کتاب خدای کشتار
معرفی کتاب خدای کشتار
کتاب خدای کشتار نوشتهٔ یاسمینا رضا و ترجمهٔ مائده طهماسبی است. نشر قطره این نمایشنامهٔ فرانسوی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب خدای کشتار
کتاب خدای کشتار چهار شخصیت اصلی دارد. «ورونیک اولیه»، «میشل اولیه»، «آنت ری» و «آلن ری» شخصیتهای این نمایشنامه هستند که همگی بین چهل تا پنجاه سال دارند. اتفاقات در یک اتاق پذیرایی میافتد که اشیای بسیاری در آن وجود ندارد و فضا واقعگرایانه نیست. این نمایشنامه به زبان فرانسوی نوشته شده است و در همان سالی که منتشر شد به اجرا درآمد. یاسمینا رضا با قلمی بسیار ساده و شیوا مینویسد. او در کتابهایش به روابط انسانی و ذات بشر توجه ویژهای دارد.
اولین صحنهای که خواننده با آن مواجه میشود سالن پذیرایی است و دیدار دو خانواده با یکدیگر، اما علت این ملاقات چیست؟ فضا جدی، صمیمی و آکنده از تفاهم به نظر میرسد. شاید ملاقاتی دوستانه باشد، اما مکالمات بسیار رسمی پیش میرود. انگار این ملاقات عمیق و جدیتر از یک دیدار دوستانه است. گویا ماجرا از این قرار است که «فردیناند» پسر ۱۱ سالهٔ خانوادهٔ «ری» با چماق به دندان همکلاسی خود یعنی «برونو اولیه» آسیب زده است. پس این یک ملاقات برای دلجویی و تفاهم است، اما قرار نیست ماجرا به همین راحتیها پیش برود. دو خانواده به مخاطب نشان خواهند داد که در پس ظاهر انسانها چه باطنی در گوشهای دنج جا خوش کرده است. گفتوگوی بین دو خانواده از دندان آسیبدیدهٔ برونو شروع و به مسائل حاشیهای میرسد. مکالمات یکدست نیستند و اوج و فرودهایی شکل میگیرد، صحبتها از حاشیه به مسئلهٔ اصلی میپرد و برعکس. کمکم آتش دو طرف تند و تندتر میشود. در نمایشنامهٔ خدای کشتار تقابل دو دیدگاه را میبینیم. «ورونیک» به اخلاقیات پایبند است، اما «آلن» فکر میکند حق با کسی است که زور بیشتری دارد. داستان ساده است، اما عمقی بهاندازهٔ تاریخ بشریت دارد. در لابهلای صفحات کتاب «خدای کشتار» پوستهٔ متمدن بشر شکافته میشود و واقعیت باطن بشر خود را به نمایش میگذارد.
میدانیم که نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان»، «علیرضا نادری» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب خدای کشتار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی بهویژه ادبیات نمایشی معاصر فرانسه پیشنهاد میکنیم.
درباره یاسمینا رضا
یاسمینا رضا در یک می ۱۹۵۹ در پاریس از پدری نیمهایرانی و نیمهروس و مادری مجارستانی به دنیا آمد. کار حرفهای را با بازیگری آغاز کرد. در سال ۱۹۸۷، نخستین نمایشنامهٔ خود با نام «گفتوگوهای پس از خاکسپاری» را نوشت که با موفقیتی چشمگیر مواجه شد و جایزهٔ «مولیر» را از آن خود کرد. پس از آن «مسخ» به قلم فرانتس کافکا را برای اجرایی از «رومن پولانسکی» ترجمه کرد و دوباره جایزهٔ «مولیر» را کسب کرد. در سال ۱۹۹۴ با نمایشنامهٔ «هنر» به اوج شهرت رسید و در سال ۱۹۹۸ برندهٔ جایزهٔ «تونی» شد. چند سال بعد، نخستین رمان خود به نام «حرمان» را نوشت. از آثار مشهور او میتوان به «خدای کشتار»، «مرد اتفاقی» و «اندوهی ژرف» اشاره کرد.
بخشی از کتاب خدای کشتار
«ورونیک: میدونستین که اون نمیخواست فردیناند رو لُو بده.
میشل: نه، اون نمیخواست.
ورونیک: این کارش واقعاً تأثیرگذار بود، بااینکه صورتش متلاشی و دندونهاش شکسته بود. اصلاً نمیخواست اون رو لُو بده.
آنت: میتونم تصور کنم.
میشل: اما روراست باشیم، ورونیک، بیشتر به همین دلیل بود که دلش نمیخواست ازطرف همکلاسیهاش بهش عنوان «خبرچین» بدن، این چیزی غیر از شجاعته.
ورونیک: درسته، اما شجاعت هم یه جور روحیهٔ اجتماعیه.
آنت: طبیعیه... و چطور...؟ خُب، منظورم اینه که پس شما چطور متوجه شدین که اون فردیناند ما بود؟
ورونیک: ما براش توضیح دادیم که اون هیچ لطفی به فردیناند نمیکنه اگه با این کارش ازش حمایت کنه.
میشل: ما بهش گفتیم، اگه این پسر فکر کنه برای کاری که انجام داده تنبیهی وجود نداره، چرا باید عملش رو تکرار نکنه؟
ورونیک: ما بهش گفتیم، اگه ما جای والدین اون پسر بودیم، حتماً برامون خیلی ارزش داشت به ما اطلاع داده بشه.
آنت: طبیعیه.
آلن: (موبایلش میلرزد.) بله، (رو به بقیه در اتاق) منو ببخشین لطفاً. (او از جمع دور میشود و همانطوری که صحبت میکند یک روزنامه از داخل کیفش بیرون میآورد.)... بله، موریس، خیلی متشکرم که جواب تلفنم رو دادین. بله در مجلهٔ اکو۶ی امروز، اون قسمت رو براتون میخونم...
«بنا به نوشتهٔ یک مجلهٔ انگلیسی به نام لانست۷ دیروز مقالهای از دو محقق استرالیایی به چاپ رسیده که عوارض جانبی مانند کمشنوایی و اختلال در حرکت ماهیچهها و مفاصل، در قرصهای آنتریل۸ که شرکت دارویی ورنز۹ برای پایین آوردن فشار خون به بازار فرستاده، دیده شده است...» واقعاً کی اونجا مواظب نوشتههای مطبوعاتیه؟... بله، این یه فاجعهست. نه، چیزی که واقعاً حالم رو بدتر میکنه جلسهٔ دو هفته دیگهٔ سهامدارهاست. خودتون رو برای منازعات اونجا آماده کردین؟... باشه... و موریس، موریس از رئیس قسمت روابطعمومی سؤال کنین که آیا در روزنامههای دیگه هم چیزی نوشتن؟... تا بعد (تلفن را قطع میکند.) خواهش میکنم من رو ببخشین.
میشل: شغل شما؟
آلن: وکیلم.»
حجم
۴۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۴۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
نظرات کاربران
باوجود نظرات مثبتی ک برای این نمایشنامه وجود داشت اما من خیلی اون رو نپسندیدم،نه داستان گیرایی داشت و نه دیالوگ موندگاری،تنها نکته مثبتش حجم کمش بود