کتاب خبرنگار دو دلاری
معرفی کتاب خبرنگار دو دلاری
کتاب خبرنگار دو دلاری نوشتهٔ حامد هادیان و ویراستهٔ محبوبه قاسمی ایمچه است و انتشارات سوره مهر آن را منتشر کرده است. این کتاب روایت چهل روز سفر به اوکراین در اولین جنگ اروپایی قرن جدید است.
درباره کتاب خبرنگار دو دلاری
کتاب خبرنگار دو دلاری که در قالب سفرنامه نگاشته شده، روایتی از سفر حامد هادیان است که برای ساخت مستند به کشور اوکراین سفر کرده است. این سفر در بحبوحه جنگ اوکراین و روسیه اتفاق میافتد و ۴۰ روز به طول میانجامد. حامد هادیان که خود نیز خبرنگار است و حوزه تخصصیاش بحران است، خود را به اوکراین رسانده تا راوی بخشی مغفول از این جنگ و ویژگیهای انسانی آن باشد.
او همچنین تلاش کرده است تا چیزهایی را که خبرنگاران از گفتن آن غفلت میکنند روایت کند.
خواندن کتاب خبرنگار دو دلاری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که میخواهند روایت جدیدی از جنگ روسیه و اکراین بخوانند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب خبرنگار دو دلاری
«ترس چیز عجیبی است. هر قدر بگویی نمیترسم یا ترس را میفهمم باز هم جایی هست که بفهمی در مقابلش تسلیمی. امروز غروب، پنجرهٔ اتاق هتل را کمی باز کرده بودم تا کمی هوا داخل بیاید. آفتاب در آسمان سرخ شده بود و آماده میشدم به شهر جنگزده خارکف بروم که دو انفجار بزرگ کییف را لرزاند. ترسیدم. ساختمان هتل آنقدر بلند بود که جزو اولین گزینههای حمله باشد. از پنجرهٔ هتل بیرون را نگاه کردم و در نقطهٔ دوری دودی سفید دیدم. خیلی زود خبر حملهٔ موشکی روسها به کییف منتشر شد. برای اولین بار در روزهای اخیر ترسیدم. انگار حضرت عزرائیل دفتر حضور و غیابش را برداشته و خیلی نزدیک شده باشد. انفجار مهیبی بود که در آن خبرنگار اوکراینی رادیو آزادی، ویرا هیریچ، در ساختمانش کشته شد. میتوانستم جای او باشم، ولی نبودم و آماده میشدم بیشتر به جنگ و روسها نزدیک شوم.
بهزاد زنگ زد که ساعت یازده و نیم صبح خودم را برسانم تا پولم را بگیرم. تا برسم ساعت دوازده شد. پول به گریونی، واحد پول اوکراین، تبدیل و واریز شده بود و به همین دلیل مقداری از آن کم شد. صراف خیلی اذیت کرد. یعنی اگر به همان دلار میریخت، مقدار کمتری پول کم میشد. بعد از حل شدن مشکل مالی، رفتیم سراغ پیدا کردن کسی که در سفر همراه من باشد. بهزاد به دوستش زنگ زد که میتواند برای ترجمه من را همراهی کند؟ طرف از پشت تلفن فحشی داد که معنایش این بود که مگر دیوانهام بروم زیر بمباران. از جهتی راست میگفت. گزینهٔ بعدی را قرار بود حضوری ببینیم. اسمش امیر بود و خودش حوالی شهر ایرپن زندگی میکرد. جلوی یک پارک منتظرش بودیم تا بیاید. بهزاد نخ به نخ سیگار میکشید. میگفت در پارک نمیتوانیم کباب بپزیم، هر دودی ممکن است امدادگران را به اشتباه بیندازد. اوکراینیها اعلامیههایی مانند این را در کانالهای تلگرامی اعلام میکردند. در هر شهر یک کانال تلگرام عمومی بهعنوان مرجع خبر شهرها بود. دوست بهزاد، یعنی امیر، بالاخره آمد؛ مردی میانسال با لهجهٔ آذری؛ هرچند بعد فهمیدم که اصفهانی است. احوالپرسی کردیم و بعد با ماشین بهزاد به پاساژی که هر دو در آن کار میکردند رفتیم. اول رفتیم به یک کافهٔ سیار و قهوهٔ امریکانو سفارش دادم و دربارهٔ کار حرف زدیم. با احتیاط از همهٔ چیزهایی گفتم که میخواهم و ممکن است پیش بیاید و به هر حال خطر هم دارد. امیر گفت که عشقش همین کارهاست. خیالم راحت شد. امیر از دانشجویان ایرانی بود که در اوکراین ازدواج کرده بود و حالا در یک شرکت پُست خصوصی کار میکرد. قرار شد برای روزهای آینده مرخصی بگیرد. همسر و پسرش را بعد از حملهٔ روسها فرستاده بود به یک روستا در غرب اوکراین و خودش در کییف مانده بود تا کار کند. فارسی و روسیاش را پشت سر هم قاتی میکرد و گاهی فراموش میکرد با من روسی حرف میزند. به او گفتم میخواهم همین امشب به خارکف بروم. گفت که میآید. دربارهٔ پول هم به توافق رسیدیم. کمتر از مترجم (فیکسر) های اوکراینی میگرفت. حالا با خیال راحت میتوانستم به خارکف بروم. با اینکه تخصص امیر مترجمی (فیکسری) نبود، میتوانست من را به مقصد برساند.»
حجم
۳٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
حجم
۳٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
نظرات کاربران
یک سفرنامه ساده و معمولی و سطح اطلاعات نویسنده از دنیای سیاست معمولی و دم دستی است