دانلود و خرید کتاب اگنس نام فراموشی من است سوزان مایزنر ترجمه رضا جهان آبادی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب اگنس نام فراموشی من است اثر سوزان مایزنر

کتاب اگنس نام فراموشی من است

انتشارات:نشر نیماژ
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب اگنس نام فراموشی من است

کتاب اگنس نام فراموشی من است نوشتۀ سوزان مایزنر با ترجمۀ رضا جهان‌آبادی در نشر نیماژ به چاپ رسیده است. این کتاب، داستانی تاریخی دارد و دربارۀ وقایع دورۀ جنگ جهانی دوم و اوضاع شهر فورتسهایم آلمان است که از زبان دختری نوجوان روایت می‌شود.

درباره کتاب اگنس نام فراموشی من است

این کتاب، نخستین ترجمه از آثار سوزان مایزنر به زبان فارسی است. در این کتاب، وقایع جنگ جهانی دوم از منظر دختری نوجوان روایت می‌شود و از اوضاع شهر فورتسهایم آلمان سخن می‌گوید. این شهر به‌گفتۀ مایزنر در میان آثار تاریخی جنگ جهانی کمتر موردتوجه قرار گرفته است. موضوع تعلق خاطر و هویت انسانی از محورهای این داستان به‌شمار می‌آید. چنان‌که خود نویسنده در مصاحبه‌ای گفته است احساس تعلق خاطرِ انسان با احساس ارتباطش با وطن تعریف می‌شود، با سرزمینی که هویتش را شکل داده است؛ اما در این داستان، راوی پس از رخدادهایی که برای خانواده‌اش رقم می‌خورد، به این فکر می‌افتد که چه کسی باید در مورد هویت او تصمیم بگیرد. آیا خود او مسئول تعیین هویتش است یا اینکه باید تسلیم چنان هویت و شخصیتی باشد که دیگران به او القا و تحمیل می‌کنند؟

مایزنر در رمان اگنس نام فراموشی من است به ناگفته‌های جنگ جهانی دوم پرداخته و زندگی افراد دوتابعیتی، از جمله آمریکایی‌ژاپنی و آمریکایی‌آلمانی، را به تصویر کشیده است که در این دوران قربانی تصمیمات سیاسی شدند.

خواندن کتاب اگنس نام فراموشی من است را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

به همۀ دوستداران ادبیات داستانی، به‌ویژه داستان‌های تاریخی پیشنهاد می‌کنیم.

دربارۀ سوزان مایزنر

سوزان مایزنِر در ۱۹۶۱ در سن‌دیگو به دنیا آمد. او دانش‌آموختهٔ دانشگاه پی‌اِل‌اِن‌یو در همین شهر است. موضوع آثار او ادبیات مسیحی و رمان‌های عاشقانه‌ است که تاکنون به بیش از ۱۵ زبان ترجمه شده‌اند. مایزنر در ردیف نویسندگان پرفروش ایالات متحده قرار دارد و افتخارات متعددی را نصیب خود کرده است که از میان آن‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: برندهٔ جایزهٔ اتحادیهٔ ناشران اونجلیسم در بخش رمان، سال ۲۰۰۹؛ برندهٔ جایزهٔ کارول از سوی بنیاد داستان‌نویسان مسیحی آمریکا، سال ۲۰۰۹؛ نامزد دریافت جایزهٔ ریتا آواردز در بخش رمان عاشقانه، سال ۲۰۰۹؛ نامزد دریافت جایزهٔ کریستی آواردز در بخش اثر مستقل معاصر، سال ۲۰۱۱؛ برندهٔ جایزهٔ کریستی آواردز در بخش مجموعه رمان معاصر، سال ۲۰۱۵ و نامزد دریافت جایزهٔ ادبیات تاریخی، سال ۲۰۱۵ از سوی گودریدز.

بخشی از کتاب اگنس نام فراموشی من است

«اگر اگنس هم‌نشینم نمی‌شد که خاطراتم را گاه‌وبی‌گاه به‌یغما ببرد، فراموشی نمی‌آمد سراغم و تِدی هم برای تولدم آیپد نمی‌آورد که بتوانم تقویم و آدرس و عکس‌هایم را یکجا باهم داشته باشم و بدون آیپد هم هرگز نمی‌فهمیدم می‌توانم دنبال کسی بگردم که شصت سال پیش گمش کرده‌ام.

سال‌های سال است که اسمی از ماریکو جلوی کسی نبرده‌ام، آن‌قدر مدت زیادی گذشته که حسابش از دستم در رفته. هرچند، از وقتی فهمیدم که قصد اگنس فقط ماندن نیست و آمده خاطراتم را ببرد، مدام در فکر دوست دوران کودکی‌ام می‌روم و یادش را از سوت‌وکورترین گوشهٔ ذهنم بیرون آورده‌ام. جایی که صندوقچهٔ خاطرات بسیار قدیمی است. گویا هنوز دست اگنس به این صندوقچهٔ عزیزترین و قدیمی‌ترین خاطراتم نرسیده، اما بی‌شک روزی می‌رسد که تمام لحظات عمرم را با خودش می‌برد. اگنس، همان دزدی است که از تمام خاطرات قدیمی‌ام، خوب و بد، پرده برمی‌دارد و تمامشان را چنان آهسته با خود می‌برد که غروب روز را می‌بلعد. گرچه فعلاً خاطراتم از ماریکو همچنان مال خودم‌اند.

دکترم گفته این آلزایمر بالاخره روزی جانم را می‌گیرد.

اتفاق بسیار عجیبی است که بگویند بیماری، اما حسش نکنی. احساس می‌کنم اگنس مثل مهمانی است که کنگر خورده و لنگر انداخته و آرام و آهسته هرچه دارم از آنِ خود می‌کند. دکتر گفت نه می‌توانم از شرش خلاص شوم و نه بر آن غلبه کنم. اسمش را از اگنس فینستِر الهام گرفته‌ام، هم‌کلاسی کلاس هشتمم در دَوِنپورت که دست‌درازی‌اش به وسایل دیگران تمامی نداشت. اگنسِ من کمر به مرگم بسته، شک ندارم. اما حالا نه، نمی‌گذارم.

امروز در فرودگاه لس‌آنجلس نشسته‌ام و منتظرم که سوار هواپیما شوم. روی مچ دست چپم با خودکار اسم و فامیل و فامیلی همسر ماریکو را نوشته‌ام، روی مچ دست راستم هم نوشته‌ام ریتزکارلتونِ سان‌فرانسیسکو تا یادم نرود برای چه آمده‌ام فرودگاه و ساک چرخ‌دار کنار پایم گذاشته‌ام. اگنس استادانه لحظاتی از روزم را تسخیر می‌کند و همان موقع است که افسار دهانم را هم به‌دست می‌گیرد و چرندیاتی به هم می‌بافد که وقتی دوباره به خودم می‌آیم برخی‌شان را به‌یاد می‌آورم و برخی را هم نه. همین دیروز بود که از پستچی پرسید بچه‌ها کجایند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۸۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۸۰ صفحه

حجم

۳۸۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۸۰ صفحه

قیمت:
۹۰,۰۰۰
۴۵,۰۰۰
۵۰%
تومان