دانلود و خرید کتاب جنون قدرت و قدرت نامشروع محمدرضا سرگلزایی
تصویر جلد کتاب جنون قدرت و قدرت نامشروع

کتاب جنون قدرت و قدرت نامشروع

انتشارات:نشر قطره
امتیاز:
۳.۵از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب جنون قدرت و قدرت نامشروع

کتاب جنون قدرت و قدرت نامشروع نوشتهٔ محمدرضا سرگلزایی است و نشر قطره آن را منتشر کرده است. این کتاب در باب فاشیسم، توتالیتاریسم و کاپیتالیسم است.

درباره کتاب جنون قدرت و قدرت نامشروع

کتاب جنون قدرت و قدرت نامشروع شامل مقالات مستقلی است که وجه مشترک آن‌ها شناخت و نقد قدرت نامشروع و فرایندهای شکل‌گیری و دوام آن است.

این مقالات نگاهی میان‌رشته‌ای دارند و نویسنده از اسطوره‌شناسی و فلسفه گرفته تا روان‌شناسی اجتماعی برای درک اینکه چگونه نهادهای قدرتِ نامشروع بر زندگی ما اعمال سلطه می‌کنند بهره برده‌ است.

نگاه چندوجهی این مجموعه از یک‌سو نقطهٔ قوت نویسنده است و از سوی دیگر نقطهٔ ضعف آن. قوت ازاین‌حیث که گسترهٔ وسیعی از نظریه‌ها و اندیشمندان را به خواننده معرفی می‌کند و خواننده بر اساس علاقه و رشتهٔ خود هر نظریه‌ای را که انتخاب کند پیگیری خواهد کرد. ضعف ازاین‌جهت که نویسنده نتوانسته‌ هیچ‌یک از نظریه‌ها را آن‌گونه که کارشناس آن حوزه در یک کتاب تخصصی به آن می‌پردازد وسیع و عمیق بشناساند.

خواندن کتاب جنون قدرت و قدرت نامشروع را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران نوشته‌های دکتر محمدرضا سرگلزایی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره محمدرضا سرگلزایی

 دکتر محمدرضا سرگلزایی متولد ۴ آبان ۱۳۴۹ در سیستان است. تحصیلات پزشکی خود را در دانشگاه علوم پزشکی زاهدان و تحصیلات روان‌پزشکی خود را در دانشگاه علوم پزشکی مشهد گذراند. علاقه‌مندی او به جنبه‌هایی از روان‌پزشکی است که با علوم انسانی عجین است: ادبیات، فلسفه، تاریخ، مذهب و جامعه‌شناسی. بنابراین تمرکز کاری او بر تدریس و تألیف است تا طبابت.

نشر قطره پیش از این کتاب‌های شخصیت سالم، اعتیاد از سبب‌شناسی تا درمان و یادداشت‌های یک روان‌پزشک را از این نویسنده منتشر کرده است.

از کتاب‌های دیگر او می‌توان مجموعهٔ شش جلدی مهارت‌های زندگی، (انتشارات همنشین)، حرف‌هایی برای امروزی‌ها، یک دو سه حرکت، انسان ـ فلسفه ـ عرفان، کوزه‌ای از آب بحر، و بفرمایید نوبت شماست (انتشارات بهار سبز) را نام برد.

بخشی از کتاب جنون قدرت و قدرت نامشروع

«زمانی که فاشیست‌ها در آلمان و اتریش روی کار آمدند، یونگ به قدرت رسیدن آن‌ها را یک پدیدهٔ مذهبی دانست و اسم این پدیده را مذهب اوباش نهاد!

فاشیست‌ها بر شانه‌های اوباش سوار می‌شوند:

تکنیک موفقیت آن‌ها این است که یک مذهب جدید خلق می‌کنند، مذهبی که در آن اطاعت از پیشوا تنها شرط رستگاری است!

در مذهب خلق‌شده توسط فاشیست‌ها، برخلاف اغلب مذاهب رایج عالم، نیازی به پرهیزکاری، پارسایی، درون‌نگری و ارتباط شخصی با الوهیت وجود ندارد. همهٔ آیین مذهبی در مناسک جمعی و با شور و غلیان هیجانات صورت می‌گیرد:

مراسم رژه، گردهمایی‌های عظیم خیابانی، تکان دادن پرچم‌ها و به بازو بستن بازوبندهایی که عضویت در آیین پیشوا را نشان می‌دهند.

اوباش کسانی هستند که فاقد یک هویت فردی و یک نظام ارزشی درونی هستند. آن‌ها نه تمایل به پارسایی و انضباط دارند و نه توان درون‌نگری و گوشه‌گیری و اعتکاف. پس برای چنین کسانی که همیشه دچار احساس گناه و احساس حقارت عمیق بوده‌اند مذهب فاشیست‌ها نور امید رستگاری است: به‌جای سکوت شعار بدهید و فریاد بزنید، به جای تنهایی برای شما اعتکاف گروهی فراهم می‌کنیم و به‌جای ارتباط درونی با الوهیت یک ارتباط جمعی با پیشوا را به شما پیشنهاد می‌کنیم. فاشیست‌ها به اوباش اعتمادبه‌نفس می‌دهند، به آن‌ها وعدهٔ تعمید و رستگاری می‌دهند و این همان چیزی است که اوباش به آن نیاز دارند.

این‌چنین است که فاشیست‌ها به راحتی لشکری از اوباش فراهم می‌آورند، لشکری که خشونت را عبادت می‌داند و همچون یک ماشین غول‌پیکر ارعاب و سرکوب به پیش می‌رود.

هیتلر راجع به نژاد بسیار حساس است، اما آموزهٔ نژادی او پر از تناقض و به لحاظ علمی بی‌اساس است. مفهوم نژاد هرگز تعریف نمی‌شود. مردم، نژاد، قبیله، گونه و ملت تقریباً به یک معنا به کار می‌روند! گرچه او مسئلهٔ نژادی را «کلید تاریخ جهان» می‌داند، واقعیات زیست‌شناسی و ژنتیک ربطی به او ندارند. نظریهٔ او منحصراً در خدمت تبیین و توجیه نفرت و تعصب پیروانش نسبت به «دیگران» قرار دارد. 

همچنین است یهودی‌ستیزی هیتلر: هیتلر همهٔ دشمنانش را بدون استثنا یهودی می‌داند. دموکراسی و جامعهٔ ملل، صلح‌طلبی، مارکسیسم و هنر مدرن همه از ابداعات یهودیت بین‌المللی هستند! به همین دلیل بین اوباش و پیشوا یک تفاهم عمیق ایجاد می‌شود. هیتلر علیه همهٔ نهادهای مدرن اعلام جنگ می‌کند، نهادهایی که برای اوباش غیرقابل درک و ثقیل‌اند، پس هیتلر به اوباش این پیام را می‌دهد: آنچه برای شما غیرقابل فهم است بد است، نابودش کنید!

حزب نازی در انتخابات ۱۹۳۲ پیروز شد، در ۱۰ می ۱۹۳۳ مراسم کتاب‌سوزان در برلین برگزار شد و در ۱۱ آوریل ۱۹۳۳ «پاک‌سازی» موزه‌ها و گالری‌ها آغاز شد! هیتلر در ۱۹۳۹ کشور آلمان را وارد جنگی بدسرانجام کرد. جنگی که پس از شش سال تخریب و کشتار با نابودی کشور و خودکشی پیشوا پایان یافت!»

AMIR.HEDI
۱۴۰۳/۰۱/۲۴

این از کتاب از دکتر سرگلزایی از اون دسته کتاب هاس که ارزش وقت صرف کردن داره.... بینظیره

یونا
۱۴۰۲/۰۹/۲۰

کتاب سلیس، ساده و بسیار مفید و لازم است

کاربر 7474232
۱۴۰۲/۰۹/۱۷

عالی

آرام‌آرام که در همه جای جهان نظام‌های حکومتی مبتنی بر سه‌گانهٔ اشرافیت خونی، ادعای نمایندگی خدا و پوتین و سرنیزه، آبروی خود را از دست می‌دهند و نظام‌های مبتنی بر سه‌گانهٔ تفکیک قوا، صندوق رأی و آزادی مطبوعات جایگزین آن‌ها می‌شوند، قدرت‌طلبان هم روش‌های خود را تغییر می‌دهند. اینجاست که دست در دست ستاره‌های موسیقی و سینما و ورزش عکس یادگاری گرفتن یکی از کارت‌های مهم بازی تصاحب قدرت می‌شود و غسلی برای پاک کردن رد پای جنایت: آب‌ها از آسیاب افتاده است، دارها برچیده، خون‌ها شسته‌اند.
Behrouz
سخنی از اینشتین نقل شده است با این مضمون که «نبوغ حدی دارد اما حماقت حدی ندارد!
farzan
تغییرات کلان فرهنگی زمانی اتفاق می‌افتد که تغییرات کلان اقتصادی اتفاق بیفت
farzan
«چون روباه می‌آید، چون شیر حکومت می‌کند، چون سگ می‌رود.»
farzan
جنایت‌های سازمان‌یافته و کلان زمانی محقق می‌شوند که «جنایت» تبدیل به «وظیفه» شود! شعبدهٔ رهبران توتالیتر همچون هیتلر، استالین و مائو این است که جنایت را تبدیل به تکلیف می‌کنند!
fateme I
کارل پوپر، یکی از نظریه‌پردازان برجستهٔ لیبرالیسم، می‌گوید: «اگر مرا به انتخاب بین عدالت و آزادی مخیر کنند من آزادی را انتخاب می‌کنم چرا که در یک جامعهٔ آزاد غیرعادلانه من آزادی دفاع از عدالت را دارم ولی در یک جامعه که به نام عدالت آزادی مرا گرفته باشند اگر عدالت محقق نشود من آزادی اعتراض را هم ندارم!»
Behrouz
در این بین، کسانی هم با سکوت در برابر جنایات نازی‌ها به «شر کهتر» تن دادند و «حسابگری شخصی» را جایگزین «مسئولیت مدنی» کردند، همان الگوی «ما نه سر پیازیم، نه ته پیاز!» که در فرهنگ ایرانی هم بسیار شایع است.  کارل یاسپرس در مقاله‌اش موضوع «گناه سیاسی» را مطرح کرد: همهٔ اعضای جامعه مسئول شیوهٔ حکومت جامعه‌اند و هرکس که از این مسئولیت مدنی شانه خالی کند در «گناه سیاسی» حکومت شریک و مقصر است.
farzan
مبنای مذهب قدرت یا «ایدئوکراسی» این است که آن کس که دارای قدرت است نمایندهٔ خداست، پس او حق صدور فتوا دارد و آنچه نهادهای قدرت بخواهند خواستهٔ خداوند است
farzan
آنچه روان‌شناسی باید به شکل تخصصی به آن بپردازد این است که چگونه انسان‌ها چماقی را که بر سرشان فرود می‌آید می‌پرستند. مسئله اینجا اسارت زبانی است. در واقع، نظام‌های سلطه شروع می‌کنند به خلق زبان جدید و با خلق زبان جدید راه تفکر مستقل، خلاق و پرسشگر را می‌بندند. درنتیجه، ما همان‌گونه فکر می‌کنیم که آن‌ها می‌خواهند. همین‌که به اژدهاک بگوییم ضحاک، باورمان می‌شود که مرد خنده‌رویی است. احتمالاً پدر مهربانی نیز باشد. پدر مهربانی که زائده‌هایی هم بر روی شانه‌اش دارد. بالاخره هر خانه‌ای پدری دارد و هر پدری هم ممکن است یک زائده‌هایی داشته باشد، گل بی‌خار کجاست؟! می‌بینید که «استعارهٔ پدر» چگونه نگاه ما به مسئله را تحریف می‌کند؟
Arfalito
خطر غرق شدن در افسانه‌هایی شبیه «شمس و مولانا» کم نیست. برخی با «رهبران سیاسی» چنان تعامل می‌کنند که گویا در مقابل یک مرشد خطاناپذیر افسانه‌ای قرار دارند! رهبران سیاسی بر اساس یک قرارداد اجتماعی دارای اختیارات ویژه شده‌اند نه بر مبنای ارائهٔ معجزه و کرامت!
Behrouz
جالب است بدانید علی‌رغم لغو کامل برده‌داری در انگلستان از ۱۸۲۷ و در آمریکا از ۱۸۶۵، در ایران تا سال ۱۹۲۸ میلادی برده‌داری آزاد بود و ایران پس از افغانستان (۱۹۲۳) و عراق (۱۹۲۴) برده‌داری را لغو کرد! در روز ۱۸ بهمن ۱۳۰۷، لایحهٔ دوفوریتی زیر در مجلس شورای ملی به تصویب رسید: «مادهٔ واحده ـ در مملکت ایران هیچ‌کس به‌عنوان برده شناخته نشده و هر برده‌ای به مجرد ورود به خاک یا آب‌های ساحلی ایران آزاد خواهد بود. هرکس انسانی را به‌عنوان برده خریدوفروش کند یا رفتار مالکانهٔ دیگری نسبت به انسانی بنماید یا واسطهٔ دیگری در حمل‌ونقل برده بشود محکوم به یک تا سه سال حبس تأدیبی خواهد بود.»
Behrouz
«حفظ قدرت به هر بهایی!» هنگامی‌که در جامعه‌ای نهادهای قدرت دچار چنین مذهبی شوند، گفتن حقیقت و پرده‌برداری از دروغ تبدیل به یک «عمل سیاسی» می‌شود و شما با «نه گفتن» به دروغ‌های بزرگ و «کلان‌روایت‌ها» یک «اپوزیسیون» محسوب می‌شوید!
Behrouz
کارل یاسپرس در مقاله‌اش موضوع «گناه سیاسی» را مطرح کرد: همهٔ اعضای جامعه مسئول شیوهٔ حکومت جامعه‌اند و هرکس که از این مسئولیت مدنی شانه خالی کند در «گناه سیاسی» حکومت شریک و مقصر است.
Behrouz
اوباش کسانی هستند که فاقد یک هویت فردی و یک نظام ارزشی درونی هستند. آن‌ها نه تمایل به پارسایی و انضباط دارند و نه توان درون‌نگری و گوشه‌گیری و اعتکاف. پس برای چنین کسانی که همیشه دچار احساس گناه و احساس حقارت عمیق بوده‌اند مذهب فاشیست‌ها نور امید رستگاری است: به‌جای سکوت شعار بدهید و فریاد بزنید، به جای تنهایی برای شما اعتکاف گروهی فراهم می‌کنیم و به‌جای ارتباط درونی با الوهیت یک ارتباط جمعی با پیشوا را به شما پیشنهاد می‌کنیم. فاشیست‌ها به اوباش اعتمادبه‌نفس می‌دهند، به آن‌ها وعدهٔ تعمید و رستگاری می‌دهند و این همان چیزی است که اوباش به آن نیاز دارند.
Behrouz
فاشیست‌ها بر شانه‌های اوباش سوار می‌شوند: تکنیک موفقیت آن‌ها این است که یک مذهب جدید خلق می‌کنند، مذهبی که در آن اطاعت از پیشوا تنها شرط رستگاری است! در مذهب خلق‌شده توسط فاشیست‌ها، برخلاف اغلب مذاهب رایج عالم، نیازی به پرهیزکاری، پارسایی، درون‌نگری و ارتباط شخصی با الوهیت وجود ندارد. همهٔ آیین مذهبی در مناسک جمعی و با شور و غلیان هیجانات صورت می‌گیرد: مراسم رژه، گردهمایی‌های عظیم خیابانی، تکان دادن پرچم‌ها و به بازو بستن بازوبندهایی که عضویت در آیین پیشوا را نشان می‌دهند.
Behrouz
ویژگی دیگر فاشیسم این است که دولت را در جایگاه مذهب می‌نشاند. فاشیسم برای حکومت مقامی قدسی قائل می‌شود به‌گونه‌ای که گویی حکومت تجلی الوهیت در زمین است!
Behrouz
«اگر مرا به انتخاب بین عدالت و آزادی مخیر کنند من آزادی را انتخاب می‌کنم چرا که در یک جامعهٔ آزاد غیرعادلانه من آزادی دفاع از عدالت را دارم ولی در یک جامعه که به نام عدالت آزادی مرا گرفته باشند اگر عدالت محقق نشود من آزادی اعتراض را هم ندارم!
farzan
مردم آلمان مردمی باسواد و متمدن و وارث کانت، شوپنهاور، نیچه، گوته، هگل و نیز باخ و بتهوون و صدها فیلسوف و ادیب و هنرمند بی‌نظیر بودند، تحلیل روان‌شناختی و فلسفی آنچه توسط آنان اتفاق افتاده به فهم شکل‌گیری استبداد، فاشیسم، توتالیتاریسم و جنایات سازمان‌یافته در جامعهٔ امروزی بیشتر کمک می‌کند.
Arfalito
در جنایات بزرگ و نظام‌مند به دنبال شخصیت‌های ضداجتماعی نگردید، شاگرداول‌هایی با معدل بالا و نمرهٔ انضباط بیست بدنهٔ ماشین‌های سرکوب را می‌سازند و نوابغ خودشیفته این کارمندان شریف، وظیفه‌شناس و مطیع را به «انجام وظیفه» مکلف می‌کنند! جنایت‌های سازمان‌یافته و کلان زمانی محقق می‌شوند که «جنایت» تبدیل به «وظیفه» شود!
Arfalito
یک روشنفکر می‌گوید وقتی رسانه‌های فراگیر سعی می‌کنند چیزی را نشان بدهند، شما حواستان را جمع کنید که چه چیزی را از شما پنهان می‌کنند. وقتی یک خبر بارها در اخبار تکرار می‌شود، وقتی یک سوژه مرتب روی بیلبوردهاست، شما بیشتر از اینکه به آن فکر کنید، فکر کنید چه چیزی پشت آن خبر یا سوژه پنهان می‌شود.
احسان رضاپور

حجم

۹۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۹۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۱۲,۰۰۰
۷۰%
تومان