دانلود و خرید کتاب مردی که به شیکاگو رفت ریچارد رایت ترجمه مریم حاجونی
تصویر جلد کتاب مردی که به شیکاگو رفت

کتاب مردی که به شیکاگو رفت

معرفی کتاب مردی که به شیکاگو رفت

کتاب مردی که به شیکاگو رفت نوشتهٔ ریچارد رایت و ترجمهٔ مریم حاجونی است. نشر افق این رمان خارجی را از مجموعهٔ «شاهکارهای ۵ میلی‌متری» روانهٔ بازار کرده است. 

درباره کتاب مردی که به شیکاگو رفت

کتاب مردی که به شیکاگو رفت رمانی اجتماعی اثر ریچارد رایت است. مسئله اصلی‌ای که ریچارد رایت در کتاب‌هایش به آن می‌پردازد، تبعیض نژادی بین سیاه‌پوست‌ها و سفیدپوست‌ها است. او در دوره‌ای در آمریکا زندگی کرد که این تبعیض و ظلم و ستم علیه سیاه‌پوستان با اعمال خشونت‌آمیز و بی‌رحمانه همراه بود. شخصیت‌های کتاب‌های او انگار بخشی از وجودش هستند؛ بخشی از زندگی‌اش، بخشی از چیزهایی که دیده است. در کتاب «مردی که به شیکاگو رفت»، داستان پسری روایت می‌شود که برای کار به محلهٔ سفیدپوستان می‌رود و در یک مغازهٔ اغذیه‌فروشی به‌عنوان باربر استخدام می‌شود. صاحب این مغازه یک زن و شوهر یهودی هستند. آقا و خانم «هافمن» رفتار بدی با او ندارند، اما او رفتارهای آن‌ها را با افکار بدی تعبیر می‌کند. او متوجه می‌شود تبعیض بین سیاه و سفید چقدر بر شخصیت و افکارش تأثیر گذاشته است و همین او را می‌ترساند. به سیاه‌پوستانی فکر می‌کند که تاریخ بشریت چه ویران‌کننده و نابودگر بر شخصیت آن‌ها تاخته و آن را لگدمال کرده‌اند. متوجه می‌شود که چطور آرزوها و شخصیتش نادیده گرفته شده و چقدر تردید دارد. چقدر شک در دلش لانه کرده و چه نفرتی در وجودش نسبت به خودش احساس می‌کند. حالا دلیل کار مرد سیاه‌پوستی را که به صاحب‌کارش گفت او را بزند، می‌فهمد. حقارت و حس ناامنی در او و امثال او رخنه کرده است.

مردی که به شیکاگو رفت، داستان مردی است که از آمریکای جنوبی به شیکاگو مهاجرت می‌کند تا به رؤیایش برسد. رؤیای او ورود به دنیای کار و کسب درآمد است؛ مثل همهٔ مردم، اما او سیاه‌پوست است و می‌داند مسیری راحت را در پیش ندارد. سفیدپوستان مانع او برای داشتن یک زندگی رؤیایی و شاد می‌شوند. از طرفی باید با احساسات درونی‌اش بجنگد؛ با ترس‌ها و افکار و سؤالاتش. او در این جنگ به‌دنبال ریشه‌های این تبعیض و علت آن است. ریچارد رایت خواننده را درگیر افکار درونی یک سیاه‌پوست می‌کند تا حس همدردی و درک را در آن‌ها ایجاد کند. او خودش بخشی از این داستان است؛ چراکه توانسته به زیبایی این افکار و احساسات درونی را بازسازی و تصویر کند. سؤالات پسر داستان، سؤالات ذهنی او و دیگر سیاه‌پوستان در طول زندگیشان بوده است و حالا خواننده درمی‌یابد که سفیدپوستان علاوه‌بر ظلم و ستم مادی چه بلایی بر سر افکار و شخصیت سیاه‌پوستان آورده‌اند.

خواندن کتاب مردی که به شیکاگو رفت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر با درون‌مایهٔ اجتماعی و تبعیض نژادی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب مردی که به شیکاگو رفت

«استخدام شدم. شغل ساده‌ای بود ولی نگران بودم یک‌سوم چیزهایی را که به من می‌گفتند نفهمم. گوش‌هایم که به لهجهٔ آرام جنوبی عادت داشتند از لهجهٔ گنگ این‌ها گیج شده بودند. یک روز صبح خانم هافمن خواست به مغازهٔ پسرعمویش بروم و یک قوطی جوجهٔ آلا کینگ بگیرم. تابه‌حال چنین اسمی به گوشم نخورده بود. از او خواستم برایم تکرار کند. حق‌به‌جانب پرسید: «تو هیچی حالیت نیست؟»

با تردید جواب دادم: «اگه اسمش رو برام بنویسید می‌دونم چی باید بگیرم.»

یک‌دفعه با غیظ داد زد: «من می‌تونم بنویسم! تو دیگه چه جور پسری هست؟»

اصوات مقطعی را که به زبان آورده بود به خاطر سپردم و به مغازهٔ پسرعمویش رفتم.

برای اینکه لحنم توهین‌آمیز به نظر نرسد آرام گفتم: «خانم هافمن یه قوطی جووجیِ آرلار کیینگ می‌خواد.» کمی خیره نگاهم کرد و گفت: «باشه.»

قوطی را در پاکتی گذاشت و به من داد. بیرون مغازه پاکت را باز کردم و برچسب قوطی را خواندم: "جوجهٔ آلاکینگ".

فحش دادم، از خودم بدم آمد. آن کلمات را بلد بودم. به خاطر لهجهٔ زمخت او گیج شده بودم. با وجود این، به خاطر انگلیسی دست و پاشکسته‌اش عصبانی نبودم. انگلیسی من هم دست و پاشکسته بود. ولی چرا او بیشتر صبر نکرده بود؟ فقط یک جواب به ذهنم رسید. من سیاه بودم. یا شاید... اصرار داشتم محیط جدید را بر اساس دانسته‌هایم از محیط قبلی تعبیر کنم. بنابراین این‌طور استدلال کردم که "اگرچه انگلیسی زبان بومی من و آمریکا سرزمین بومی من بود، آن زن، یک خارجی، می‌توانست یک مغازه را اداره کند و در محله‌ای امرار معاش کند که من حتی نمی‌توانستم در آن زندگی کنم". استدلالم را این‌طور ادامه دادم، "او به این مسئله واقف بود و به همین علت تلاش می‌کرد از موقعیتش در برابر من محافظت کند."»

AS4438
۱۴۰۲/۰۸/۲۳

کتاب خیلی جالبی بود، چقدر آشنا ، چقدر همزادپنداری، گرچه ما نه سیاه ونه سفیدیم.

"اگرچه انگلیسی زبان بومی من و آمریکا سرزمین بومی من بود، آن زن، یک خارجی، می‌توانست یک مغازه را اداره کند و در محله‌ای امرار معاش کند که من حتی نمی‌توانستم در آن زندگی کنم"
کاربر ۷۴۶۶۳۱۶

حجم

۴۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

حجم

۴۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

قیمت:
۱۲,۵۰۰
۳,۷۵۰
۷۰%
تومان