دانلود و خرید کتاب دنیای تخت (جلد دوم؛ پرتوی تاریکی) تری پرچت ترجمه رضا اسکندری آذر
تصویر جلد کتاب دنیای تخت (جلد دوم؛ پرتوی تاریکی)

کتاب دنیای تخت (جلد دوم؛ پرتوی تاریکی)

معرفی کتاب دنیای تخت (جلد دوم؛ پرتوی تاریکی)

کتاب پرتوی تاریکی (مجموعهٔ دنیای تخت، کتاب دوم) نوشتهٔ تری پرچت و ترجمهٔ رضا اسکندری آذر است. انتشارات کتابسرای تندیس این رمان فانتزی آمریکایی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب پرتوی تاریکی

در پایان کتاب اول از مجموعهٔ «دنیای تخت»، «رینس‌ویند جادوگر» از لبهٔ دنیای تخت افتاد و در فضای لایتناهی سقوط کرد. کتاب پرتوی تاریکی که کتاب دوم از مجموعهٔ «دنیای تخت» است، با داستانی تازه از رینس‌ویند و دوگل، شخصیت‌های جدید و ماجراهای هیجان‌انگیز دیگر آشنا و همراه می‌شوید. عنوان این رمان از شعری به قلم «جان میلتون» گرفته شده است که در آن به رقصی غیررسمی همراه با افراط اشاره شده است. وقایع رمان حاضر، ادامهٔ کتاب نخست از ایم مجموعه است. گفته شده است که این کتاب اندکی پس از پایان کتاب «رنگ سحر و جادو» و با سقوط جادوگر آغاز می‌شود.

خواندن کتاب پرتوی تاریکی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آمریکا و قالب رمان فانتزی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره تری پرچت

تری پرچت در ۲۸ آپریل ۱۹۴۸ به دنیا آمد و در ۱۲ مارس ۲۰۱۵ از دنیا رفت. او رمان‌نویسی انگلیسی بود که از همان کودکی برای مجلهٔ مدرسه، داستان می‌نوشت. به نجوم بسیار علاقه‌مند بود. در سال ۱۹۶۸ میلادی داستانی از خود را به یک مؤسسهٔ نشر کتاب فرستاد و همین رمان در سال ۱۹۷۱ به چاپ رسید. این کتاب با نظر مثبت منتقدان مواجه شد و راه را برای سایر رمان‌های تری پراچت باز کرد. این نویسنده در سال‌های پایانی عمر خود به آلزایمر مبتلا شد.

بخشی از کتاب پرتوی تاریکی

«دوباره خیز برداشت. این بار مبارزه می‌کرد، چون می‌ترسید اگر دست از مبارزه برداره، اتفاق ناگواری رخ بده. اون تالار روح‌زده پُر بود از موجودات ابعاد سیاه‌چاله‌ای که صدای خِش‌خششون مثل پتک روی پردهٔ گوش رینس‌ویند فرود می‌اومد. رینس‌ویند تصور کرد که این صدا تمام دنیای تخت رو از خودش پُر کنه و مشت پشت مشت پرتاب می‌کرد تا دنیای انسان‌ها رو نجات بده، کورسوی امید رو در شب تیرهٔ آشوب روشن نگه داره و مجرای ورود کابوس به این جهان رو ببنده. اما بیشتر به این دلیل به هیولا ضربه می‌زد که ازش ضربه نخوره.

پنجه‌های هیولا خطوط داغ دردناکی روی پشتش کشیدن و چیزی هم شونه‌ش رو گاز گرفت، اما رینس‌ویند لای اون‌همه مو و فلس، عضو لوله‌ایِ نرمی رو پیدا کرد و محکم فشارش داد.

بازویی مثل سیم خاردار به رینس‌ویند ضربه زد و باعث شد روی زمین پوشیده از غبار سیاه غلت بزنه.

رینس‌ویند به‌طور غریزی بدنش رو گلوله کرد، اما هیچ اتفاقی نیفتاد. به‌جای حملهٔ رعدآسایی که انتظارش رو داشت، چشم باز کرد و دید هیولا درحالی‌که مایعات مختلفی از بدنش نشت می‌کنه، لنگ‌زنان ازش دور می‌شه.

این اولین باری بود که موجودی از رینس‌ویند فرار می‌کرد.

رینس‌ویند به دنبال هیولا شیرجه زد، پای فلس‌دارش رو گرفت و محکم پیچوند. هیولا صدایی شبیه جیرجیر از خودش درآورد و در کمال درموندگی، با عضوهای باقی‌مونده‌ش به رینس‌ویند ضربه زد. اما رینس‌ویند ول‌کن معامله نبود. خودش رو از کالبد هیولا بالا کشید و آخرین مشت دل‌خنک‌کن رو هم خوابوند توی چشم حریف. هیولا جیغ کشید و فرار کرد. حالا فقط یکجا برای پناه گرفتن داشت.

برج و آسمون سرخ، با صدای کلیکِ به راه افتادن مجدد زمان، دوباره ظاهر شدن.

رینس‌ویند به‌محض اینکه فشار سنگ‌های موزائیک رو زیر پاهاش احساس کرد، وزنش رو به طرفی انداخت و درحالی‌که هیولا یک قدم ازش فاصله داشت، به پشت غلت زد و فریاد کشید: «حالا!»

دوگُل پرسید: «حالا چی؟ اوه، فهمیدم، درسته!»

دوگُل شمشیر رو بدون مهارت، اما با تمام زور تابوند. شمشیر به فاصله یک بند انگشت از بیخ گوش رینس‌ویند عبور کرد و تا دسته توی کالبد هیولا فرورفت. صدای وزوز گوش‌خراشی بلند شد، انگار که به کندوی زنبورهای وحشی حمله کرده باشه و بازوها و پاهای تیغ‌دار هیولا از درد به هم پیچیدن. هیولا روی زمین غلتید و حین فریاد کشیدن، روی سنگ‌ها پنجه کشید. لحظه‌ای بعد، داشت هوا رو پنجه می‌کشید، چون از روی لبهٔ پلکان سقوط کرده و رینس‌ویند رو هم با خودش برده بود.

به‌واسطهٔ برخورد کالبد هیولا با تعدادی از سنگ‌ها، صداهای شلپ‌شلپی شنیده شد و حین سقوط به اعماق برج، صدای آخرین نعره‌ش به آسمون رفت.

آخرسر هم انفجاری رخ داد و پرتوی اوکتارین به هوا پرتاب شد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۳۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

حجم

۲۳۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان