دانلود و خرید کتاب عطر باران سمیه نقی لو
تصویر جلد کتاب عطر باران

کتاب عطر باران

نویسنده:سمیه نقی لو
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۶از ۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب عطر باران

کتاب عطر باران نوشتهٔ سمیه نقی لو است. انتشارات آفرینش مهر این داستان معاصر ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب عطر باران

کتاب عطر باران داستانی ایرانی است که از آخرین روزهای آذر آغاز می‌شود. راوی از ترم سوم دانشگاه که رو به پایان بود، می‌گوید و می‌گوید که با «مژگان» روزهای آغازین دانشگاه دوست شده بودند. او دختری مهربان و متین است و وقتی صحبت می‌کند، هر آدمی در طنین کلام و نگاه زلالش غرق می‌شود. راوی از ویژگی‌های یادشده و منحصربه‌فرد او می‌گوید که برادر عزیزتر از جانش را مجنون کرد و از آن شور و شیطنت جوانی رهایش ساخت.

خواندن کتاب عطر باران را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب عطر باران

«تا خودم را به جایی که آورین گفت رساندم، هزار بار مرده‌ام و زنده شدم.

ماشین را کناری پارک می‌کنم، آورین را از دور می‌بینم که چند نفر در اطراف او بیتوته کرده بودند به او نزدیک می‌شوم، از این که ظاهرا آسیبی ندیده است خیالم راحت تر می‌شود.

- آورین.....

صدایش می‌کنم

مرا که می‌بیند کمی خودش را جمع و جور می‌کند و می‌خواهد با کمک دستش بلند شود.

- نگران نباشید..... چیزیم نیست....

می‌خواهم کمکش کنم اما با تمام توانی که دارد بلند می‌شود و من کوله‌اش را بر می‌دارم.

- بهتری؟ آسیب که ندیدی؟

دستی به پیشانی‌اش می‌کشد و می‌گوید.

- نه فقط شوکه شدم..... تو سرم درد پیچیده..... آروم نمیشه...

دستم را به سمت جایی که ماشین پارک شده، بلند می‌کنم و نزدیکش می‌شوم.

- ماشین اون سمته بذار کمکت کنم.....

از این که اجازه ندارم کمکش کنم کلافه می‌شوم و این کلافگی را با نفس‌های عمیقی که می‌کشم سعی می‌کنم آرام کنم.

به سمت ماشین می‌رود و می‌گوید:

- ممنونم خودم میام..... لطف کردی.

از چند خانمی که کنارش ایستاده بودند تشکر می‌کنم و خودم را به ماشین می‌رسانم.

می‌نشینم و کوله‌اش را روی صندلی عقب می‌گذارم.

- بریم درمانگاه یا بیمارستان؟ مطمئنی حالت خوبه؟

نگاهم می‌کند و گوشی‌اش را از جیب مانتویش بیرون می‌آورد.

- حالم خوبه آقا سپهر

شماره می‌گیرد و منتظر می‌شود.

- گفت عمل داره فکر نکنم جواب بده

ماشین را روشن می‌کنم که رو به من می‌کند و می‌گوید:

- فقط میشه یه مسکن برام بخری؟ سرم خیلی درد میکنه.....»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۰۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۷۵ صفحه

حجم

۲۰۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۷۵ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان