جهان دیده و با تجربه به نام مهراب. نزد او میرود و از او نشان دختری را که در خواب دیده، میپرسد و میفهمد که او دختر قیصر روم است. مهراب میکوشد تا با برشمردن دشواری کار، او را از عشق خورشید، دختر قیصر، باز دارد. اما خشم جمشید او را به قبول خواسته وی برمیانگیزد. جمشید همراه مهراب عازم سرزمین روم میشود. چون چندی راه میپویند بر سر یک دو راهی میرسند که هر دو به روم میرود؛ یکی راهی است بیخطر اما طولانی که یک سال به طول میانجامد. دیگر راهی است کوتاه اما پرخطر که از آن تا روم چهارماه راه است. جمشید راه دوم را برمیگزیند.
جمشید و همراهان میروند تا اینکه به بیشهای سرسبز و خرم میرسند با پرندگان زیبا و خوشآواز. مهراب به او میگوید که آنجا سرای جنیان است و آن پرندگان جنیانند. مجلس بزمی برپا میشود و جنیان نیز در آن حاضر میشوند. دختر پادشاه جنیان که با دیدن جمشید دل به او باخته، وقتی از عشق او به دختر قیصر آگاه میشود میپذیرد که با جمشید برادر خوانده و خواهر خوانده باشند. سپس سه تار موی خود را به جمشید میدهد تا در هنگام گرفتاری با سوزاندن آن از یاری وی برخوردار شود. سپس جمشید با یاران خود به راه میافتند و همچنان پیش میروند تا به کوه سقیلا میرسند. جمشید با اژدهای سهمگین کوه سقیلا میجنگد و او را از میان برمیدارد. در ادامه سفر، جمشید با اکوان دیو و لشکریانش روبرو میشود که آنان نیز مغلوب جمشید میشوند. چندی نمیگذرد که جمشید و مهراب و دیگر یاران او به کنار دریا میرسند و سوار بر کشتیهایی میشوند و راه دریا را در پیش میگیرند. پس از چهل روز طوفانی مهیب برمیخیزد و کشتی جمشید را درهم میشکند و او به کمک تخته پارهای به ساحل میرسد و در آنجا بیشهای سرسبز را میبیند با انبوه درختان پرمیوه. در این وقت به یاد دختر پادشاه جنیان میافتد و با سوزاندن مویی از او یاری میخواهد. دختر پادشاه جنیان نازپرورد، ندیم خود را به یاری جمشید میفرستد و او جمشید را بر اسبی دریانورد مینشاند و از دریا میگذراند و به ساحل سرزمین روم میرساند.»
حجم
۳۵۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۳۳۲ صفحه
حجم
۳۵۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۳۳۲ صفحه