دانلود و خرید کتاب صوتی بازی بی‌ نهایت

خلاصه‌کتاب صوتی بازی بی‌ نهایت نوشتهٔ سایمون سینک و ترجمهٔ رضا اردلان و با صدای فرهاد جان سریان است و شنیدار آن را منتشر کرده است. راهنمای داشتن تفکری نامحدود در بازیِ بی‌نهایت تجارت در این کتاب آمده است.

درباره خلاصه‌کتاب صوتی بازی بی‌ نهایت

با شنیدن این کتاب می‌آموزید چگونه سرمایه و درآمد نمی‌تواند تضمین کننده دوام شما در بازار رقابت جهانی شود؟

اغلب وقتی به موفقیت یک شرکت فکر می‌کنیم، نخستین چیزی که به ذهنمان خطور می‌کند ارزش سهام شرکت و درآمدی است که از طریق فعالیت‌های تجاری عاید آن مجموعه می‌شود؛ اما در درازمدت موضوعاتی اهمیت پیدا می‌کند که اگر شرکت‌ها به آن بی‌توجه بمانند، نمی‌توانند موفقیت خود را به صورت طولانی‌مدت تضمین کنند. متأسفانه اکثر مدیران شرکت‌ها اهدافی کوتاه‌مدت مانند برتری بر رقیبان و رسیدن به بالاترین حد سود را متصور می‌شوند، اما این طرز تفکر از پایه اشتباه و ناکارآمد است.

لازم است مدیران هر مجموعه نسبت به آینده تجاری کسب‌وکار خود چشم‌اندازی بلندمدت داشته باشند؛ نه اینکه خود را با اهدافی کوتاه‌مدت محدود کنند. تجارتْ بازیِ بی‌نهایتی است که انتها ندارد. شرط لازم برای بقای شرکت‌ها، ایجاد خلاقیت و متمرکز شدن بر روی چیزهایی است که مشتری از آن‌ها می‌خواهد. با این حال اغلب مواقع شاهد این هستیم که شرکت‌ها تنها به دنبال فروش محصولات خود هستند و به چیزی که مشتری واقعاً به آن نیاز دارد، توجهی نمی‌کنند!

خلاصه‌کتاب صوتی بازی بی‌ نهایت راهکارهایی به شرکت‌ها ارائه می‌دهد که با کمک آن بتوانند دیدگاه خود را در مورد موفقیت کسب‌وکار تغییر دهند. با پیروی از این دستورالعمل‌ها می‌توان امید داشت که صاحبان کسب‌وکارها بتوانند در تلاطم بازارهای مالی، ثبات خود را حفظ کرده و به اهداف طولانی‌مدت خود دست یابند.

در این خلاصه‌کتاب به پرسش‌های زیر پاسخ داده خواهد شد:

۱. چرا سود و درآمد یک شرکت تضمین‌کننده موفقیت آن نیست؟

۲. چرا کارمندان شرکت فورد جرئت اعلام اخبار بد به مافوق خود را نداشتند؟

۳. چگونه نظریه اقتصاددانِ برنده جایزه نوبل، به نظام سرمایه‌داری آسیب زد؟

شنیدن خلاصه‌کتاب صوتی بازی بی‌ نهایت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران شنیدن خلاصه‌کتاب‌های موفقیت و کسب‌وکار پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از خلاصه‌کتاب صوتی بازی بی‌ نهایت

«وقتی در یک شرکت سود و درآمد حرف اول را بزند، نمی‌توان انتظار داشت که اصول اخلاقی در چنین مجموعه‌ای رعایت شود. این طرز فکر محدود به هیچ وجه با اهداف الهام‌بخشی که باید یک شرکت داشته باشد، همسو نیست. شرکت‌هایی که تنها به پول فکر می‌کنند و کارمندان و مشتریان فقط حکم ابزار را برایشان دارند، باعث ایجاد بی‌اعتمادی می‌شوند!

کارمندانی که در چنین شرکت‌هایی کار می‌کنند، فاقد اعتماد به نفس بوده و همواره عملکرد ضعیفی از خود نشان می‌دهند. آن‌ها احساس امنیت نمی‌کنند، چون به خوبی می‌دانند که کارفرما تنها به سود خود فکر می‌کند و نگرانی و دل‌مشغولی‌های آن‌ها هیچ اهمیتی ندارد. امکان ندارد چنین شرکت‌هایی در درازمدت موفق عمل کنند؛ چون انجام فعالیت‌های تجاری غیراخلاقی و غیرقانونی، بنیان آن‌ها را ضعیف و سست خواهد کرد.

متأسفانه جوّ بی‌اعتمادی و فقدان امنیت در چنین شرکت‌هایی باعث می‌شود کارمندان به اندازه کافی احساس راحتی نکنند. هیچ کس جرأت این را ندارد که در مورد مشکلات خود با کارفرما صحبت کند و ترجیح می‌دهند همچنان با نارضایتی به کار خود ادامه دهند.

این همان اتفاقی بود که در شرکت فورد افتاد. قبل از سال ۲۰۰۶ مدیریت فورد به عهده شخصی بود که طرز فکر محدودی در مورد تجارت داشت. او اغلب کارمندان را مورد سرزنش قرار می‌داد و کسی شهامت گله کردن و یا حتی انتقاد سازنده را نداشت؛ اما دیری نگذشت که آن مدیر عبوس با مدیرعاملی جدید به نام آلن مولالی جایگزین شد.

آن‌ها عادت کرده بودند که همیشه اخبار خوب را به مافوق خود برسانند؛ در واقع این کاری بود که مدیرعامل قبلی از آن‌ها خواسته بود.

مولالی دست به ابتکاری جالب زد. او جلسه‌ای با کارمندان خود تشکیل داد و از آن‌ها خواست که در جلسات هفتگی فقط اخبار بد را به او منتقل کنند. او با این کار احساس ترس در کارمندانش را از بین برد و از این طریق زمینه اعتماد را در میان خود و آن‌ها ایجاد کرد.

اعتمادسازی در تیم، سومین ویژگی تفکر نامحدود است که نباید نسبت به آن بی‌توجه بود. برگزاری جلسات منظم هفتگی یا ماهانه به شدت بر روی انگیزه کارمندان تأثیر می‌گذارد؛ البته به شرطی که مانند مدیرعامل سابق فورد با آن‌ها رفتار نکنید.

شرکت نفتی شِل یکی دیگر از نمونه‌های موفق در ایجاد اعتماد در میان کارکنانش است. بر اساس باور عموم، افرادی که در دکل‌های نفتی مشغول به کار هستند می‌بایست در محیط کاری، روحیه‌ای خشک و عاری از احساسات داشته باشند؛ اما شرکت شل این طرز فکر را با تشکیل جلسات گروهی تغییر داد. آن‌ها از کارکنان خود خواستند تا در مورد احساسات و روزمرگی‌های خود صحبت کنند و از این طریق توانستند میزان خسارات وارده به شرکت را تا ۸۴ درصد کاهش دهند! در واقع کار ساده‌ای مانند تخلیه احساسات توانسته بود بر روی بازده کاری کارکنان تأثیر چشمگیری بگذارد.

بسیاری از کارمندان تنها برای اینکه منافعشان به خطر نیفتد، دست به کارهایی می‌زنند که مدیران مجموعه از آن‌ها می‌خواهند. اگر ارزش‌های اخلاقی و تجارت عادلانه در دستور کار شرکت‌ها نباشد، کارمندان نیز مجبور به اطاعت خواهند شد. ادامه چنین رویکردی، اعتماد را در بین کارمندان از بین خواهد برد و این موضوع در درازمدت به ضرر شرکت‌ها خواهد بود.

هیچ بعید نیست کارمندی که امروز به خاطر شما مجبور به کاری غیراخلاقی می‌شود، فردا با گذاشتن یک کلاه بزرگ بر سر شما، شرکتتان را ترک کند!»