کتاب نامه های پاپا
معرفی کتاب نامه های پاپا
کتاب نامه های پاپا (مخلص گرترود استاین هم هستیم!) نوشتهٔ ارنست همینگوی و ترجمهٔ سعید کمالی دهقان است. نشر افق این ناداستان را منتشر کرده است. این کتاب مجموعهای از نامههای نویسنده را در بر دارد.
درباره کتاب نامه های پاپا
کتاب نامه های پاپا (Ernest Hemingway: Selected Letters) حاوی ناداستان است. این کتاب حاوی نوشتههایی است که ارنست همینگوی در دورانهای متفاوتی از زندگی خود و در حالتهای مختلف روحی آنها را نوشته و به نقطهای معلوم ارسال کرده است. همنیگوی در این نامهها، از چارچوبهای داستاننویسی خود جدا شده و حرفهایش را بیپرده گفته است. این مجموعه از نامههای همینگوی پنج گیرنده دارد که هر کدام به شکلی یا دغدغههای یکسانی با همینگوی داشتهاند یا با او موافق نبودهاند. گیرندههای این نامهها «ویلیام فاکنر»، «جان دوس پاسوس»، «اسکات فیتز جرالد»، «شروود اندرسون» و «مکسول پرکینز»
در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و بهدلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم همنوعان است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدفهای دیگر ناداستاننویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتواند شامل اینها باشند: جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها و نقدهای ادبی
خواندن کتاب نامه های پاپا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ناداستان و علاقهمندان به قالب نامه پیشنهاد میکنیم.
درباره ارنست همینگوی
ارنست همینگوی در ۲۱ ژوئیهٔ ۱۸۹۹ در اوک پارک در ایالت ایلینوی متولد شد. او یک نویسندهٔ بزرگ آمریکایی، برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات و پایهگذار سبک وقایعنگاری ادبی است. همینگوی در سال ۱۹۱۷ کار خود را بهعنوان گزارشگر گاهنامهٔ استار آغاز کرد. آنچه او به آن شهره است، ماجراجویی اوست. در جنگ جهانی اول داوطلب ورود به ارتش و حضور در جنگ شد. ضعف بینایی او گرچه مانع حضور او در ارتش شد، نتوانست او را از حضور در جنگ بازدارد. همینگوی عضو صلیب سرخ و رانندهٔ آمبولانس شد. او در ژوئیهٔ سال ۱۹۱۸ مجروح شد تا مجبور شود برای ماهها در بیمارستان بستری شود و بعدها بر اساس همین حادثه رمان «وداع با اسلحه» را بنویسد. او پس از درمان جراحات جنگیاش، بهعنوان خبرنگار مشغول به کار شد. در سال ۱۹۲۱ بههمراه همسر اولش «هادلی ریچاردسون» به پاریس مهاجرت کرد و کار خود را پی گرفت. همینگوی در پاریس همنشین نویسندگان و هنرمندان بزرگی شد که در آن ایام در این شهر بودند. او اولین رمان خود «خورشید نیز طلوع میکند» را در سال ۱۹۲۶ نوشت.
همینگوی در سال ۱۹۳۷ برای پوشش جنگ داخلی اسپانیا بهعنوان خبرنگار عازم این کشور شد و تا سال ۱۹۳۹ نیز در آن کشور حضور داشت. او در اوایل سال ۱۹۳۹ با قایق خود به کوبا سفر کرد و هتل آمبوس موندوس در هاوانا ساکن شد. او در هاوانا با «مارتا گلهورن» آشنا شد و این آشنایی پس از جدایی قطعی همینگوی از همسرش اولش در سال ۱۹۴۰ به ازدواج انجامید. او در سال ۱۹۴۱ بههمراه مارتا گلهورن به چین رفت و برای مدتی در آن کشور زندگی کرد. ارنست همینگوی در سال ۱۹۴۴ وارد لندن شد و در آنجا با «مری ولش» خبرنگار روزنامهٔ مجلهٔ تایم آشنا شد و به او علاقه پیدا کرد. همینگوی پس از جدایی از مارتا در سال ۱۹۴۵ با مری ولش ازدواج کرد. او در جنگ جهانی دوم نیز شرکت داشت. یکی از مهمترین لحظات همینگوی در جنگ دوم جهانی، حضور او در آزادی پاریس در ۲۵ آگوست بهعنوان خبرنگار بود. در سال ۱۹۴۷ بهپاس حضور همینگوی در جنگ جهانی دوم، مدال ستارهٔ برنزی به او اعطا شد. ارنست همینگوی پس از یک عمر فعالیت درخشان ادبیْ نوبل ادبیات را در سال ۱۹۵۴ دریافت کرد. او دوم ژوئیه ۱۹۶۱ پس از یک دوره بستری در کلینیک بهدلیل افسردگی، با تفنگ دولول محبوبش، به خودش شلیک کرد و درگذشت.
از آثار ارنست همینگوی میتوان به کتابهای «در زمان ما» (۱۹۲۵)، «خورشید همچنان میدمد» (۱۹۲۶)، «وداع با اسلحه» (۱۹۲۹)، «برفهای کلیمانجارو» (۱۹۳۶)، «زنگها برای که به صدا درمیآیند» (۱۹۴۰) و «پیرمرد و دریا» (۱۹۵۲) اشاره کرد.
بخشی از کتاب نامه های پاپا
«از حرفهایت اینطور به نظر میرسد که حسابی شیفتهٔ مسیح باشی. اینجا، تو این مدت، کلی اتفاق افتاده. گرترود استاین و من مثل دو تا برادر هستیم و کلی میبینمش. مقدمهای را که برای کتاب جدیدش نوشته بودی خواند و خوشش آمد. مقدمه روی گرترود خیلی تأثیر گذاشت. هاش میگوید و من نقلقول میکنم که رابطهٔ بین او و لویی شکرآب شده، پایان نقلقول. آدمهای من حواسشان به هر دو هست. جویس کتاب محشری نوشته. احتمالاً بهموقع به دستت میرسد. خبر اینکه میگویند جویس و خانوادهاش دارند از گرسنگی میمیرند اما درواقع تمام دارودستهٔ کلتیها را میتوانی هر شب در رستوان میشو پیدا کنی؛ جاییکه من و بینی، خودمان را بکشیم، هفتهای یک بار میتوانیم برویم.
گرترود استاین میگوید جویس او را یاد پیرزنی میاندازد که در سانفرانسیسکو زندگی میکند. پسر این زن در کلوندایک ثروتی برای خودش دستوپا کرد و با اینهمه پیرزن اینور و آنور میرفته و دستهایش را از ناراحتی جمع میکرده و میگفته: «آه جویی بیچارهٔ من! جویی بیچاره! کلی پول داره». ایرلندیهای لعنتی، همیشهٔ خدا باید نق بزنند اما هیچوقت یکی از آنها را نمیبینی که از گرسنگی نفله شده باشد. ازرا پاوند شش تا از شعرهای من را گرفت و همراه نامهای برای اسکوفیلد تایر فرستاد، شاید اسمش را شنیده باشی. پاوند فکر میکند که من شاعر خوبیام. یک داستان هم ازم گرفته برای لیتل ریویو.
به پاوند کمی مشتزنی یاد دادم، اما موفقیت چندانی نداشتیم. بر حسب عادت با چانه میآید جلو، اما عملکردش بیشتر از یک خرچنگ دریایی نیست. کلی مشتاق است اما نفسش به تنگی میافتد. امروز عصر دوباره میرویم تمرین؛ اما خیلی فایده ندارد و من مدام مجبورم بین تمرینها با خودم بوکس بازی کنم تا یککم عرقم دربیاید. اما باید اعتراف کنم که پاوند خوب عرق میکند، البته خیلی آقایی میکند که تو چیزی که هیچ سر ازش درنمیآورد اینقدر حاضر است شأن و اعتبار خود را به خطر بیندازد. پاوند واقعاً آدم خوبی است، هرچند که زبان تلخی دارد. تو شمارهٔ ماه آوریل دایل نقد خوبی دربارهٔ اولیس نوشته.»
حجم
۱۱۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۱۱۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه