کتاب آن سوی رود میان درختان
معرفی کتاب آن سوی رود میان درختان
کتاب آن سوی رود میان درختان نوشتهٔ ارنست همینگوی و ترجمهٔ اسدالله امرایی است. نشر افق این رمان معاصر آمریکایی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب آن سوی رود میان درختان
این رمان شاید غمگینترین روایت از غمگینترین شهر جهان در سالهای پس از جنگ باشد. کتاب آن سوی رود میان درختان حاصل دیدار دوبارهٔ ارنست همینگوی با شهر موردعلاقهٔ او بوده است؛ ونیز در ایتالیا. رمان حاضر به زندگی یک سرهنگ آمریکایی زخمخورده از جنگ به نام «ریچارد کنتول» میپردازد که در دوران پایانی جنگ جهانی دوم در ایتالیا انجام وظیفه میکند. او آنجا یک زن جوان اشرافی اهل ایتالیا را ملاقات کرده و بسیار شیفتهٔ او میشود. جنگ بهتازگی تمام شده و کانتول که سرهنگ عالیرتبهٔ نظامی است، با بیماری قلبی دستوپنجه نرم میکند. او آخرین روزهای زندگیاش را در ونیز سپری میکند و این در حالی است که امید از دل او رخت بربسته است. او هنگام گشتوگذار در خیابانهای شهر، تجربیاتش از جنگ را مرور میکند و حسرتی همیشگی را همراه با ناامیدی در دل به دوش میکشد. تا اینکه دیدار او با دختری به نام «رناتا» ورق زندگیاش را برمیگرداند. کانتول رفتهرفته عاشق رناتا میشود و اگرچه تفاوت سنی بسیاری با یکدیگر دارند، به هم عشق میورزند. محور اصلی داستان، رابطهٔ این دو فرد است که با وجود اختلاف سنی بسیار، رابطهٔ پرشوری را با یکدیگر شروع میکنند. رابطهٔ کانتول و رناتا پر است از لحظات اشتیاق و درعینحال فوریت؛ چراکه کانتول میداند بیمار است و زمانی زیادی برای زندهماندن و تجربهٔ عشق در کنار معشوقش ندارد؛ پس باید از فرصتی که به دست آورده نهایت بهره را ببرد.
گفته شده است که این رمان، انعطافپذیری روح بشر و زیبایی و شکوه ونیز را به زیبایی به تصویر کشیده و پرداختی گزنده و تلخ و شیرین به عشقی دارد که بر عقل، فائق آمده است. این رمان، بهعنوان بیانیهٔ اعتراضی ارنست همینگوی به جنایات بزرگ و ضدبشری جنگ جهانی دوم در نظر گرفته شده است. کتاب پیش رو آخرین رمان کاملی است که در زمان حیات همینگوی به انتشار رسیده است. «جان اوهارا»، نویسندهٔ شهیر آمریکایی پس از خواندن رمان آن سوی رود میان درختان، همینگوی را «مهمترین نویسندهٔ پس از شکسپیر» نامید.
خواندن کتاب آن سوی رود میان درختان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آمریکا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره ارنست همینگوی
ارنست همینگوی در ۲۱ ژوئیهٔ ۱۸۹۹ در اوک پارک در ایالت ایلینوی متولد شد. او یک نویسندهٔ بزرگ آمریکایی، برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات و پایهگذار سبک وقایعنگاری ادبی است. همینگوی در سال ۱۹۱۷ کار خود را بهعنوان گزارشگر گاهنامهٔ استار آغاز کرد. آنچه او به آن شهره است، ماجراجویی اوست. در جنگ جهانی اول داوطلب ورود به ارتش و حضور در جنگ شد. ضعف بینایی او گرچه مانع حضور او در ارتش شد، نتوانست او را از حضور در جنگ بازدارد. همینگوی عضو صلیب سرخ و رانندهٔ آمبولانس شد. او در ژوئیهٔ سال ۱۹۱۸ مجروح شد تا مجبور شود برای ماهها در بیمارستان بستری شود و بعدها بر اساس همین حادثه رمان «وداع با اسلحه» را بنویسد. او پس از درمان جراحات جنگیاش، بهعنوان خبرنگار مشغول به کار شد. در سال ۱۹۲۱ بههمراه همسر اولش «هادلی ریچاردسون» به پاریس مهاجرت کرد و کار خود را پی گرفت. همینگوی در پاریس همنشین نویسندگان و هنرمندان بزرگی شد که در آن ایام در این شهر بودند. او اولین رمان خود «خورشید نیز طلوع میکند» را در سال ۱۹۲۶ نوشت.
همینگوی در سال ۱۹۳۷ برای پوشش جنگ داخلی اسپانیا بهعنوان خبرنگار عازم این کشور شد و تا سال ۱۹۳۹ نیز در آن کشور حضور داشت. او در اوایل سال ۱۹۳۹ با قایق خود به کوبا سفر کرد و هتل آمبوس موندوس در هاوانا ساکن شد. او در هاوانا با «مارتا گلهورن» آشنا شد و این آشنایی پس از جدایی قطعی همینگوی از همسرش اولش در سال ۱۹۴۰ به ازدواج انجامید. او در سال ۱۹۴۱ بههمراه مارتا گلهورن به چین رفت و برای مدتی در آن کشور زندگی کرد. ارنست همینگوی در سال ۱۹۴۴ وارد لندن شد و در آنجا با «مری ولش» خبرنگار روزنامهٔ مجلهٔ تایم آشنا شد و به او علاقه پیدا کرد. همینگوی پس از جدایی از مارتا در سال ۱۹۴۵ با مری ولش ازدواج کرد. او در جنگ جهانی دوم نیز شرکت داشت. یکی از مهمترین لحظات همینگوی در جنگ دوم جهانی، حضور او در آزادی پاریس در ۲۵ آگوست بهعنوان خبرنگار بود. در سال ۱۹۴۷ بهپاس حضور همینگوی در جنگ جهانی دوم، مدال ستارهٔ برنزی به او اعطا شد. ارنست همینگوی پس از یک عمر فعالیت درخشان ادبیْ نوبل ادبیات را در سال ۱۹۵۴ دریافت کرد. او دوم ژوئیه ۱۹۶۱ پس از یک دوره بستری در کلینیک بهدلیل افسردگی، با تفنگ دولول محبوبش، به خودش شلیک کرد و درگذشت.
از آثار ارنست همینگوی میتوان به کتابهای «در زمان ما» (۱۹۲۵)، «خورشید همچنان میدمد» (۱۹۲۶)، «وداع با اسلحه» (۱۹۲۹)، «برفهای کلیمانجارو» (۱۹۳۶)، «زنگها برای که به صدا درمیآیند» (۱۹۴۰) و «پیرمرد و دریا» (۱۹۵۲) اشاره کرد.
درباره اسدالله امرایی
اسدالله امرایی در اولین روز اردیبهشت ۱۳۳۹ به دنیا آمد. او در نوجوانی مطالعه را با نشریههای روز آغاز کرد. در همان زمان دومین فرد مهم زندگیاش یعنی یکی از همسایههایشان، وارد زندگیاش شد. این همسایه که معلم و اهل ادب و فرهنگ بود، او را به ادبیات داستانی علاقهمند کرد و باعث شد اسدالله امرایی از سال ۱۳۵۵ قلم به دست بگیرد و پا در دنیای نوشتن بگذارد. اولین اثر داستانی این نویسنده و مترجم ایرانی، با نام «سیگار خاموش» در پیک نوجوان به چاپ رسید و بهدنبال آن، دریافت اولین جایزهٔ ادبی کامش را شیرین کرد. امرایی از سال ۱۳۶۰ وارد حرفهٔ روزنامهنگاری شد و بیش از ۳ دهه با روزنامهها و مجلات مختلفی همچون کیهان، اطلاعات، سروش، همشهری، گردون، کارنامه، آدینه، ایران جوان، آفتاب و... بهعنوان روزنامهنگار همکاری داشت. اسدالله امرایی مدتی هم در استخدام سازمان هواشناسی کشور بود و در بخش روابط بینالمللِ این سازمان فعالیت میکرد. او در دورهٔ متوسطه مشغول به تحصیل بود که دبیر زبان انگلیسیاش، استعداد زبانآموزی او را کشف کرد. همان زمان بود که با تشویقهای دبیر زبان، چند داستان کوتاه انگلیسی را ترجمه کرد و تصمیم گرفت این مهارت را بهصورت آکادمیک فرا بگیرد. برای همین در دانشگاه در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی تحصیل کرد و موفق به دریافت مدرک کارشناسی در این رشته شد. او توانست ترجمهٔ داستان «امتحان رانندگی» نوشتهٔ آنجلیکا گیبز، نویسندهٔ اهل آفریقای جنوبی را که اولین کار جدیاش در حوزهٔ ترجمه بود، در روزنامهٔ اطلاعات منتشر کند. در سال ۱۳۶۸ موفق شد اولین کتابی را که ترجمه کرده بود، بهطور رسمی به چاپ برساند؛ کتابی تحتعنوان «خوشخنده و داستانهای دیگر»، نوشتهٔ هانریش بل.
ترجمهٔ مجموعه داستان کوتاه «مردان بدون زنان» (Men Without Women) اثر ارنست همینگوی، یکی دیگر از مهمترین آثار اسدالله امرایی در قامت مترجم است؛ کتابی که نسخهٔ فارسی آن بههمت این مترجم ایرانی برای اولینبار در سال ۱۳۷۰ وارد بازار نشر شد. اسدالله امرایی آثار مهمی از ادبیات جهان را به فارسی ترجمه کرده است؛ از جمله «خزان خودکامه» اثر گاربریل گارسیا مارکز، «کوری» و «بینایی» هر دو نوشتهٔ ژوزه ساراماگو، «گلهای میخک» از ریموند کارور و همینطور آثار سهگانهٔ ایزابل آلنده که شامل کتابهای «سرزمین اژدهای طلایی»، «شهر جانوران» و «جنگل کوتولهها» میشود. در اینجا تعدادی از مهمترین ترجمههای اسدالله امرایی را آمده است: کتاب «داستانهای زنان دربارهٔ زنان» که اسدالله امرایی تکتک داستانهای این کتاب را خودش از منابع مختلف جمعآوری و یا از شخص نویسنده دریافت کرده؛ داستانهایی از نویسندگان زن در سراسر جهان که به مسائل و دغدغههای زنان میپردازند و کتاب «خزان خودکامه» (The Autumn of the Patriarch) که حاوی یک رمان مشهور از گابریل گارسیا مارکز است و به شرح داستان یک دیکتاتور مستبد میپردازد.
بخشی از کتاب آن سوی رود میان درختان
«سرهنگ سوار قایق شد و قایقران کمین را بازرسی کرد و پردهٔ پیشبندمانند جیبدار را که کنار کمین آویخته بود، باز کرد تا فشنگها را در آن بریزند. او هم سوار قایق شد و به زحمت در مسیر دشوار و یخزده که از مرداب به کانال میپیوست پیش رفتند. مثل وقتی میآمدند، سرهنگ قایق را با تمام قوا با پارو پیش میراند، اما حالا در نور تند آفتاب و قلههای برفپوش کوهستان در شمال و خط جگنها که مرز کانال را در پیش رو نشان میداد با یکدیگر همکاری میکردند.»
حجم
۲۲۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۲۲۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه