کتاب قلعه سفید
معرفی کتاب قلعه سفید
کتاب قلعه سفید نوشتهٔ اورهان پاموک و ترجمهٔ عین له غریب است. نشر چشمه این رمان معاصر ترکیهای را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب قلعه سفید
اورهان پاموک برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات سال ۲۰۰۶ است. کتاب قلعه سفید (The White Castle) رمانی است تاریخی و رسالهای است چندوجهی دربارهٔ مفهوم هویت و روابط مردمان شرق و غرب. در قرن هفدهم میلادی، پژوهشگری جوان و ایتالیایی که از ونیز به مقصد ناپل در حرکت است، اسیر شده و به قسطنطنیه منتقل میشود. او در آنجا به خدمت دانشمندی موسوم به «هوجا» بهمعنی استاد گرفته میشود. این فرد دقیقاً همزاد او است. طی چندین سال، او به هوجا علوم و فناوریهای غربی را آموزش میدهد، اما استاد اطلاعات بیشتری از او میخواهد؛ چرایی همزادبودن این دو نفر و این که آیا آنها میتوانند در صورت دانستن خصوصیترین رازهای هم، هویتشان را با هم عوض کنند یا خیر. کتاب حاضر در دنیایی آکنده از علوم خفیه و خشونتهای دهشتناک پی گرفته میشود و اثری خیالپرور و چندلایه است. این رمان، روایتگر داستان زندگی مردی از اهالی ایتالیا است که در قرن هفدهم میلادی، درست در ایام جوانی و اوج موفقیتهای علمی، گرفتار فاتحان ترک میشود تا با جهان غرب وداع کرده و باقی عمر خود را بهعنوان برده در قلمرو عثمانی بگذراند. اورهان پاموک در این رمان تاریخی که در سال ۱۹۹۰ جایزهٔ داستان مستقل خارجی را به دست آورده، رویارویی دنیای شرق و غرب و همچنین تقابل کهنه و نو را در زمینهٔ دانشاندوزی به مخاطبان نشان میدهد. یکی از موضوعاتی که در این داستان مورد توجه نویسنده قرار گرفته، تفاوت نوع نگرش انسانها نسبت به دانش است.
خواندن کتاب قلعه سفید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ترکیه و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره اورهان پاموک
اورهان پاموک در سال ۱۹۵۲ در استانبول به دنیا آمد. او در خانوادهای پرجمعیت و از لحاظ مالی تقریباً مرفه بزرگ شد و همین فضای خانوادگی الهامبخش فضای بسیاری از کارهای او مانند کتاب «چیدت بی و پسران» شد. پدربزرگ او مهندس عمران موفقی بود و از راه ساخت ریلهای راهآهن و کارخانه ثروت بسیاری به دست آورد. پدر اورهان مسیر پدربزرگش را دنبال کرد، اما عوض آنکه ثروتآفرینی کند، ثروتش را از دست میداد. اورهان مسیری کاملاً متفاوت اختیار کرد. او ۳ سال معماری خواند، اما بیآنکه این رشته را به پایان برساند، انصراف داد. در عوض در کلاسهای روزنامهنگاری ثبتنام کرد و در نهایت تصمیم گرفت که نویسنده شود. او در ۲۲سالگی نخستین رمان خود را با عنوان «جودت بیک و پسران» نوشت، اما ۴ سال زمان برد تا ناشری چاپ کتاب او را بپذیرد.
پاموک در سال ۱۹۸۴ کتاب «خانه خاموش» و در سال ۱۹۸۵ کتاب «قلعهٔ سفید» را نوشت که هر ۲ جوایزی از سوی منتقدان دریافت کردند. پس از انتشار کتاب «قلعهٔ سفید» بود که نیویورک تایمز نوشت: «ستارهای جدید از شرق ظهور کرده است؛ اورهان پاموک». با وجود استقبال منتقدان، مخاطبین عام دیرتر به نوشتههای پاموک گرایش پیدا کردند. «کتاب سیاه» شاید نخستین موفقیت چشمگیر پاموک در ترکیه بود. شهرت بینالمللی پاموک اما با کتاب «نام منْ سرخ» بیش از پیش گسترده شد. این رمان ترکیبی از ماجراجویی، عشق و معماهای فلسفی است که در قرن ۱۶ در استانبول رخ میدهد. داستان روایت ۹ روز برفی در حکومت عثمانی در سال ۱۵۹۱ است که جدالی از شرق و غرب را در روایتی پرکشش بیان میکند. این رمان به ۲۴ زبان دنیا ترجمه شد و در سال ۲۰۰۳ برندهٔ جایزهٔ بینالمللی ادبیات دوبلین شد.
در کنار شهرت نویسندگی، پاموک در ترکیه سابقهٔ قضایی نیز دارد. ملیگرایان ترک از او بهدلیل عنوانکردن این مسئله که در زمان حکومت عثمانی نسلکشی کردها و ارامنه در ترکیه رخ داده است، در سال ۲۰۰۵ شکایت کردند. او پس از محاکمه در دادگاه قضایی ترکیه بر اساس این جرم، مجبور به پرداخت جریمهٔ نقدی شد. پاموک دراینباره گفته است که دیگر امکان خودداری از بیان این مسئله را نداشت و اقدامش در راستای تلاش برای احیای حق آزادی بیان در کشورش بوده است. کتابهای پاموک عمدتاً روایتهایی هستند از سرگشتگی و بیهویتی که با رگههایی از تقابل ارزشهای شرقی و غربی ارائه میشوند. روایتهای او سبکی پستمدرنیستی همراه با پیچیدگی و رازآلودگی دارند. اورهان پاموک در سال ۲۰۰۶ نوبل ادبیات را دریافت کرد. او نخستین نویسندهٔ ترکی است که توانسته است نوبل ادبیات را کسب کند.
بخشی از کتاب قلعه سفید
«بدین ترتیب هر روز سرِ صبح با این امید به نوشتن مینشست که با اعادهٔ حیثیت در برابر بدیهایی که خود در طول آن روز خویشتن را به آن متهم میکرد، دستکم بخشی از آنچه دیروز از خویشتن خویش باخته بود را بازپس گیرد، اما هر شب در حالی از پشت میز برمیخاست که بخشی نو را از دست داده بود. دچار عقدهٔ حقارت شده بود و از اینرو دیگر مرا حقیر نمیشمرد. همین موجب میشد که مثل نخستین روزهای آشنایی با او دچار توهمی شوم که از قِبل آن خود را با او همتراز میپنداشتم. این، حتی بهتوهم، سرخوشم میکرد. اکنون دیگر او از من میترسید، چندان که نمیخواست وقتی مشغول نوشتن است من هم پشت میز باشم. این برای من خوب بود، اما خشمی که سالیان سال بود از او به دل گرفته بودم چنان زیاد شده بود که خود را از مهار آن عاجز میدیدم. به قصد انتقام، پیوسته در پی پیشروی بودم. نهتنها قصد پس کشیدن نداشتم، بلکه هر دم به فکر حملهای دیگر بودم؛ چنان که پیشتر برای او رخ داده بود، عیار کار از دست من هم دررفته بود. احساس میکردم اگر گامی پیشتر بروم و کاری بکنم که شکوتردید او به خود بیشتر شود، به همهٔ بدیهای خود اعتراف خواهد کرد و اگر من به این اعترافات مسلح شوم و با برنامهای سنجیده به تحقیر مداوم او بپردازم، کمکم جای من و او عوض خواهد شد، چنان که او بَدمَرد آن خانه باشد نه من، او بردهٔ آن خانه باشد نه من، او… دلایل قابلقبولی هم داشتم: گاهگاهی امیدوارانه بر آن میشد که مطمئن شود من در پی تحقیر و تمسخر او نیستم. مثل همهٔ کسانی که از ضعف اراده پیش از انجام هر کاری منتظر یا حتی محتاج تأیید دیگراناند، پیش از اقدام به هر کاری از من نظرسنجی میکرد، حتی در امور روزمرهٔ بیاهمیت: لباسش مناسب جایی که میرود هست یا نه، پاسخش به پرسشِ فلان را درست میدانم یا نه، دستخطش برای رسالهٔ بهمان زیباست یا نه… برای آنکه از سر یأس و سرخوردگی بازی را رها نکند، گاه کاملاً آگاهانه به تحقیر خود میپرداختم که این او را آراموقرار میبخشید. از نگاهش پیدا بود که در درون خود مدام به من ناسزا میگوید، اما دیگر هرگز به تنبیه من برنخاست، شاید از آنرو که اکنون خود را بیشتر از من مستحق تنبیه میدید.»
حجم
۲۳۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۰ صفحه
حجم
۲۳۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۰ صفحه