کتاب تختی، یک زندگی
معرفی کتاب تختی، یک زندگی
کتاب تختی، یک زندگی نوشتهٔ فرید مرادی است و انتشارات دوستان آن را منتشر کرده است. تختی سیاستگر و سیاستمدار نبود، ورزشکاری بود که از دلِ طبقات فرودست جامعه سربرکشید و به لطف صفات انسانی، قدرت پهلوانی و پیروزیهای درخشان ورزشی محبوب دلهای مردم شد. مردمی که از مشکلات زندگی بهتنگ آمده، کامهای برنیامده و آرزوهای درسینهمانده را در موفقیتهای او میجستند. مردی که میایستد، تا آخرین لحظه میجنگد و تسلیم نمیشود یا به سختی به آن تن میدهد.
مرگ تختی، مرگ آگاهی است در برابر جهالت و چشم فروبستن و به دامن قدرت درغلتیدن. تختی در راهی که برای زندگی و حتی مرگش برگزید، ذرهای منحرف نشد، مردانه ایستاد و به آنچه بدان باور و دلبستگی داشت پایبند ماند. به همین خاطر است که در فرهنگ ایرانی او ماندگاری یافته و یاد و خاطرهاش مدام و مکرر تکرار میشود. تختی شدن بدل به آرزوی بسیاری کسانی شده که پای در میدان ورزش میگذارند.
درباره کتاب تختی، یک زندگی
تختی محصول یک فرهنگ سنتی بود، در اندیشه او پهلوانی بیشتر جلوه داشت تا قهرمانی، از آغاز هم با انگیزه پهلوان شدن ورزش را شروع کرد، اما در جامعهای که مردمش آمال و آرزوهای خود را در پیروزیهای قهرمانانش جستوجو میکند، او نیز شاید ناخواسته در مسیر قهرمانی قرار گرفت. تختی در سفرهای متعدد خود، جهان را کشف کرد. نوگراییهای دنیای جدید را، اما نتوانست یا نخواست آنها را پذیرا باشد، نمیتوانست از فرهنگ سنتی که او را بارور کرده و پرورانده بود دست بکشد، این دوگانگی چیزی بود که همواره لنگر عدمتوازن در زندگیاش شد که بارزترین جلوه آن در زندگی زناشوییاش نمود پیدا کرد. تختی مردی بود که در منگنه دو دنیای کهنه و نو گیر کرده بود.
خانواده تختی سنتی بودند، سلسلهمراتب احترامآمیزی میان خود داشتند و احترام به بزرگتر از مهمترین سنن خانوادگی وی بود، اما تختی در ازدواجش این سنتها را نادیده گرفت و با دختری تحصیلکرده، دانشجو و کارمند دانشگاه پیوند زناشویی بست، دختری که پانزده سال هم کوچکتر از او بود. این دوگانگی که بعدها تبدیل به جنگ اعصاب مدام بین خواهران تختی و همسرش شد، یکی از گرهگاهها و بنبستهای زندگی او گردید.
شاید یکی از دلایل محبوبیت و ماندگاری او در فرهنگ ایرانیاسلامی مظلومیت است، در سپهر اندیشه ما آدمی که مورد ستم قرار میگیرد، محبوب دلها میگردد. در بُنمایههای فرهنگ تشیع مظلومیت امام حسین (ع) بدل به عنصری ماندگار و سمبل مظلومیت تاریخیدینی او در بطن فرهنگ عاشورا شده و همین مظلومیت و ناروایی که به او و خانوادهاش رفته اساس عزاداری برای او در بستر تاریخ و طی قرنها شده است. جامعه ایرانی که دلبسته و پاسدار فرهنگ تشیع نیز هست، در چهره تختی و زندگی او مظلومیت را میبیند و بر همین اساس مهر او را در بُن جانش نشانده است.
عنصر دیگر ماندگاری او جوانمردی است که در فرهنگی رسمی ایران به فتوت میرسد که خود برگرفته بر سیره و روش علیبن ابیطالب (ع) است. تختی میکوشید تا جوانمردانه رفتار کند، چه با حریفانی که پنجه در پنجه آنها میافکند، یا در آنچه به دستش میرسید که راحت آن را به دیگران میبخشید و گاه دست خودش تهی میماند. در این کتاب نمونههای بسیاری از این جوانمردیهای او نقل شده است.
تختی دو خصلت پهلوانی و قهرمانی را با هم داشت، پهلوانی در فرهنگ ایران جدا از قهرمانی است، پهلوان انسانی است که برای مردم زندگی میکند، برای آنان سینه سپر کرده و در حل مشکلات مردم همواره پیشقدم است، اما قهرمان در مسیر کسب پیروزی در میدانهای داخلی و خارجی و کسب عنوان و مدال است، تختی در عمر نهچندان بلندش برای خودش زندگی نکرد، هرآنچه به دست میآورد یا خرج خانوادهای میکرد که به نوعی همگی چشم به دست او داشتند یا در سفره مردم مینهاد. اگر بچه محلی شرور معتاد میشد او را بستری میکرد و کنارش میماند تا ترک کرده و به زندگی سالم برگردد، اگر دانشجویی تنگدست بود، خرج تحصیلش را میداد تا با آسودگی خیال درسش را بخواند، اگر کسی ناتوانی جسمی داشت پای به میدان مینهاد تا کاروکسبی برایش فراهم کند تا سربار کسی نباشد، اگر به دیدار شاه میرفت، بهجای درخواست برای خودش، برای رفع مشکلات دیگر کشتیگیران حرف میزد.
شاید مهمترین دلیل مرگ تختی، تنهایی هولناکی بود که او را در احاطه خود داشت. تختی در تمام زندگیاش کوشید تا برای مردمی بایستد که دوستش داشتند و او را تجلی آمال و آرزوهای خود میدانستند و وقتی فهمید دیگر چیزی ندارد که تقدیم مردم کند، رفتن را بر ادامه دادن زیر فشار و یا تن به ذلت سپردن ترجیح داد.
کتاب تختی، یک زندگی سعی میکند با نظرگاه جدید به زندگی تختی پرتو بیفکند.
خواندن کتاب تختی، یک زندگی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر میخواهید با جنبههای تازهای از زندگی تختی آشنا شوید این کتاب را حتما بخوانید. چنانچه تابهحال کتابی درخصوص زندگی تختی نخواندهاید، تختی، یک زندگی بهترین گزینه برای شماست.
بخشی از کتاب تختی، یک زندگی
«تختی چهار ماه پس از برگشت از مسابقات تولیدو ۱۹۶۶ در سی بهمن ۱۳۴۵ با خانم شهلا توکلی ازدواج کرد. تختی ۳۶ ساله با زنی بیستساله پیمان زناشویی بست، سئوال این است که تختی چرا اینقدر دیر دست به این کار زد. آیا تختی پیش از این به فکر ازدواج نبود یا زنی توجهش را جلب نکرده بود.
تختی تربیتی سنتی داشت، خودش مردی معتقد بود و بسیار چشمپاک، او در زندگی خود جز مادر و خواهران خود با زنی آشنایی نداشت. حسین شمشادی از دوستان تختی خاطرهای از چشمپاکی او تعریف میکند: «به اتفاق تختی در آلمان بودیم که جوانی ایرانی نزد وی آمد و به تختی گفت من با خانمی آلمانی که مسلمان است ازدواج کردهام و باردار است، میخواهم او را به ایران بفرستم، چون به کسی اعتماد نمیکنم و از جوانمردیهای شما شنیدهام میخواهم او را تا ایران همراهی کنید، چون با هواپیما میترسم او را به تهران بفرستم. تختی پذیرفت و هنگام برگشت به ایران هرجا توقف داشتیم، ما بیرون ماشین میخوابیدیم و به هتل هم که میرفتیم اتاق جداگانه میگرفتیم تا به ایران رسیدیم و این خانم را به منزلشان رساندیم، این خانم برای شوهرش نامه نوشته بود که اگر انسان واقعی وجود داشته باشد آن هم تختی است.»
دخترعموی تختی هم گفته: «ما سالها با هم در یک خانه زندگی میکردیم، خانه پدری ما در خانیآباد بود. پدر حسن و پدر تختی هر دو یخچالدار بودند. این دو برادر، در یک خانه زندگی میکردند و طبیعتاً ما بچهها با هم بودیم. از دوران کودکی تختی خاطرات فراوانی دارم. آنچه لازم میدانم بگویم چشمپاکی و نجابت تختی بود که در تمام سالهایی که ما در یک خانه زندگی میکردیم مانند یک برادر با من و سایر دخترانی که در خانه بودند رفتار میکرد.»
قرائنی در دست هست که حداقل از سال ۱۳۴۱ به بعد تختی قصد ازدواج داشته است. مادر وی نیز که میبیند کمکم سن پسرش درحال بالا رفتن است، برای ازدواج اصرار میکند، حتی یکی از دوستانش در سفری به آلمان به او میگوید که مادرت گفته دیگر وقت آن است که زنی دستوپا کنی و دخترهای آلمانی برای ازدواج مناسبند، اما تختی جوابی نمیدهد و نشان میدهد که بهطور جدی در این فکر نیست.
حسین عرب از دوستان نزدیک تختی میگوید تختی به دخترخانمی به اسم لیلا علاقه داشت، همه دوستان وی نیز موافق این ازدواج بودند، تنها مادر دختر حاضر نشد جواب مثبت بدهد، چون تختی عضو جبهه ملی بود، مادر آن دختر میترسید تختی را بازداشت و نگران آینده زندگی دخترش بود، آن دختر بعدها با پسر صاحب یک کارخانه دوچرخهسازی ازدواج کرد. او هم عاقبتبهخیر نشد، زیرا دو سال پس از ازدواج همسرش دچار بیماری سرطان شد و فوت کرد. این اتفاق پیش از مرگ تختی بود، این خانم تا چند سال پیش زنده بود.»
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۶۰ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۶۰ صفحه