دانلود و خرید کتاب چگونه شوستاکوویچ نظر مرا تغییر داد استیون جانسون ترجمه امید دادگری
تصویر جلد کتاب چگونه شوستاکوویچ نظر مرا تغییر داد

کتاب چگونه شوستاکوویچ نظر مرا تغییر داد

انتشارات:نشر گیلگمش
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب چگونه شوستاکوویچ نظر مرا تغییر داد

کتاب چگونه شوستاکوویچ نظر مرا تغییر داد نوشتهٔ استیون جانسون و ترجمهٔ امید دادگری است. نشر گیلگمش این کتاب را منتشر کرده است. نویسنده در این اثر از موسیقی شوستاکوویچ و تأثیرات آن سخن گفته است.

درباره کتاب چگونه شوستاکوویچ نظر مرا تغییر داد

کتاب چگونه شوستاکوویچ نظر مرا تغییر داد (How Shostakovich changed my mind) در سال ۲۰۱۸ منتشر شده است. این اثر نتیجهٔ درنگ و مکاشفهٔ استیون جانسون در آثار و زندگی «شوستاکوویچ»، آهنگساز و دیدن جهان درون و برونِ خود از دریچهٔ موسیقیِ اوست. این مکاشفه در ابتدا در برنامهٔ رادیویی «شوستاکوویچ: سفری به سوی نور» و سپس این کتاب متبلور شده است.

استیون جانسون نویسنده، مجری و موسیقی‌دان بریتانیایی است که از مهم‌ترین کتاب‌هایش می‌توان به هشتم: مالر و جهان در ۱۹۱۰، حلقهٔ نیبلونگ: مقدمه‌ای بر اپرای واگنر و کتاب حاضر اشاره کرد. او، علاوه‌بر نویسندگی و آهنگسازی، مجری و مفسر و راوی صدها برنامه و مستند رادیویی ـ تلویزیونی و پادکست دربارهٔ موسیقی کلاسیک است. نویسنده در ابتدای کتاب تأکید کرده است که کتاب حاضر تلاشی برای رسیدن به «شوستاکوویچ واقعی» نیست؛ یا برای بیرون کشیدن او از پشت مجموعهٔ پیچیده‌ای از نقاب‌ها و دیوارهای دفاعی و گفتن این‌که «ببینید این مرد را!» در واقع، این اصلاً‌کتابی دربارهٔ شوستاکوویچ نیست. در عوض، دربارهٔ آن چیزی است که موسیقیِ او، مانند موسیقیِ خواهر ویولن‌نواز «گرِگور سامسا»، شخصیت اصلی داستان «مسخ» نوشتهٔ کافکا باعث شده مردم احساسش کنند؛ روس‌هایی که همراه با شوستاکوویچ وحشت استالینی را زندگی کردند، غربی‌هایی که احساس کرده‌اند به‌نوعی این موسیقی خطاب به آن‌ها هم هست.

خواندن کتاب چگونه شوستاکوویچ نظر مرا تغییر داد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ پژوهش‌هایی در باب موسیقی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب چگونه شوستاکوویچ نظر مرا تغییر داد

«ژوئیهٔ ۲۰۱۵ است و اعضای کوارتت کاردوچی به صحنهٔ آخر اجرای مجموعهٔ کامل کوارتت‌های شوستاکوویچ در جشنوارهٔ چِلتِنهَم۱۱۴ رسیده‌اند. کار من معرفی اجراها بود. هر پانزده کوارتت طی چهار کنسرت، در یک انبار غلهٔ تغییر کاربری‌یافتهٔ زیبا در ساید مانور اجرا می‌شد. می‌گویند شوستاکوویچ قصد داشت بیست و چهار کوارتت زهی بسازد؛ یکی در هر دوازده گام ماژور و مینور، اما تصور این‌که چه چیزی می‌توانست بعد از کوارتت پانزدهم بیاید دشوار است. این اثر یکی از آخرین کارهای آهنگساز است و واقعاً هم مثل آثار متأخرش به گوش می‌رسد. در ایدهٔ کوارتت پانزدهم نوعی تسلط و خبرگیِ افراطی و نمایشیِ آهنگساز وجود دارد: شش موومانِ ممتد و کُند، همگی در می‌بمل‌مینورِ حزن‌انگیز. چند آهنگساز چنین ریسک بزرگی را با صبر و تحمل مخاطبِ خود می‌کنند؟ تنها نمونهٔ پیشین، که بسیار هم قدیمی است، هفت کلمهٔ آخر نجات‌دهندهٔ ما بر صلیب اثر هایدن است که آن هم در اصل برای کوارتت زهی ساخته شده است.

آیا شوستاکوویچ این کوارتت را شش حرفِ آخرِ خود می‌دانست؟ علی‌رغم آن‌چه دربارهٔ «باورهای مذهبیِ» خود به رفیق پوسپِلوف گفته بود، همگان بر سر این‌که شوستاکوویچ به خدا اعتقاد نداشت اجماع دارند. بااین‌حال، در نظرات ثبت‌شده و مهم‌تر از آن در موسیقی‌اش اشاراتی وجود دارد دال بر این‌که او برای آیین‌ها ارزش قایل بود، نه به خاطر ویژگی‌های شبه‌جادویی آن‌ها بلکه به خاطر نقشی که می‌توانند در جمع کردن مردم ایفا کنند. موومان اول کوارتت پانزدهم، «مرثیه»، یک جور مراقبهٔ چندصداییِ خاموش روی تمی ساده با چند نت تکرارشونده است که جایی میان آواز فولکلورِ محزونِ روسی و سرودهای کاهنان باستانی قرار دارد. آیا آن فضای شبیه به نمازخانهٔ انبارِ ساید مانور بود که به این موسیقی کیفیت نوعی آیین مرموز می‌بخشید؟ تا حدی شاید. کوارتت بورودین هم کوارتت پانزدهم را زیر نور شمع اجرا کرد که حتی در محیط سرد مدرنیستی تالار ملکه الیزابتِ لندن نیز به طرز عجیبی مناسب به نظر می‌رسید. درحالی‌که موسیقی مناجاتِ تاریک خود را اجرا می‌کرد و به‌تدریج رو به خاموشی می‌رفت، همه می‌توانستند در سکونِ مراقبه‌گونهٔ شکل‌گرفته در پیرامون آن شریک شوند. سکوت سالن حین اجرا محسوس بود و در پایان با این‌که زمان شروع تشویق فرارسیده بود، هیچ‌کس نمی‌خواست طلسم سکوت را بشکند. آیا چیزی به نام آرامش غم‌بار وجود دارد؟ گویی این موسیقی ما را برای راز غایی زندگی آماده می‌کرد؛ رازی که بی‌تردید چیزی نیست جز ما. در لحظات پایانی کوارتت، پژواکِ ضعیف اما انکارناپذیری از موتیفی وجود دارد که موسیقی شوستاکوویچ را برای چهار دهه تسخیر کرده بود؛ موتیفی که در بوریس گودونفِ موسورسکی ما را با روسیه و مردم رنج‌کشیده‌اش آشنا می‌کند. حتی وقتی موسیقیِ او بی‌سروصدا به سمت نیستی می‌لغزد، چیزی در شوستاکوویچ همچنان می‌خواهد بگوید «ما».»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۹۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

حجم

۱۹۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

قیمت:
۷۲,۰۰۰
۳۶,۰۰۰
۵۰%
تومان