کتاب کودک ابدی
معرفی کتاب کودک ابدی
کتاب کودک ابدی نوشتهٔ فیلیپ فورست و ترجمهٔ مرضیه کردبچه است. گروه انتشاراتی ققنوس این رمان معاصر فرانسوی را روانهٔ بازار کرده است. این اثر جایزۀ فمینای اولین رمان را دریافت کرده است.
درباره کتاب کودک ابدی
رمان کودک ابدی روایتگر بیم و امیدهای یک سال پایانی زندگی دختر فیلیپ فورست است که دچار سرطانی نادر شده بود. نگارش این رمان، آخرین تلاش نویسنده برای زنده نگهداشتن فرزندش بوده است. او نهتنها به واژه، بلکه به کل تاریخ ادبیات چنگ زد تا راهی برای جاودانکردن کودک پیدا کند؛ گویی قصد داشت بهشیوۀ ویکتور هوگو یا ویلیام شکسپیر، اثری خلق کند تا بار دیگر در آن فرصت دیدار و گفتوگو با فرزندش را داشته باشد. هرچند درونمایۀ مرگ در رمان حاضر بسیار پررنگ است، «کودک ابدی» از فرصت حیات و نشاط زندگی و قدردان فرصتها بودن میگوید. این رمان آکنده است از شور زندگی. نویسنده که برای تسلی سوگ ابدیاش مینویسد، خواننده را غرق در اندوه نمیکند. او از هر فرصتی استفاده میکند تا با طنازی و صراحت، پرده از پوچی هیاهوی جامعه و کجتابیهای روان آدمی بردارد و مرگ را همچون حقیقتی ناگزیر و معنابخش به زندگی معرفی کند. این رمان را سرشار از روابط بینامتنی دانستهاند. فیلیپ فورست از بهشت دانته تا مدرنترین کمیکاستریپهای معاصر را گواهی بر ادعای خود دیده است؛ وقتی مرگ با داس بیرحمش در آستان زندگی ایستاده، زندگی عمق و معنای حقیقیاش را پیدا میکند. «کودک ابدی» نه رمانی برای سوگواری و نه دردنامۀ بیماری که راهوروش عاشقانهزیستن است؛ وقتی ساعت شنی مرگ لحظهای متوقف نمیشود.
خواندن کتاب کودک ابدی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر فرانسه و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره فیلیپ فورست
فیلیپ فورست در ۱۸ ژوئن ۱۹۶۲ در پاریس به دنیا آمد. او از مؤسسۀ مطالعات سیاسی دیپلم گرفت و تحصیلاتش را در رشتۀ ادبیات تا مقطع دکتری در دانشگاه پاریس چهار ادامه داد. هفت سال در دانشگاههای بریتانیا به تدریس ادبیات تطبیقی و نگارش مقالاتی، بهویژه دربارۀ جریانهای آوانگارد ادبی مشغول بود. سرانجام در ۱۹۹۷ و همزمان با آغاز همکاری با دانشگاه نانت، پا به عرصۀ رماننویسی گذاشت و با چاپ رمان «کودک ابدی»، کلیشۀ «منتقد ادبی ناتوان از خلق اثر ادبی» را در هم شکست. این رمان با کسب جایزۀ فمینای اولین رمان، جایگاه این نویسنده را بهعنوان رماننویس تثبیت کرده است.
بخشی از کتاب کودک ابدی
«تولد را سر ظهر با پدربزرگ و مادربزرگ جشن میگیریم. بعد شب که شد، ما سه نفر میمانیم. حالا هیچکس نمیتواند به خاطر اینکه دلمان میخواهد تنها باشیم از ما دلگیر شود. هر روز حساب خودش را دارد. دیگر نمیتوانیم این زمانی را که میرود و خاموش میشود قسمت کنیم. پولین بابانوئل را باور دارد. برایش نامه نوشته. بابانوئل پاسخش را داده. باید کفشهای روفرشیاش را پای کاج بزرگ سبزی بگذارد که برگهای سوزنیاش نمیریزد. ریسۀ چراغ در تاریکی اتاق پذیرایی چشمک میزند. به شاخههایی که گویهای آبی از آن آویزان است روبانهای قرمز گره زدهایم. از سر شب، دستگاه بخش موزیک ترانههای کودکانه و مذهبی تکرار میکند. بابانوئل میتواند به آپارتمان بدون شومینه هم وارد شود، مگر نه؟ سفرش طولانی و خستهکننده است. باید طی چند ساعت به همۀ بچههای روی زمین سر بزند. پریهای کوچک هدیهها را بستهبندی میکنند. چهار گوزن قطبی سورتمه را در آسمان میکشند. بابانوئل حتماً خیلی خسته است. پولین که اینها را در کتاب خوانده اصرار دارد لیوانی آبپرتقال و دو شیرینی شکلاتی روی میز دم دست بگذاریم تا او بتواند خستگی در کند و، پیش از راهی شدن در سرمای شب، نفسی تازه کند. پولین پیراهن آبی آسمانی, با پاپیونی بزرگ روی کمرش, پوشیده. مامان میخواست کمی آرایشش کند («ژرِ لب») و زیورآلات بیندازد («گردستبندش»). خیلی شیک شده. موهایش کمی درآمده. با ضرباهنگ ترانههای عید میچرخد و میرقصد. خیلی اشتها ندارد. با غذای جشن بازیبازی میکند. اما اصرار میکند لبش را با نوشیدنی تر کند، که تند است، گلویش را گرم میکند و گازش در سر و دماغش میپیچد. بابانوئل کی میرسد؟»
حجم
۳۳۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۳۵ صفحه
حجم
۳۳۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۳۵ صفحه
نظرات کاربران
یک اثر کاملا شخصی... نویسنده احساسات و خاطرات آخرین روزهای زندگی کودک خردسال سزطانی خود را با ذکر جزئیات بسیار دقیق و کسلکننده بیان کرده است. در تعجبم که مترجم چطور حوصلهاش شده این کتاب ملالآور را ترجمه کند.