کتاب زن خوب ایالت سچوان
معرفی کتاب زن خوب ایالت سچوان
کتاب زن خوب ایالت سچوان نوشتهٔ برتولت برشت و ترجمهٔ مهدی زمانیان است. نشر افکار این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این نمایشنامه یکی از مهمترین آثار نمایشی جهان به قلم نویسنده، کارگردان و نظریهپرداز نامدار آلمانی است. این نمایشنامه که قصهٔ آن در مرکز ایالت سچوان، یک شهر چینی نیمهاروپایی میگذرد، نمایشنامهای تمثیلی بهشمار میرود. نویسندهٔ این نمایشنامه با استفاده از داستانی افسانهمانند یکی از مهمترین دغدغههای اجتماعی خود را بیان میکند.
درباره کتاب زن خوب ایالت سچوان
کتاب زن خوب ایالت سچوان به قلم نمایشنامهنویس آلمانی برتولت برشت و با همکاری «مارگارت استفین» و «روث برلاو» نوشته شده است. این نمایشنامه نمونهای از گونهٔ «درام غیرارسطویی» است که آن را تحتعنوان درام «اِپیک» (حماسی) نیز میشناسیم. بنیانگذار این نظریهٔ نمایشی که هم بر فرم نمایشنامه و اندیشهٔ آن و هم بر فرم اجرا اثرگذار بوده است، برتولت برشت بود. او در این باره در کتاب نظری خود «دربارهٔ تئاتر» توضیح داده است. تئاتر اپیک، فرمی دراماتیک است که آن را در قیاس با فرم «تئاتر ارسطویی» (نمایشنامهٔ کلاسیک) درمییابیم.
نمایشنامهٔ زن خوب ایالت سچوان با شخصیت «وانگ» که آبفروش است، آغاز میشود. او خطاب به تماشاگران توضیح میدهد که در حومهٔ شهر منتظر ظهور پیشگوییشدهٔ چندین خدای مهم است. این خدایان به زودی از راه میرسند و از وانگ میخواهند که برای آنها پناهگاهی برای شب پیدا کند. آنها که بهدنبال انسانهای خوب سفر کردهاند، خستهاند. این خدایان بهدنیال انسانهایی هستند که هنوز بر اساس اصولی که آنها ارائه کردهاند، زندگی میکنند، اما درعوض فقط طمع، شر، نادرستی و خودخواهی را یافتهاند. همین امر در ایالت سیچوان نیز صادق است: هیچکس این خدایان را قبول نمیکند، هیچکس زمان یا وسیلهای برای مراقبت از آنها ندارد، هیچکس بهجز «شنتن» که شخصیتی روسپی، جوان و بیچاره است، آنها را تحویل نمیگیرد. سرانجام خدایان تنها یک نفر را مییابند که نیک و پاک است و او همین روسپی سادهدل قصه است؛ بااینحال شنتن هم خوشبخت نیست؛ زیرا نیکی برای او دشواریهای فراوانی پدید آورده است. خدایان به او مبلغ قابلتوجهی هدیه میکنند تا دکانی برای خود تهیه کند و آبرومندانه به کسبوکار بپردازد، اما این روسپی بهدلیل خوشقلبی خود درآمدی را که نتیجهٔ کارش است به تهیدستان میبخشد و خودش بیچیز میشود.
برشت در نگارش این نمایشنامه از ۲ ترفند استفاده کرده است؛ یکی استفاده از روایت افسانهای و کاراکتر مضحک خدایانی که در جستجوی انسانی خوب به زمین آمدهاند و دیگری استفاده از یک تکنیک نمایشی؛ شخصیت اصلی نمایشنامه شنتن، با زدن یک ماسک در نقش پسر عموی خیالی خود ظاهر میشود. این نمایشنامه کمتر دغدغهٔ شخصیتپردازی دارد. اگر در نظر بگیریم که شخصیتپردازی یکی از عوامل مهم واقعپنداری است و ضمناً با ذات روایت افسانهای هم منافات دارد، سرانجام میتوان به علت این کار نویسنده پی برد.
نمایشنامهٔ زن خوب ایالت سچوان گرچه از لحاظ فرم با بیشتر آثار معروف برتولت برشت متفاوت است، اما میتوان گفت تا حدود زیادی مظهر تفکرات اوست. مضمون نمایشنامه را میتوان بهسادگی اینگونه بیان کرد: هیچکس در شرایط کنونی حاکم بر جهان نمیتواند پاک باشد. درک درونمایهٔ موردنظر نویسنده آسان است و نیاز به کوشش فکری پیچیدهای ندارد. برشت در این اثر میخواهد ثابت کند که فقط زمانی میتوان در یک جامعهٔ سوداگر زیست که شخصیتی ۲گانه داشت؛ یعنی ضمن اینکه مثلاً یک روسپی بود، از ویژگیهای خیر و خوبی نیز بهره داشت.
انسان نیک سچوان (زن نیک ایالت سیچوان) به اعتقاد بسیاری از منتقدان، یکی از بهترین نمونههایی است که برتولت برشت در آن نظریهٔ «بیگانهسازی» خویش را عملاً نشان میدهد. ترجمهٔ حاضر به قلم «مهدی زمانیان» در دههٔ ۱۳۵۰ انجام و منتشر شده است.
خواندن کتاب زن خوب ایالت سچوان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی پیشنهاد میکنیم.
درباره برتولت برشت
اویگن برتولد فریدریش برشت ۱۰ فوریهٔ ۱۸۹۸ در آگسبورگ آلمان به دنیا آمد. او نویسنده، کارگردان و نظریهپردازی نامدار و معاصر آلمانی است.
برشت در کودکی با کتاب مقدس آشنا شد. این آشنایی تأثیری همیشگی بر قلم او گذاشت. ۱۶ساله بود که آتش جنگ جهانی اول شعلهور شد. او کمی بعد مقالهای ضد جنگ نوشت و تا مرز اخراج از مدرسه پیش رفت. از سال ۱۹۱۶ مقالات برشت با نام جدید «برت برشت» منتشر شد. او در سال ۱۹۱۷ پیش از آن که بهعنوان سرباز به خدمت ارتش درآید، به توصیهٔ پدرش دورهٔ پزشکی دانشگاه مونیخ را آغاز کرد تا بهاینوسیله از جنگ دور بماند. در همین زمان بود که درام را نزد «آرتور کوتشر» آموخت. برشت پس از بازگشت به آگسبورگ در پاییز ۱۹۱۸ به ارتش فراخوانده شد؛ او در قامت یک نیروی درمانگر پا به میدان جنگ گذاشت، جنگی که یک ماه پس از حضور برشت به پایان رسید. برشت در سال ۱۹۱۷ رابطهای عاطفی را با معشوقهاش «پائولا» آغاز کرد؛ فرزندش فرانک از این رابطه متولد شد. فرانک در جنگ جهانی دوم در جبههٔ شرقی و درحالیکه برای نازیها میجنگید، کشته شد.
برشت کار هنری خود را با ایفای نقش در نمایشهای کوچک آغاز کرد. نخستین نمایشنامهٔ او «بَعَل» نام داشت که آن را در ۲۰سالگی و تحتتأثیر مکتب ادبی اکسپرسیونیسم نوشت. بعل شاعری جوان و بیاهمیت نسبت به قراردادهای کهن اخلاقی و اجتماعی است که در پی ارضای تمایلات درونی خود هیچ مرزی نمیشناسد؛ شخصیتی که صبغهٔ فکر برتولت برشت را میتوان در سیمای او دید. «آوای طبل در شب» دومین نمایشنامهٔ برشت است که آن را بین سالهای ۱۹۱۹ و ۱۹۲۰ نوشت. این نمایشنامه نیز از اکسپرسیونیسم «ارنست تولر» و «گئورگ تایزر» تأثیر گرفته است. سومین نمایشنامهٔ او نیز «در جنگل شهر» نام داشت. برشت برای این ۳ نمایشنامهٔ اولش جایزهٔ معتبر کلایست را دریافت کرد.
«آدم آدم است» نمایشنامهٔ مهم دیگری از برتولت برشت است. او برای اولین بار در این اثر از سبک ابداعیاش در تئاتر پردهبرداری کرد. ویژگی مهم این نوع نمایش «فاصلهگذاری» است؛ جاییکه ویژگیهای ذاتی نمایش نهتنها کمرنگ نشده، که تقویت نیز میشود. برتولت برشت نوشتن این نمایشنامه را در سال ۱۹۲۶ به پایان رساند. او در سال ۱۹۲۶ اپرای «سه پولی» را با اقتباس از اپرای بالهٔ «پول گدایان» از جان گی آفرید. اپرای دوم او «عظمت و انحطاط شهر ماهاگونی» نام داشت که اولین بار در قالب نمایش کمدی موزیکال «ماهاگونی» به صحنه رفت.
نمایشنامههای دیگر برشت عبارت هستند از نمایشنامهٔ آموزشی «بادنی»، «ژان مقدس کشتارگاهها»، «آنکه گفت آری و آنکه گفت نه»، «تدبیر»، «مادر»، «استثنا و قاعده»، «مقدسین و مقدسان»، «گالیله»، «کلهگردها و کلهتیزها»، «ترس و نکبت رایش سوم»، «تفنگهای بانو کارار»، «ننه دلاور و فرزندانش»، «زندگی گالیله»، «انسان خوب سهچوان»، «ارباب پونتیلا و نوکرش ماتی»، «صعود محتاطانه آرتورو اوی»، «داستان سیمون ماشار»، «شوایک در جنگ جهانی دوم»، «دایره گچی قفقازی»، «روزهای کمون» و... .
کتاب «جلادان هم میمیرند» نیز از آثار این نویسنده است که در سال ۱۹۴۳ با کارگردانی فریتس لانگ بهصورت فیلم سینمایی ساخته شد؛ همچنین او در کتاب «درباره تئاتر» درمورد نظریهاش توضیح میدهد.
برتولت برشت که در سالهای واپسین عمرش شعر معروف «مرثیههای باکوف» را سرود در ۱۴ اوت ۱۹۵۶ بر اثر عارضهٔ قلبی در برلین درگذشت.
بخشهایی از کتاب زن خوب ایالت سچوان
«هفت. حیاط پشت مغازهٔ شنته
(روی یک گاریدستی مقداری اثاث خانه قرار دارد. شنته و شین مشغول جمع کردن رختها از روی طناب هستند.)
شین: نمیفهمم چرا تا سر حد امکان برای حفظ مغازهات مبارزه نمیکنی؟
شنته: آخر چطور؟ من پول کرایه را ندارم. تازه دویست دلار آن زوج پیر را هم باید همین امروز پس بدهم؛ ولی از آنجا که آن را به شخص دیگری دادهام، مجبورم اجناسم را به خانم میچو بفروشم.
شین: پس فاتحهٔ همهچیز خوانده شده. نه شوهری، نه توتون و تنباکویی و نه سروسامانی. این است عاقبت کار کسی که میخواهد بهتر از دیگران باشد. حالا با چه منبع درآمدی میخواهی زندگی کنی؟
شنته: نمیدانم. شاید بتوانم از راه تنباکوپاککنی چندرغاز به دست بیاورم.
شین: راستی شلوار آقای شویتا اینجا چه کار میکند؟ لابد برهنه از اینجا رفته است!
شنته: او یک شلوار دیگر هم دارد.
شین: مثل اینکه گفتی برای همیشه اینجا را ترک کرده. پس چرا شلوارش را نبرده؟
شنته: حتماً دیگر به آن احتیاجی نداشته.
شین: پس آن را جزو چیزها نگذارم؟
شنته: نه.
(آقای شوفو با عجله داخل میشود.)
شوفو: لازم نیست توصیحی بدهید. خودم همهچیز را میدانم. شما داروندار و عشق خود را فدا کردید تا زندگی زوج پیری که به شما اعتماد کردهاند، از هم نپاشد. بیهوده نیست که اهالی این محله که به همهکس بدگماناند و چشم دیدن هیچ احدی را ندارند، لقب فرشتهٔ محلههای فقیرنشین را به شما دادهاند. نامزدتان نتوانست خودش را به پایه و مرتبهٔ اخلاقی شما برساند. به این دلیل، شما او را ترک کردید و حالا میخواهید مغازه را، این جزیرهٔ کوچک را که پناهگاه افراد بیشماری است، بفروشید. من نمیتوانم همانطور بایستم و ناظر این کار باشم. من صبحها از پنجرهٔ مغازهام شما را هنگام توزیع برنج میان مردم بینوایی که جلو مغازهٔ شما جمع میشدند، میدیدم. آیا نیکی باید منکوب شود؟ آه! ای کاش به من اجازه میدادید که شما را در انجام کارهای خیر یاری دهم. نه، نمیخواهد حرفی بزنید. من قصد ندارم همین الان از شما جواب بگیرم. انتظار ندارم بلافاصله قول بدهید که کمک من را میپذیرید. (دفترچهٔ چک خود را بیرون میآورد، چک سفیدی را امضا میکند و روی گاریدستی میگذارد.) من این چک را امضا میکنم و به شما اجازه میدهم هر مبلغی را که ضروری بدانید، در آن بنویسید. خودم هم بدون کوچکترین چشمداشتی، سرشار از قدردانی و سپاس، ازخودبیخود و ساکت و آرام از اینجا بیرون میروم. (خارج میشود.)»
حجم
۱۲۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۶ صفحه
حجم
۱۲۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۶ صفحه
نظرات کاربران
کتابی مفهومی، فلسفی، اجتماعی در قالب یک داستان زیبا