کتاب اتاق قرمز
معرفی کتاب اتاق قرمز
کتاب الکترونیکی اتاق قرمز نوشتهٔ گلسرن بودایجی اوغلو با ترجمهٔ وحید صبری، آرزو قاسم خانلو، نگین قاسم خانلو در نشر ایهام چاپ شده است. سریالهای ترکی «اتاق قرمز» و «آپارتمان بیگناهان» با اقتباس از این کتاب و بر اساس داستانهایی واقعی ساخته شدهاند.
درباره کتاب اتاق قرمز
رمـان «اتاق قرمز» متشکل از چند داستان واقعـی است که در مراجعه به دفتر روانپزشکی خانم بودایجیاوغلو رخ میدهد و روایات عجیب و پر از درسی در آنها نهفته است.
ویژگی اصلـی قلم بـودایجـی اوغـلـو این اسـت که در درجـهٔ اول او یک روانشنـاس است و بعد نویسنده. او تلاش دارد تا مسائل روانشناسی را در قالب داستان مطرح کند تا خواننده عـلاوهبر لـذتبـردن از روایت، خـود را بهجــای شخصیـتهـای داستـان که همگـی واقعـی هستنــد بگـذارد و ضعفهـای شخصیتـی آنهـا را در خـود پیـدا کنــد و ریشـهٔ بسیــاری از مشکلات خود را بیابد تا با واقعیتهای رفتاری خود روبهرو شده و اشتباهات شخصیتهای داستان را در زندگی واقعی خود تکرار نکند. قلم نویسنـده بسیار روان است و مخـاطب را از ابتـدا تا انتهـا بهدنبال خود میکشاند و در پایان معجونی از اندوه، شادی و تجربهٔ زندگی را برای او به ارمغان میآورد.
گلسـرن بودایجـی اوغـلـو در سال ۱۹۴۷ در آنکـارا به دنیا آمد. او در سـال ۲۰۰۵ اولیـن و تنـهـا مرکـز روانپزشکــی ترکیــه را در آنکــارا به نام madalyon تأسـیس کـرد. وی در سـال ۲۰۱۱ اولیـن کتاب خـود به نـام «برگـرد به زندگـی» را به چـاپ رسـانـد که داستـان این کتـاب موضـوع سـریـال معــروف «عـروس استـانبـول» شـد. از هــر ۵ رمـان گلسرن بودایجی اوغلو که در ایران در انتشـارات ایهـام به چـاپ رسیـده و یا در دست انتشار است، سـریالهـایی در کشـور تـرکـیـه ساخته شده که با استقبال چشمگیری روبهرو بودهاند.
کتاب اتاق قرمز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
فضای داستانهای کتاب اتاق قرمز در مطب یک روانکاو میگذرد و ما با داستان زندگی مراجعان او آشنا میشوسم. از این رو این کتاب به دوستداران داستانهایی با موضوع روانشناسی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب اتاق قرمز
«دو روز در شهرگولکوی استان بولو بودیم. مهمانسرای خوبی در گولکوی برای کارکنان آب و فاضلاب وجود دارد. استاد عزیزم پروفسور دیکمن آنبال این آخر هفته برای ما جایی را در آنجا رزرو کرده بود. آخر هفته را با یک گروه ۱۵ نفری در آنجا بودیم. زمستان بود، دو روز بدون وقفه برف میبارید. همهجا پر از درختان کاج و یک دریاچه شگفتانگیز در وسط آن وجود داشت. از دیدن ترکیب باشکوه سبزی درختان، سفیدی برف و آبی دریاچه سیر نمیشدیم. رنگ دریاچه مدام در حال تغییر بود، در حالی که به آرامی از خاکستری به آبی، سبز، آبی تیره جریان داشت، برق میزد و گاهی مانند چشمان کودکی میشد که آمادهٔ گریه است. کاجهایی که تا حد ممکن سر به آسمان نهاده، زیر برف سفید مانند عروس تازهای است که دنبالههای لباس عروسش را در پهنای برف گسترانده است.
مدیر مهمانسرا، آقا اسماعیل تمام تلاش خود را میکند تا ما احساس غریبگی نکنیم و احساس کنیم که در خانهٔ خود هستیم. همهٔ کارکنان مهمانسرا افرادی فوقالعاده سختکوش و صمیمی هستند. همهجا تمیز، درخشان و غذاها خوشمزه، اتاقها گرم است. نفهمیدیم که دو روز چگونه گذشت. این گروه همچنان بسیار سرحال هستند. ۲۵ سال است که باهم هستیم. اکنون از بستگان به هم نزدیکتریم. این شانس بسیار بزرگی است که چنین دوستان قدیمی و صمیمیای داریم. همهٔ ما ارزش این دوستی را میدانیم. در سالهای گذشته تعدادمان بیشتر بود. سال گذشته دو نفر از این گروه فوت شدند، امسال آنها را در قلبهای خود گرفتیم نه در کنار خودمان. زیبایی این دنیا، آدم را غمگین میکند که چرا با وجود اینهمه زیبایی باید آن را ترک کنیم؟»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۱۰ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۱۰ صفحه