
کتاب از دفتر یادداشت های یک روانپزشک
معرفی کتاب از دفتر یادداشت های یک روانپزشک
کتاب از دفتر یادداشت های یک روانپزشک با عنوان اصلی Madalyonun ici نوشتهٔ گلسرن بودایجی اوغلو، ترجمهٔ پروین محمودی و ویراستهٔ «زهرا تقیزاده» است. انتشارات کتابسرای میردشتی این کتاب را منتشر کرده است. اثر حاضر که در دستهٔ داستانهای ترکی استانبولی قرن ۲۰ قرار گرفته، یک مجموعه داستان کوتاه بر اساس تجربههای روانپزشکیِ نویسنده است. خواندن این مجموعه به درک عمیقتر تأثیرات اجتماعی و فرهنگی بر سلامت روان و پیچیدگیهای روابط انسانی کمک میکند و تجربهای متفاوت از مواجهه با مشکلات روحی را به تصویر میکشد. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب از دفتر یادداشت های یک روانپزشک اثر گلسرن بودایجی اوغلو
کتاب «از دفتر یادداشتهای یک روانپزشک» (اتاق قرمز) که نخستینبار در سال ۲۰۰۴ میلادی و در ایران در سال ۱۴۰۲ منتشر شده، حاصل تجربیات نویسنده در اتاق درمان است. «گلسرن بودایجی اوغلو» داستانهایی را از زندگی در استانبول به اشتراک گذاشته که بهوضوح نشاندهندهٔ تأثیر فرهنگ و جامعه بر روان انسان است. مجموعه داستان کوتاه حاضر بر اساس داستانهای واقعی نوشته شده است؛ رخدادهایی که توسط نویسندهروانشناس تجربه شده است. «گلسرن بوداییجی اوغلو»، این روانپزشک اهل آنکارا پس از سالها مواجهه با مشکلات متنوع مراجعان، این اثر را با هدف کمک به افزایش توجه عمومی به روانشناسی و نیاز به منابع قابل فهم برای عموم مردم ترکیه نوشت. او با اشاره به محدودیتهای بیمهٔ همگانی و ازدحام در بیمارستانهای دولتی که مانع ارائهٔ مراقبتهای کافی میشود، انگیزهاش را کمک به افرادی با توان مالی کم و همچنین پاسخ به درخواست مکرر بیماران برای معرفی کتابی ساده و قابل درک بیان کرده است. دکتر بوداییجی اوغلو با تکیه بر هزاران پرونده و داستان واقعی قصد داشته تجربیات دیگران در مواجهه با مشکلات مشابه، احساسات و سرنوشت آنها را به اشتراک بگذارد و چالشهای کار یک رواندرمانگر در آشکارساختن روند درمان و تشخیص را توضیح دهد. او با تأکید بر ماهیت ارتباطی و غیرقطعی رواندرمانی و تفاوتهای روانپزشکی در ترکیه نسبت به کشورهای غربی، به ارائهٔ نمونههای کاربردی و واقعی از درمان اختلالات گوناگون در بستر فرهنگی ترکیه پرداخته و ضمن حفظ اصالت داستانها با تغییراتی در جزئیات، هدف خود را روشنساختن مسیری برای کسانی اعلام کرده که امکان دسترسی به روانپزشک ندارند و علاقهمند به درک مسائل روانشناختی هستند.
عنوان بعضی از داستانهای این کتاب عبارت است از «جنّ او را درآوردم!»، «عشق اینترنتی»، «ساختمان زبالهدان»، «زنگها برای که به صدا درمیآیند؟»، «عمر پروانه»، «من و خدایم»، «استغفرالله»، «گناه و کیفر»، «حملهٔ وحشت (Panik Attack)» و... . برای نمونه خلاصهٔ داستان «آیا من منحرفم؟» آورده شده است.
روانپزشکی با جوانی ۲۳ - ۲۴ساله به نام «حلیم» (که در شناسنامه «حلیمه» ثبت شده) ملاقات میکند. حلیم درخواست گواهی برای تغییر جنسیت دارد و از کودکی با مشکلات هویتی و سوءاستفادههای ناپدریاش دستوپنجه نرم کرده است. او در خانوادهای فقیر در شرق ترکیه به دنیا آمده، مادرش را در کودکی از دست داده و توسط خانوادهای ثروتمند به فرزندی پذیرفته شده، اما تحت آزار ناپدری مذهبی خود قرار گرفته است. او در دوران مدرسه با پسران بازی میکرده و از کارهای خانه بیزار بوده و در نوجوانی پس از دفاع از خود از خانهٔ ناپدری رانده شده و مدتی بیخانمان بوده است. او به سل مبتلا شده و در آسایشگاه با احساسات جنسی خود نسبت به هماتاقیاش آشنا شده است. پس از ازدواج ناموفق با یک مرد، متوجه تمایل عمیق خود به مردبودن شده و با همکار ترنس خود به نام «صالحه»، احساس همدردی کرده است. حلیم از هویت جنسی خود سرخورده است و میخواهد عمل جراحی تغییر جنسیت انجام دهد. روانپزشک با او همدلی میکند و توضیح میدهد که این وضعیت «ترنس سکسوئالیزم» نام دارد و با همجنسگرایی متفاوت است. او بر لزوم بررسی دقیقتر برای اطمینان از تصمیم درست حلیم تأکید میکند و در نهایت با درک رنجهای او گواهی را صادر میکند و از او میخواهد به خود و آیندهاش احترام بگذارد. حلیم که از این برخورد همدلانه متأثر شده، قول میدهد دوباره مراجعه کند. روانپزشک پس از رفتن او به پیچیدگی وضعیت حلیم و لزوم تشخیص دقیق بین تأثیرات آسیبهای گذشته و وجود مشکل ساختاری در هویت جنسی او میاندیشد.
چرا باید کتاب از دفتر یادداشت های یک روانپزشک را بخوانیم؟
مطالعهٔ این اثر دریچهای به دنیای درونی بیماران و چالشهای رواندرمانی در بستر فرهنگ ترکیه میگشاید و با داستانهای کوتاه و واقعی، دیدگاهی همدلانه و انسانی نسبت به مسائل روانشناختی ارائه میدهد.
کتاب از دفتر یادداشت های یک روانپزشک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۲۰ ترکیه و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم. این داستانها بر اساس تجربههای واقعی نویسنده در کار با بیماران روانش نوشته شده است.
درباره گلسرن بودایجی اوغلو
گلسرن بودایجی اوغلو (Gülseren Budayıcıoğlu) زادهٔ سال ۱۹۴۷ میلادی در آنکارا، در سال ۲۰۰۵ بزرگترین و اولین و تنها مرکز روانپزشکی ترکیه را در همین شهر و با نام «madalyon» تأسیس کرد. این نویسنده و روانپزشک اولین کتاب خود به نام «برگرد به زندگی» را در سال ۲۰۱۱ میلادی به چاپ رساند. داستان این کتاب موضوع سریال معروف «عروس استانبول» شد. ویژگی اصلی قلم او این است که در درجهٔ اول او یک روانپزشک است و بعد نویسنده. او کوشیده مسائل روانشناسی را در قالب داستان مطرح کند تا خواننده علاوهبر لذتبردن از روایت، خود را بهجای شخصیتهای داستان که همگی واقعی هستند بگذارد و ضعفهای شخصیتی آنها را در خود بیاید و ریشهٔ بسیاری از مشکلات خود را پیدا کند تا با واقعیتهای رفتاری خود مواحه شود و اشتباهات شخصیتهای داستان را در زندگی واقعی خود تکرار نکند. مجموعه داستان «از دفتر یادداشتهای یک روانپزشک» (اتاق قرمز) اثر دیگری از او است.
اقتباسهای تلویزیونی موفقی از بسیاری از آثار دکتر بوداییجی اوغلو در ترکیه ساخته شده است. این اقتباسها جوایزی را برای عوامل سریال به همراه داشتهاند (مانند سریال «عروس استانبولی» که بر اساس کتاب «Hayata Dön» ساخته شده و نامزد جایزهٔ بینالمللی اِمی شده است). در برخی مقالات از دکتر بوداییجی اوغلو بهعنوان نویسندهای با «اشتیاق» و کسی که «این اشتیاق را به خواننده منتقل میکند» یاد شده و زبان او را «بسیار واضح و روان» توصیف کردهاند؛ همچنین از او بهعنوان یک روانپزشک باتجربه و مرجع در ترکیه یاد شده است.
چه نسخههای دیگری از این کتاب در ایران منتشر شده است؟
این کتاب با ترجمهٔ «وحید صبری»، «آرزو قاسمخانلو» و «نگین قاسمخانلو» توسط انتشارات ایهام در سالهای ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ (چاپ دوم) منتشر شده است.
بخشی از کتاب از دفتر یادداشت های یک روانپزشک
«- خوش اومدید آقا یاشار. چطورید؟
- سلامت باشید خانم دکتر. هرگز این اندازه خوب نبودهم. نمیدونم چطور از شما تشکر کنم.
آقا یاشار پیشین رفته و بهجای او، آقا یاشاری تازه آمده است: سخنور، خندان، شوخ و پرجنبوجوش؛ گویی نگاههایش هم دگرگون شده است.
- آه خانم دکتر! دو ساله اونچه رو که از سر گذروندهم، من میدونم و خدای من. این رو اونهایی که این رنج رو نکشیده باشند، نمیدونند. خدا به دشمنم هم این بیماری رو نده! زندگیم زیر و رو شده بود. من مردی دلیر، بااعتمادبهنفس، آگاه به کار و عاقل بودم؛ این بیماری من رو یک پارچهٔ کهنه کرده بود. آدم دیگهای شده بودم: نزار، بیاراده، خردهگیر و ترسان از سایهٔ خودم. مگر از این بیماری بدتر هم میشه؟ از نزدیکانم شرمنده بودم. ناتوان، غرغرو، همیشه بیمار و توانفرسا شده بودم. خودم هم اینها رو میدونستم. و بیشتر از همه از خودم خشمگین میشدم، ولی کاری از دستم برنمیاومد. دیگه روی نگاه کردن به برادر و خانمم رو نداشتم. به خودم میگفتم آخه مرد به این بزرگی! این شایستهٔ توست؟ ولی بیهوده بود. اونها هم پیاپی میگفتند: «کمی همت کن، خودت رو رها نکن، ارادهت رو بهکار بگیر». با شنیدن این حرفها خیلی بدتر میشدم؛ بابا مگه دست خودمه؟ پیشتر، کسی این کارها رو از من دیده بود؟ کسی نشنیده بود حتی سرم درد بگیره. مگر من بچهام که هرکس میرسه پندم میده که: «اگر ارادهت رو بهکار بگیری، اگر نترسی چیزیت نیست؛ اگر چیز بدی بود که در بیمارستان پیدا میکردند». چه کسی میخواد که تو بیمارستانها بچرخه؟ به اورژانس محلهمون که میرم، تو نگاه دکترها ریشخند رو میبینم؛ یعنی دوباره یاشار اومد. پسر مگر من برای خوشیکردن اومدم؟ ببخشید خانم دکتر! چرتوپرتگویی رو شروع کردم؛ ولی دلم خیلی پُره. تا خودم رو آسوده حس کردم، ناخودآگاه اینها رو گفتم.
- عیب نداره آقا یاشار؛ راحت باش. درونتون خیلی چیزها انباشته شده.»
حجم
۴۲۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۲۶ صفحه
حجم
۴۲۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۲۶ صفحه