کتاب پیش گامان روانکاوی کودک
معرفی کتاب پیش گامان روانکاوی کودک
کتاب پیش گامان روانکاوی کودک نوشتهٔ بئاتریس مارکمن روبینز و ترجمهٔ شهلا علیزاده و نگار امیری است و نشر قطره آن را منتشر کرده است. نظریهها و تکنیکهای تاثیرگذار در تحول بهنجار کودک در این کتاب آمده است.
درباره کتاب پیش گامان روانکاوی کودک
بئاتریس مارکمن روبینز دربارهٔ انگیزهٔ نوشتن کتاب پیش گامان روانکاوی کودک چنین میگوید: «انگیزهٔ من از نوشتن این کتاب زمانی در ذهنم شکل گرفت که آنا فروید را در سال ۱۹۷۴ در کلینیک همستد در لندن، هنگام مدیریت برگزاری ارائهٔ یک مورد بالینی در کنفرانسهای هفتگی، ملاقات کردم. من وی را زنی اندیشمند، باجذبه و شخصیتی قوی و محکم یافتم که با نگاهی نافذ و عمیق به موضوعات و مسائل میپرداخت و این تجربه نقطهٔ آغاز اشتیاق من برای پژوهش در شیوههای متفاوت موجود در رویکردهای مختلف نظری در روانکاوی و کار تکنیکی با کودکان بود. من پس از آن کنفرانس، علاقهٔ خود جهت انجام دادن مباحثات بیشتر را با او در میان گذاشتم. آنا فروید بهگرمی پذیرفت و مرا دعوت به گفتگو کرد.
روز بعد در ملاقات با خانم میسون، روانکاوی که مورد دیروز را ارائه داده بود، فرصت دیدار از آن مکان و صحبت درمورد چند تن از بیمارانم را پیدا کردم. این تجربه برای بار دوم ذهن مرا به روی شیوههای مختلف کار با کودکان باز کرد. من با ذهنیتی به انگلستان رفته بودم که دانستههایم به طور کامل ریشه در نظریات و تکنیکهای کلاین داشت و البته طی آموزش روانکاوی در انجمن روانکاوی آرژانتین، در تحلیل کودک و بزرگسال از همانها سود میجستم.
از اینرو با این پرسش مواجه شدم که حق با کیست؟ و کدام نظریه درست میگوید؟ هم نظریهٔ کلاینیها و هم نظریهٔ فرویدیها به رغم تفاوت در رویکرد و تکنیک قابل کاربست درمورد کودکان بود. من با گذشت زمان، مطالعه، تجربه و مرور نظریات مختلف، به این نتیجه رسیدم تمام آنها مشارکت فوقالعادهای در حوزهٔ روانکاوی کودک دارند. مشاهدهٔ علاقهٔ سایر روانکاوان (از آنا فروید تا بالبی) به یادگیری، پژوهش و خلق نظریه و تکنیک نشان میداد هر یک به نوبهٔ خود چه میراث گرانبهایی برای ما برجای گذاشتهاند که امروزه در تفکر و کار بالینی بسیار قابل استفاده هستند.
آندره گرین (۱۹۲۷ ـ ۲۰۱۲) روانکاو بنام فرانسوی، برای اولینبار مطرح کرد نیاز برای یکپارچه کردن مدل فرویدی با مدلهای پسافرویدی، به منظور ایجاد یک مدل دیگر، مدلی که بستر مشترکی برای درک و کار درمانی در اختیار بگذارد، لازم بهنظر میرسد. بنابراین با تجهیز شدن به یک دانش نظری منسجم، بهتر میتوان فهمید چطور ثبات هیجانی و فیزیکی در سالهای ابتدایی زندگی، پایهای را برای سلامت روانشناختی آیندهٔ کودک، نوجوان و بزرگسال فراهم میکند.
علاقه و هدف اصلی من از نوشتن این کتاب آشنا کردن متخصصان حوزهٔ روانکاوی با نظریات مربوط به تحول انسان، معطوف کردن توجه آنها به اهمیت تجارب دوران کودکی و نحوهٔ تأثیرگذاری آن تجارب بر رفتارهای آتی دوران بزرگسالی است. امیدوارم بتوانم، همانطور که وینیکات آن را مفهومسازی کرده است، به روانکاوان کمک کنم تا مادران ـ درمانگرانِ «به اندازهٔ کافی خوبی» برای فرزندان بیماران خود باشند.
نظریات مطرحشده در این کتاب حاوی نکات مهمی برای راهنمایی والدین، به منظور فرزندپروری مناسب و مصون داشتن آنها از ابتلا به اختلالات مختلف در آینده است.»
خواندن کتاب پیش گامان روانکاوی کودک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به روانشناسان و روانکاوهای حوزهٔ کودک پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پیش گامان روانکاوی کودک
«ملانی رایزس کلاین در سیام مارس سال ۱۸۸۲ در وین به دنیا آمد و در بیست و دوم سپتامبر سال ۱۹۶۰ در سن هفتاد و هشتسالگی در لندن چشم از جهان فرو بست. پدر وی موریس رایزس، یک دکتر یهودی لهستانیتبار و از خانوادهای سنتی مذهبی بود. دکتر رایزس در لِمبِر، گالیتزیا (که امروزه در اوکراین به نام لویو شناخته میشود) به دنیا آمد و اولین ازدواج او به جدایی منتهی شد. وی در سن چهل و چهارسالگی دوشس لیبوسای بیست و پنجساله را که اهل وارکوتزِ اسلوواکی بود، ملاقات و در سن چهل و هفتسالگی با وی ازدواج کرد.
این زوج بعد از ازدواج در دویچکریتز مجارستان (که امروزه در اتریش به نام بِرگِنلَند شناخته میشود) ساکن شدند، اما در سال ۱۸۸۲ به وین، جایی که ملانی کلاین در آنجا متولد شد، مهاجرت کردند. آنها صاحب چهار فرزند شدند که ملانی کوچکترین آنها بود:
ـ امیلی، متولد سال ۱۸۷۶.
ـ ایمانوئل، متولد ۱۸۷۷. او در بیست و پنجسالگی (سال ۱۹۰۲) به دلیل ابتلا به روماتیسم قلبی درگذشت.
ـ سیدونی، متولد ۱۸۷۸. او در هشتسالگی (سال ۱۸۸۶) از سل مُرد.
ـ ملانی، متولد ۱۸۸۲ در وین.
دکتر رایزس پنجاهساله بود که ملانی به دنیا آمد. در آن زمان لیبوسا مادر ملانی، جوان و پرانرژی بود. این میتوانست دلیل خوبی برای نزدیکی ملانی به مادر و فاصلهٔ بیشتر از پدر باشد. ملانی با وجود سه رخداد غمانگیز در زندگیشان، یعنی مرگ پدر و خواهر و برادرش، همواره فضای خانوادگی خود را سرشار از عشق و دوستی توصیف میکرد. ایمانوئل نابغهٔ خانواده و امیلی دردانهٔ پدر بود. سیدونی نیز بهترین بچه و عزیز دل مادر به شمار میرفت.
سیدونی نقش مهم و مؤثری در تحول ابتدایی ملانی بازی کرد. ابتلا به سل موجب شد تا او ماههای آخر عمر خود را در بستر سپری کند. وی وقت خود را صرف آموزش ملانی کرد و به او خواندن و نوشتن آموخت. این اتفاق دو خواهر را بههم نزدیکتر کرد. اما سرانجام سیدونی در هشتسالگی تسلیم بیماری شد و با مرگ خود تأثیر زیادی بر ملانی کوچک گذاشت. پس از مرگ سیدونی، ملانی محبوب مادر و دایی خود شد.
اوضاع بد اقتصادی آن روزهای وین موجب شد تا دکتر رایزس نتواند بهعنوان پزشک به کار خود ادامه بدهد. بنابراین به سراغ دندانسازی رفت. مادر نیز برای کمک به همسرش در تأمین مخارج منزل، یک مغازهٔ فروش حیوانات خانگی و گلوگیاه باز کرد. اما در سال ۱۹۰۷ زمانی که ملانی حدود پنج سال داشت، مغازهٔ خود را بست. این کار به دلیل ورود دایی ثروتمند خانواده به زندگی آنها و کمکهای مالی او بود.
در این دوره به دلیل گفتگوهای روشنفکرانهٔ پدر و برادر درمورد نویسندگان و شعرا، فضای خانواده حالوهوای پرشور و الهامبخشی داشت. ایمانوئل اشتیاق ملانی به اندیشهورزی را تحریک میکرد و به او این حس را میداد که همیشه باید در پی کسب موفقیت باشد.
ملانی کلاین در نوجوانی بهشدت سودای پزشک شدن (مانند پدرش) را در سر میپروراند. به این منظور در چهاردهسالگی با رؤیای ورود به دانشکدهٔ پزشکی، تحصیلات خود را در دبیرستان وین آغاز کرد. برادرش ایمانوئل از تصمیم او برای پزشک شدن حمایت کرد، چون این کار بهنوعی رؤیای او نیز به شمار میرفت. ایمانوئل نیز تحصیلات خود را در پزشکی آغاز کرد، اما خیلی زود به دلیل وضعیت بد قلبیاش بهاجبار دست از آن کشید. او از آن پس علاقهٔ آکادمیک خود را به سمت ادبیات و سفر تغییر داد.
ملانی در سال ۱۸۹۹ در وین و در هفدهسالگی به یکی از دوستان خوب ایمانوئل آرتور استفان کلاین که در آن زمان بیست و یکساله بود، معرفی شد. او نوزدهساله بود که به نامزدی آرتور درآمد. این نامزدی برنامهٔ او برای ورود به دانشکدهٔ پزشکی را دچار وقفه کرد و موجب شد تا وی تمرکز خود را معطوف به تاریخ و هنر کند؛ تصمیمی که بعدها موجب پشیمانیاش شد.
ملانی در سال ۱۹۰۰ زمانی که فقط هجده سال داشت، پدر خود را به دلیل ابتلا به ذاتالریه از دست داد. درست دو سال بعد نیز روماتیسم قلبی برادرش ایمانوئل را در سن بیست و پنجسالگی هنگام بازدید از ژنوآ از پای درآورد. از اینرو ملانی در ملاقات با آرتور کلاین سوگوار بود. آرتور در زوریخ مشغول تحصیل در رشتهٔ مهندسی شیمی بود. او جوان فرهیختهای بود که زیاد مطالعه میکرد و به چندین زبان تسلط داشت. ملانی کلاین در سن بیست و یکسالگی یعنی چهار سال پس از اولین ملاقات با آرتور، با او ازدواج کرد. این ازدواج حدود بیست سال دوام آورد. آنها به دلیل شرایط شغلی آرتور سفرهای بسیاری کردند و در شهرهای کوچکی ساکن شدند: ابتدا در اسلوواکی، سپس در سیلسیا. ملانی در سیلسیا خوشحال نبود، او دلتنگ گفتگوهای روشنفکرانه و لذتبخش وین بود، ولی سرانجام در سال ۱۹۱۰ با اقامت در بوداپست، زندگی او تغییر کرد.
مرگ پدر و خواهر و برادر، بهخصوص فقدان ایمانوئل، رگهٔ دیرینهٔ افسردگی را که بخشی از شخصیت ملانی بود، بیدار کرد. وی در سال ۱۹۰۸ با شدت گرفتن افسردگیاش، به آسایشگاهی در سوئیس رفت و دو ماه و نیم در آنجا ماند.»
حجم
۳۲۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
حجم
۳۲۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه