دانلود و خرید کتاب نغمه‌هایی از پشت دیوار آرش رمضانی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب نغمه‌هایی از پشت دیوار اثر آرش رمضانی

کتاب نغمه‌هایی از پشت دیوار

معرفی کتاب نغمه‌هایی از پشت دیوار

«نغمه هایی از پشت دیوار» داستان‌ها یا بهتر است بگوییم خاطرات آرش رمضانی از درون زندان است. درد و اندوه زندان، روزهای بی‌معنا و زندگی تکرای، بیماری و رنج زندنیان، وضع و حال روحی انسان‌های دربند و... در این داستان‌ها صادقانه تصویر شده‌اند. رمضانی این داستان‌ها را زمانی که برای گذراندن طرح خود به عنوان روان‌شناس زندان فعالیت می‌کرده، نوشته است. دکتر محمدرضا سرگلزایی بر این کتاب مقدمه‌ای دلنشین نوشته است: «خاطره‌های "آرش رمضانی" از زندان، اندوه خوشایندی به جانم انداخت و من به جان خودم افتادم تا کشف کنم که چرا این اندوه اینقدر زیباست، خیال می‌کنم که کشف کردم: "آرش با ما صادق است" آرش تلاش نکرده است تا با شعارهای روانشناسی عامه‌پسند، تلخی و اندوه را بزک کند و آخرِ شاهنامه را خوش کند. آرش روایتی صادقانه از تراژدی زندگی ارائه می‌کند، تراژدی دردناکی که در زندان، بیمارستان، تیمارستان، آسایشگاه معلولان و گورستان تغلیظ می‌شود، چسبنده می‌شود، لزج می‌شود و گریز از آن حتی برای لغزنده‌ترین ذهن‌های خودفریب هم غیرممکن است.» رمضانی هر داستان این کتاب را در گویاترین و کوتاه‌ترین و تاثیرگذارترین حالت نوشته است. داستان‌های این کتاب همچون تلنگری کوبنده و بی‌تعارف‌اند و معمولا در جملات پایانی ضربه خود را می‌زنند.
نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۲۶)
زندان دقیقا به قدر جامعه، محدود و ظالم و درنده است اما چون کوچک‌تر است و دیوارهایش با سهولت بیشتری قابل رویت‌اند، همه چیزش بیشتر دیده می‌شود. زندان فقط یک نمونه کوچک شده از جامعه‌ست با همهٔ مختصات آن. حتی با همه جزییات آن.
نسرین نیکبخت
ممکن است درمانگرانِ آن جامعهٔ بیمار که غرق در سود حاصل از بیماری جامعه‌اند، هرگز قدمی برای اصلاح اساسی جامعه برندارند و صرفا به درمان اشخاص بپردازند که سود و آرامش بیشتر در عین حال ریسک و خطر کمتری دارد. اما من چنین نقشی برای خودم در نظر نداشتم من نمی‌خواهم از این چرخهٔ معیوب منتفع باشم، سود ببرم و شاد باشم.
نسرین نیکبخت
چه در زندان بزرگ چه در زندان کوچک، به قول میشل فوکو در کتاب «مراقبت و تنبیه»، روانشناسان فقط خرده‌کارپردازانی هستند که وظیفه‌شان مفعولیت است! یعنی روانشناس هیچ نقشی در مسایل کلان جامعه ندارد و فقط باید آسیب‌های تولید شدهٔ تمدن را درمان کند و به نوعی، روانشناس فقط آرایشگر جامعه‌ست! آرایشگری که کارش چند صباحی می‌درخشد اما این زوائد، مجددا می‌رویند و تولید مثل می‌کنند. این برای معیشت روانشناسان خیلی خوب است چون هم‌زمان که در حال درمان مردم‌اند، جامعهٔ بیمار، در حال بازتولید بیماری برای سایرین و حتی همان درمان‌شدگان است.
نسرین نیکبخت
چون بین زندانیان و زندانبانان یک شکاف ایجاد شده بود! شکافی رفع نشدنی! زندانی هرگز نمی‌توانست زندانبان شود، هرگز نمی‌توانست این خشم و عقده‌ای که بر سرش تخلیه می‌شود را به آنان بازگرداند، زندانی حاکمِ سرنوشت خودش نبود و سرنوشتش در دست کسانی بود که هیچ اهمیتی برای چیزی که در دست‌شان بود قائل نبودند. وقتی چنین شکافی ایجاد شود، وقتی اعتماد بین طبقات از بین برود، حتی زندانیانِ درستکار بند هم با مسئولین همکاری نمی‌کنند چون به این نتیجه می‌رسند که همان زندانیِ خلافکار، هرچقدر هم ناسالم باشد، باز از مسئولینِ بی‌لیاقت بهتر است. این شکافِ اعتمادی در هیچ زندانی بین زندانیان و مسئولین نباید بوجود آید!
نسرین نیکبخت
او آن کسی بود که هرگز در فیلم‌ها ندیده‌ایم. او قرار نبود با یک دختر پولدار ازدواج کند و خوشبخت شود قرار نبود استعدادش توسط یک کارخانه‌دار کشف شود، قرار نبود به صورت اتفاقی میلیونر شود، جمال مالیکِ «میلیونر زاغه‌نشین» نبود، فردینِ «گنج قارون» نبود، او قرار بود روزی در گوشهٔ خیابان یا اتاق زندان بمیرد. با هزاران آرزو و اندوه بر دل. او آینه حقیقت‌نمای ما بود. آینه‌ای که هیچ‌کس حاضر نیست در آن نگاه کند. آینه‌ای که سنگش می‌زنند تا نگاهش نکنند. او دروغگویی ما را نشان می‌داد. دروغگویی همهٔ ما را.
نسرین نیکبخت
لاهوتی که در طول تمام آن سال‌ها توانسته بود داغِ خیانت عشقی را با توسل به دوتارش حمل کند و دم بر نیاورد، با شکستن ساز، شکسته و فروریخته بود و چون کودکِ مادر مرده‌ای می‌گریست و خود را پایان یافته و بازنده می‌دید.
نسرین نیکبخت
این سرنوشت انسان است، اگر در برابر محدودیت‌هایش بایستد و قیام کند، باید متحمل رنج‌های جدید شود و محدودیت‌ها و ظلم‌های جدید را بپذیرد. در عذاب وجدان از شکستن تابو و بتِ پدری و بتِ مادری بسوزد. اما اگر محدودیت‌هایش را بپذیرد و هرگز کنارشان نگذارد، هیچگاه به اصل و ذات خویشتنش دست نخواهد یافت. چطور می‌شود هم خودمان باشیم هم روبات‌هایی فاقد قدرت اعتراض؟ همین‌که مختار خلق شده‌ایم یعنی پیشاپیش و جبرا معترض خواهیم بود. جبرا متمرد خواهیم بود. نباید انتظار پذیرش محض از موجودی داشت که ذاتا عاصی است.
نسرین نیکبخت
کاش آزادی، عادلانه توزیع شده بود آنوقت جای خیلی‌ها عوض می‌شد.
نسرین نیکبخت
روزی ازش در مورد مرگ پرسیدم. پرسیدم که آیا به آن فکر می‌کند؟ گفت آدم جز مرگ‌اندیشی کار مفید دیگری نمی‌تواند داشته باشد. گفتم نکته عجیب در مورد مرگ این است که ما آن را تجربه نمی‌کنیم! چون برای تجربه کردن، لازم است زنده باشیم و وقتی بمیریم دیگر نیستیم تا چیزی را تجربه کنیم. گفتم به نظرم در آن لحظات آخر، زندگی کش می‌آید و به ابدیت می‌پیوندد. چون هرچه فروغ زندگی در ما کم‌رنگ‌تر می‌شود امکان تجربه کردن مرگ را از ما می‌گیرد و ما هر چه به مرگ نزدیک‌تر می‌شویم، از آن دورتر می‌شویم.
نسرین نیکبخت
شادی پرتناقض بود. او درون خودش تنها و منزوی بود. ترسیده بود درست مانند گربهٔ منزوی‌اش. اما از خودش فرار می‌کرد، از غم به خنده گریز می‌زد. از تنهایی به جمع‌هایی که حرفش را نمی‌فهمیدند... اما آخرش چه؟ ته قصه با گربه‌اش روبه‌رو بود! آیینهٔ تمام نمای درونیات‌اش. روزی ازش در مورد
نسرین نیکبخت

حجم

۱۳۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۰۶ صفحه

حجم

۱۳۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۰۶ صفحه

قیمت:
۵۸,۵۰۰
تومان